**حق با فروشنده است
از نکات کاملا تعجب آور در خریدهای تسلیحاتی شاه از آمریکا یکی این است که این خریدار نبوده است که سفارش کالا می داده و نوع خرید را تعیین می کرده است، بلکه تعیین سلاح هایی که باید خریده شود و تهیه فهرست خرید به دست فروشنده بوده است. این روند تا حدی ادامه داشته است که شاه از آمریکا درخواست اندکی آزادی عمل در خرید اسلحه می کند و با پافشاری فراوان بالاخره آمریکایی ها می پذیرند که طرف ایرانی نیز در تعیین این فهرست دخالت داده شود:
«روشن است که از سرگرفتن کمک ایالات متحده به ناصر علیرغم تأخیر وی در خروج از یمن، و گزارشات مربوط به کمک نظامی بیشتر ایالات متحده به یونان و ترکیه متعاقب سفر مگ ناگتون به این دو کشور با چشم پوشی از ایران، همگی این احساس شاه و زیردستان عالی رتبه وی را تشدیدکرده اند، که ایالات متحده بار دیگرتصمیم گیرنده دولت ایران فرض شده است و اینکه نگرشی مبتنی بر ” پاپا بهتر می داند“ ایالات متحده در قبال نیازهای نظامی ایران توهین آشکاری به شئون ملی ایران است»
نکته موجود در این سند آن است که شاه تا مدتهای طولانی این را که پاپا یا آمریکا بهتر می داند را پذیرفته بوده است و نسبت به تعیین فهرست های خرید تسلیحات نظامی از سوی آمریکا اعتراضی نداشته است. اما بعد از مدتها درخواست آن را داشته است که در خریدهای نظامی دخالت بیشتری به ایران داده شود و از آن به بعد دیگر تعیین کامل فهرست خرید اسلحه از سوی آمریکا را اهانت دانسته و خواهان نقشی برای خود در این باره بوده است.
گزارش های سفارت آمریکا با بررسی تاریخی این مساله به صراحت بیان می دارند:
«ابتدا ]در سالهای اولیه حکومت شاه[ اعتماد یک جانبه از طرف ایران به آمریکا وجود داشته، در سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۶۰ روابط ما با ایران به صورت حمایت از ایران بود.» اما در تداوم این خریدهای تسلیحاتی آمریکایی ها طی قراردادهایی با ایران نوعی حق وتو برای خود در تهیه فهرست خرید تسلیحاتی ایران قائل می شوند. نحوه ی عملکرد شرکت های تسلیحاتی و دولت آمریکا در این عرصه به گونه ای است که داد سفارت آمریکا نیز درآمده است و اعمال این حق وتو را نوعی اهانت به شعود سیاسی ایرانیان می داند و خاطر نشان می کند که این رفتار کردن مثل یک نوکر با شاه امکان دارد در بلند مدت شاه را به سمت شوروی سوق دهد. مسئولان سفارت آمریکا در این باره می نویسند:
«اقتصاد دانان ایالات متحده با استفاده از نوعی حق وتو تشخیص می دهند که آیا ایران بیش از حد خود را محتاج ]اسلحه و خرید اسلحه[ می داند یا نه....
... جنبه دیگر این سوال این است که ... آیا شکایتهای شاه از آمریکا نگرانی او درباره (عواقب)، (دستور گرفتن)، و رفتاری مثل یک (نوکر) همه در عمل توجیهات تصمیم سیاسی بوده باشند که ممکن است مدتها پیش گرفته بود که برای نشان دادن استقلال از ایالات متحده روی به شوروی ها بیاورد؟ آیا هیچ کاری نبود که آمریکا می توانست انجام دهد، یا هنوز هم می تواند، تا او را از خرید مقداری تجهیزات ازشوروی باز دارد؟ ما فکر نمی کنیم که این سؤالات جواب ساده ای داشته باشند. درست همان طور که در مورد آمریکا نتوانسته ایم هر زمان دقیقاً مشخص کنیم که حفظ انحصار نظامیمان در ایران چقدر برایمان ارزش دارد، شاه هم که یک آدم دمدمی مزاج بیش نیست.»
اسناد سفارت آمریکا در گزارشات متعددی به این امر اشاره کرده است. در یکی از این گزارش ها به صراحت و با توضیح بیشتر سابقه خرید تسلیحاتی ایران از آمریکا را بیان می دارد. مطابق این اسناد تفاهم نامه های سالهای ۱۹۶۲ و ۱۹۶۴ خریدهای نظامی ایران را در اختیار آمریکا قرار داده بود و همین امر «حس نوکری» و «پاپا بهتر می داند» را که در سندهای قبلی به آن اشاره شد ایجاد کرده بود. این اسناد بیان می دارد:
شاه مصمم شد آزادی عملی را به دست آورد که به نظر وی طبق یادداشتهای تفاهم ۱۹۶۴ ٬ ۱۹۶۲ با ایالات متحده از آن برخوردار نبود. چه در این یادداشتها ایالات متحده به طور ضمنی انحصار تدارک و کنترل میزان تأسیسات نظامی و مخارج نظامی ایران را به دست آورده است. بهبود چهره اقتصادی ایران در اواخر ۱۹۶۵ نیز به این تصور شاه که می تواند روابط نظامی خود با ایالات متحده را بر پایه جدیدی قرار دهد، کمک کرد. خصوصاً وی به طور غیرمستقیم دست به این کارزد، زیرا در عین سعی درحفظ اساس روابط خود، مسئولیت هر نوع تغییر مهم را هم به گردن ایالات متحده انداخت... هنگامی که یادداشت تفاهم اصلی در ۱۹۶۲ منعقد گردید فلسفه آن تا آنجا که به ایالات متحده مربوط می شد این بود که در ازاء یک تعهد پنج ساله برای تحویل سلاحهای نظامی، در تعیین برنامه های آینده نه تنها باتوجه به عوامل نظامی، بلکه با در نظر گرفتن تواناییهای اقتصادی ایران، ما نوعی حق رأی به دست می آوریم. یادداشت ۱۹ سپتامبر، ۱۹۶۲ با قید این شرط مورد موافقت شاه قرار گرفت که چنین برداشت می شود که اگر تحولات بین المللی به صورتی در آید که خطر غیرقابل پیش بینی در حال حاضر برای ایران ایجادکند، این برنامه ممکن است مورد تجدید نظرقرارگیرد ...یادداشت ۱۹۶۴ از یادداشت ۱۹۶۲ محدودتر به نظر می رسد.
دستکم تا آنجا که به ایالات متحده مربوط می شد، مفهومی ضمنی در این یادداشت وجود داشت که عبارت از بررسی مشترک حق اعمال نوعی کنترل بر روی مخارج نظامی ایران را به ایالات متحده خواهدداد، اگر چه این سند فاقد هرگونه اشاره ای که دال براینکه شاه هرگزچنین برداشتی ازاین عبارت داشت، می باشد. اگرچنین برداشتی را داشت، وی بدون شک آن را تجاوز به حق حاکمیت ایران تلقی می کرد که می بایست به طور موقت پذیرفته شود تا بتواند سلاحهای نظامی را که برای دفاع از کشورش حیاتی می دانست، به دست آورد.»
علاوه بر مطالب فراوانی که در این سند آمده است، باید به این نکته توجه کرد که از نظر آمریکایی ها حتی اگر شاه این توافق را رسما تجاوز به حق حاکمیت ملی ایران می دانست نیز باید به صورت موقت آن را می پذیرفت که البته شاه آن را به صورت موقت نپذیرفته است بلکه دائما تن به آن داده است.
**شاه احساس میکند که مانند نوکر با او رفتار میکنند
نکته مهم در این اسناد آن است که شاه نیز خود متوجه شدت وابستگی و سرسپردگی به آمریکا بوده است و حتی گاه نزد مقامات آمریکایی از این رفتار که او را مانند یک مستعمره اداره می کنند ابراز ناراحتی می کرده است. در سند دیگری از سفارت آمریکا در این باره می خوانیم:
«درخلال بحران هند وپاکستان در اواخر ۱۹۶۵ ومتعاقب آن، شاه چندین بار در گفتگوهای خود از پاکستان به عنوان نمونه کشوری یاد نمود که هنگام گرفتاری با یک همسایه غیر کمونیست از طرف ایالات متحده رها و حتی مجازات گردید. از ایالات متحده گله دارد که با ایران ”به عنوان یک مستعمره“ رفتار می کند»
این رفتار زننده و قیمومیتمآبانه آمریکا به حدی بوده است که درباریان شاه نیز از آمریکا می خواسته اند که در رفتار با شاه به نوعی برخورد نکنند که شاه احساس نوکری کند. البته باید توجه داشت که این درباریان نیز خواسته خود را به صورت عزتمندانه و از موضع قدرت بیان نمی کرده اند بلکه از اربابان آمریکایی خواهش می کردند که نوع رفتار خود را در ظاهر به گونه ای قرار دهند که حس نوکری ناجور به زیردستانشان در ایران منتقل نشود و جالبتر آن است که شاه نگران بوده است که مبادا آمریکایی ها کسی غیر از او را برای اداره ی ایران در نظر داشته باشند.
سفیر آمریکا در باب مذاکرات خود با علم در این باره به دولت خود گزارش می دهد:
«زمانی که سفیر روز ۵ ژوئیه پیام دریافت شده از علم نخست وزیر سابق را ملاحظه کرد در این مسئله گشایش خاصی حاصل شد. در پیام آمده بود که اگر قیمتهای آمریکا اصلاح شوند، شاه مایل است ”بعضی اقلام ازلیست مربوط به شوروی را به لیست آمریکا انتقال دهد“. دریافت این پیام علیرغم این بود که سه روزپیش مضامین امنیتی را مورد تأکید قرار داده بود (به عنوان نمونه اگر شورویها اداره کننده موشکهای زمین به هوا در کشور باشند ما نمی توانیم هواپیماهای بسیار پیشرفته اف ۴ سی خود را دراختیار ایران بگذاریم ( تهران ۰۳۱ ) علم طبق معمول سخت تحت تأثیر قرار گرفته بود ولی معلوم بود که تمام نکات پیام را به امیر خود نمی رساند. علم اظهار داشت که شاه احساس می کند آمریکا با او مانند یک ”نوکر“ رفتار می کند.
سفیراظهارداشت که اطمینان ندارد که شاه مقاصد ما را اشتباه نفهمد و به نظر می رسید که نمی خواهد گوش فرا دهد، و برای حمله کردن شتاب زدگی به خرج می داد (تهران ۰۸۰). به زبان دیگر عوامل روانی بیش از پیش اهمیت پیدا کردند. ما از علم شنیدیم که شاه از یک شایعه (بی پایه) آزرده شده بود، شایعه این بود که ایالات متحده سیاستمداران شایسته را تشویق به این فکر می کرد که ما ممکن است برای برهم زدن اوضاع، آنها را به قدرت برسانیم. از علم این زمزمه را شنیدیم که به نظر می رسید ایالات متحده بعضی از اشخاص را برای عملیات احتمالی ” رزرو“ نگه داشته است، که اشاره ای به دانشجویان ناراضی ایرانی در ایالات متحده بود.»
دیدار محمدرضا پهلوی با هری ترومن، رئیسجمهور وقت آمریکا، در سال ۱۹۴۹
خود شاه نیز در مذاکرات با سفیر آمریکا به صراحت از او درخواست آزادی عمل می کند. این که شاهی مستبد که مردم خود را با خشن ترین شیوه ها سرکوب می کند از سفیر آمریکا درخواست آزادی عمل می کند جای تامل فراوان دارد:
«سفیر درباره گرفتاریهای اجتناب ناپذیری که متعاقب خواهند بود هشدار داد. در اینجا شاه شروع به توجیه و تغییر نظرها کرد و گفت که او باید ” آزادی عمل“ داشته باشد و آمریکا باید به ایران که در قضیه ویتنام با آمریکا بوده است، اعتماد کند و ما باید بفهمیم که او با اتخاذ یک موضوع ” مستقل“ واقعاً فعالیتهایی را که موجب بی ثباتی منطقه می شود بی اثر خواهد کرد.»
به عبارت دیگر شاه برای آن که آزادی عمل داشته باشد باید برای سفیر آمریکا توجه می آورده است.
نحوه رفتار آمریکایی ها در این عرصه به حدی خفت آور است که مقامات سفارت آمریکا در ایران رسما از آن با عنوان قیمومیت نظامی سخن می گویند و پیشنهاد می کنند که آمریکا به مرور به ایران آزادی بیشتری در تعیین نوع تسلیحاتی که میخواهد بدهد:
«موضع ایران در حال حاضر اگر چه کمتر متکی و جداتر از صف ماست، می تواند بدین ترتیب عامل ثبات بیشتر و خطر کمتر در آینده باشد. این [امر] ناگزیر، تغییر رابطه ی قیمومیت سابق بین آمریکا و ایران در زمینه نظامی را ایجاب می کند تا به صورت رابطه ای طبیعی تر، سالمتر و به این ترتیب پاینده تر درآید» در موارد دیگری نیز در اسناد سفارت رسما از رابطه بین دولت آمریکا و دولت ایران از عبارت «قیمومیت» سخن گفته شده است.
در نهایت باید توجه داشت که میزان نفوذ سفارت آمریکا در ایران به حدی بوده است که وقتی رئیس جمهور آمریکا نیز با دستور العملی به سفارت خواهان آن می شود که «عمدتا تصمیم گیری در مورد خریداری وسایل نظامی را به دولت ایران واگذار» کنند،بازهم سفارت با ذکر این بهانه مانع تصمیم گیری در ایران می شود: «بعضی از درخواست های شاه ممکن است در این مرحله از توسعه ی ایران زیادی جاه طلبانه باشد و برای ما انجام آنها مشکل و یا به مصلحت نباشد.
با همه ی این افتضاح ها در سالهای پایانی حکومت پهلوی در ظاهر استقلال شاه از آمریکایی ها افزایش یافت. اما نهایت استقلال شاه به تعبیر سفارت آمریکا این بود که «ایران به طور چشمگیری رو به استقلال رفت و به طور مسرت بخشی خواستار این است که آمریکا نظراتش را بررسی کند.» یعنی نهایت استقلال ایران آن است که با مسرت و خشنودی راضی است که بتواند نظری بدهد هر چند در نهایت باید این نظر از سوی آمریکا بررسی و نهایی شود.
شاید برخی تصور کنند که هر چند رابطه ی قیمومیت و تصمیم گیری آمریکایی ها برای ایران بد بوده است اما این رابطه ی آخر، رابطه ای چندان عجیب هم نیست زیرا فروشنده ی سلاح ها آمریکا بوده است و ایران به عنوان مشتری نظرش را می داده است و آمریکا آن را بررسی می کرده است، در حالی که بررسی ها نشان می دهد که ایران آزاد در خرید اسلحه از دیگران نبوده است و از این جهت چون با تهدید یک سفیر هم شاه ایران در تصمیماتش تجدید نظر می کرده است، این میزان آزادی که پیشنهاد خرید بدهد ارزشمند محسوب نمی شود.
**گران فروشی اسلحه به ایران از سوی آمریکاییها
در کنار همه ی مسائل پیش گفته، باید توجه داشت که آمریکایی ها در زمان پهلوی اسلحه را به قیمتی چندین برابر قیمت واقعی آن به شاه می فروخته اند و از انحصار و دخالتی که در خرید اسلحه در ایران داشتند نیز برای این کار استفاده ی وافر می برده اند. اسناد سفارت آمریکا در تهران به خوبی گویای این امر است. به عنوان مثال در ۱۳۴۵ در حالی که قیمت یک میگ حدود ۶۰۰ هزار دلار بوده است و شوروی حاضر بوده است با تسهیلاتی ارزان تر میگ را در اختیار ایران قرار دهد، آمریکا برای هر هواپیمای (اف ۴ مدل سی) قیمتی بین سه تا سه و نیم میلیون دلار به ایران می دهد و در نهایت ایران نیز با توجه به نفوذ آمریکا به این خرید تن می دهد. در اسناد لانه جاسوسی در این باره آمده است:
«او ]شاه[ با کنایه ارزش یک میگ که را می گفت با قیمتی حدود ۶۰۰ هزار دلار قابل خریداری است با آنچه برای یک اف – ۴ سی شنیده بود یعنی بین سه تا سه و نیم میلیون دلار مقایسه کرد» ارزیابی های خود آمریکایی ها نیز حکی از آن است که قیمت یک میگ بالاتر از ۷۰۰ هزار دلار نیست[۱۳] و اظهار نگرانی کرده اند که این میزان تفاوت قیمت می تواند طرف ایرانی را در صورت داشتن اختیار به سوی شوروی سوق دهد.
ماجرای گران فروشی آمریکا در تسلیحات به ایران به همین مورد محدود نمی شود. مطابق گزارش سفارت آمریکا، آمریکایی ها بعد از آن که معامله صورت گرفت، با دبه کردن و به بهانه های مختلف بسیار بالاتر از هزینه توافق شده را از طرف ایرانی دریافت می کرده اند. به عنوان مثال به این گزارش سفارت آمریکا که به صورت محرمانه به مسئولان عالیتر خود اعتراض کرده اند که این بازی با قیمت ها انفجار آور است توجه کنید:
«اوضاع به اوج ناامیدی می رسد: زمانی که ارقام قیمتها و اطلاعات مربوط به فراهم بودن اقلام نظامی در اوائل ژوئن در دسترس قرار گرفت آنها شامل بعضی مطالب انفجارآمیز بودند. قیمت یک اسکادران اف ۴ سی که هیأت پترسون ۳۲ میلیون دلار تخمین زده بود به ۵۰ میلیون دلار رسیده بود. بلوشارک از ۸/۲۲ به ۳۲ میلیون دلار افزایش یافته بود. تانکهای شرایدن که بنا به تخمین پترسون ۵۲ میلیون دلار بود به ۳/۸۷ میلیون دلار رسیده بود. یک گردان هاواک به جای ۵/۳۰ میلیون دلار به ۴۰ میلیون دلار و قیمت ولکان (توپخانه ضد هوایی) به جای ۱۵ میلیون دلار، ۴۰ میلیون دلار ثبت شده بود.»
جالب توجه این است که سفارت آمریکا در گزارش محرمانه خود این قیمت ها را انفجارآور می داند اما دولت وابسته ی پهلوی دم بر نمی آورد و در نهایت قیمت های ظالمانه را می پردازد و جالب تر آن است که در جواب طرف ایرانی سفیر آمریکا با تهدید ایران را از مراجعه به روس ها برای قیمت های ارزان تر بر حذر می دارد. سفارت آمریکا در این باره می نویسد: «سفیر اخطاریه ی تندی درباره ی عواقب اجتناب ناپذیر روی آوردن به روس ها صادر کرد.»
بر اساس این اسناد مشخص می شود که آمریکا خود تعیین می کرده است که ایران چه تسلیحاتی بخرد و در برابر التماس سران کشور که میزانی آزادی عمل برای مشارکت در تهیه فهرست خرید می خواستند مقاومت می کرده است، در گام بعدی تسلیحات را چندین برابر قیمت به ایران می فروخته است و در نهایت هنگام تحویل اسلحه نیز با افزایش جدی در قیمت چندین برابر قیمت تعیین شده را از ایران دریافت می کرده و با یک تهدید سفیر جلوی مراجعه ایران به دیگر فروشندگان اسلحه را می گرفته است.
گزارشات سفارت آمریکا حاکی از آن است که دولت آمریکا در همدستی با فروشندگان آمریکایی اسلحه به ایران به این میزان نیز اکتفا نکرده و از کالاهای تحویلی نیز کم می گذاشته اند. سفارت در این باره می نویسد: «به علاوه قیمت گذاری، چیز دیگری که باعث برافروختن شاه شد این بود که آمریکا به جای دو اسکادران ۱۴ تایی هواپیماهای اف – ۴ سی، فقط یک اسکادران ۱۲ تایی به او پیشنهاد می کرد»
علاوه بر همه ی این ها آمریکا با اعمال بهره ۵/۶ درصد نسبت به تسهیلاتی که تا زمان پرداخت قیمت نهایی تسلیحات برای ایران در نظر گرفته می شده است باعث افزایش قیمت بیشتر تسلیحات می شده است در حالی که کشورهای اروپایی مثل انگلیس و دیگر کشورهای اروپای غربی حاضر به تامین مالی این خریدها با سود کمتری بوده اند و جالب آن است که سفارت آمریکا برآورد می کند که حتی قمیت و پیشنهاد اروپایی ها نیز نسبت به پیشنهاد روسیه که ۵/۲ درصد را برای ایران مطرح کرده است جذابیت ندارد.
**فروش تسلیحات به ایران برای تامین منافع غرب در منطقه
اسناد سفارت آمریکا تصریح دارد، در حالی که ایران هزینه ی تسلیحات را می داده است این تسلیحات برای منافع آمریکا به کار گرفته می شده است:
«سیاست ایران که طرفدار غرب است، اساساً به خاطر روابط ایران و آمریکاست. که این روابط به طور زیادی افزایش می یابد. ایران به خاطر مبارزه با سلطه شوروی بر آمریکا به عنوان یک قدرت بزرگ تکیه داشته و این باعث سرمایه گذاریهای کلان ایران در قسمت تسلیحات و تکنولوژی و قسمت اجتماعی گردیده است. از طرف دیگر شاه اجازه داده است که یک تعداد از دستگاههای حساس جاسوسی اطلاعاتی آمریکا نصب و به کار گرفته شود؛ چه او از روابط صمیمانه با قسمت اطلاعاتی آمریکا سود برده است. ... ایران بعدازجنگ جهانی دوم بیش ازیک دهه است که رُل رهبری را در منطقه به دست گرفته است...دکترین نیکسون این بود که ایران قدرتی بتواند که می تواند در منطقه ثبات را برای حصول منافع غرب برقرار کرده و مجهز به تسلیحات نظامی، که دیگر مداخله نظامی مستقیم آمریکا مورد نیاز نباشد.»
چنان که در این سند تصریح شده است، شاه برای تامین منافع غرب در منطقه اجازه ی ورود دستگاه های جاسوسی آمریکایی به کشور را داده بوده است.
**تسلیحات خریداری شده برای منافع آمریکا به کار برده می شد
نکته دیگری که باید به آن توجه کرد این است که این همه تسلیحات گران که با قیمتی چندین و چند برابر و مطابق سلیقه و دستور العمل آمریکایی ها خریداری می شد در نهایت نیز مطابق خواست آمریکایی ها به کار گرفته می شد. اسناد لانه جاسوسی آمریکا نشان می دهد که آمریکا به بهانه ی این همکاری نظامی خسارت بار که با ایران داشت برای خود این حق را قائل بوده است که از ایران بخواهد در هر جای دنیا که آمریکا صلاح می داند نیرو وارد کند و به جای سربازان آمریکایی منافع آمریکا را تامین کند. مواردی از این دست را در اسناد زیر می توان دید:
عمان
«ما افزایش نیروهای نظامی ایران در عمان را تایید می کنیم، حرکت های اخیر او را در رابطه با کمک های اقتصادی به مصر تحسین می کنیم...»
اردن و یمن
«ایران نه تنها به عمان بلکه به اردن و یمن هم کمک نظامی داد...»
سوریه و مصر و هند
«در عین حال بیشتر اقدامات اخیر ایران در جهت حمایت از دیپلماسی ما در خاور نزدیک و جنوب آسیا بوده است. کمک ایران به مصر، اردن و سوریه به نزدیک ]کردن[ موضع آنها علیه عربهای تندرو کمک کرده و باعث جدا شدن سوریه از عراق می شود. کمک ایران به هندوستان راه های اختیاری به این کشور در مقابل شوروی می دهد.»
مصر
ایران همین اواخر یک واحد نظامی برای نظارت بر متارکه در ارتفاعات جولان ]بین اسرائیل و سوریه[ فرستاد. به تصویه ی ما ایران مساعدت مالی به مصر و عده ای از کشورهای دیگر نیازمند تحویل داد که در این کشورها منافع ما با ایران مشترک بود. ایران یک کمک دهنده ی بزرگ IFAD بوده است و مسئول فراهم کردن افزایش مالی که با شرایط ایالات متحده برای شرکت تطبیق می کرد بوده است... به عمان کمک کرده است تا شورش تحت پشتیبانی کمونیست ها را در منطقه جنبو عمان سرکوب کند. خلاصه بر حسب توانایی و نفوذ ایران یک نقش سازده و کمک کننده در اموری که مستقیما مورد علاقه ایالات متحده بوده، داشته است.
ویتنام
به خواهش ما ایران در کمیسیون چهار دولت در ویتنام شرکت کرد و به متفق ما ویتنام جنوبی تجهیزات نظامی تحویل داد.» یعنی ایران تجهیزات نظامی آمریکایی را که با قیمت های گزاف فوق الذکر خریداری می کرده است به خواست آمریکا به ویتنام جنوبی (چیزی که آمریکا سعی در ایجاد آن داشت تا ویتنام را دو قسمت کند ولی موفق نشد) می داده است.
لبنان
ایران حتی در حمایت از طرح های اسرائیل و آمریکا در لبنان نیز نیروی نظامی به لبنان ارسال کرده است: «سفیر سولیوان جلسه را با مروری از وقایع هفته ی پرکار گذشته آغاز کرد. ایرانیها با ارسال سرباز بیشتر به جنوب لبنان موافقت کرده اند؛ دولت ایران رئیس کمیته ی پنجم خواهد شد.» و ایران حاضر به ارسال نیروی بیشتر تحت عنوان حافظ صلح برای حفاظت از مرزهای اسرائیل بوده است: «پیشنهاد ایران را مبنی بر فراهم کردن نیروهای بیشتری برای نیروهای پاسدار صلح سازمان ملل در لبنان مشروط بر عقب نشینی اسرائیل مورد بحث قرار داد»
با این همه جمع بندی آمریکایی ها از حضور نظامی ایران در ظفار این است که نیروهای نظامی ایران کفایت لازم را نداشته اند:
«آیا عدم کفایتهای رزمی که در طول جنگ ظفار تذکر داده شد به دوباره ارزیابی کردن احتیاجات و هدفهای نظامی منجر شد؟
**ایران هزینه بدهد تا مالیات دهندگان آمریکایی کمتر هزینه کنند
خلاصه ی سیاست آمریکا در دوران پلهوی در این عرصه را می توان مطابق یکی از اسناد وزارت خارجه آمریکا که در سفارت این کشور در ایران به دست آمده است چنین تصویر کرد. آمریکا به دنبال آن بوده است که همه سیاست هایش در قبال ایران را به گونه ای قرار دهد که منافع آمریکا با هزینه ی ایران تامین شود و به تعبیر مسئولان سفارت آمریکا در ایران بررسی های لازم را به گونه ای انجام دهند «تا معلوم شود که چگونه آنها را می توان نسبت به منافع آمریکا مسئول تر ساخت که برای مالیات دهندگان آمریکایی کمتر هزینه بردارد.» یا به تعبیری که سفارت آمریکا از سیاست دولت مرکزی خود بیان می کند: «دکترین نیکسون این بود که ایران قدرتی ]بشود[ که می تواند در منطقه ثبات را برای حصول منافع غرب برقرار کرده و مجهز به تسلیحات نظامی ]باشد[ که دیگر مداخله نظامی مستقیم آمریکا مورد نیاز نباشد.»
منبع:مشرق
انتهای پیام/