اما تـجربهٔ یک فرد مبتلا به فوبی، از ترس، این گونه نیست. فوبی باعث میشود که افراد مبتلا به آن، از موضوعاتی خاص، که دیگران دلیلی برای ترسیدن از آنها نمیبینند، بهراسند. ترسی که یک مبتلا بـه فـوبی تجربه میکند، از پای درآورنده و غیر قابل کنترل است. به همین دلیل، وی برای اجتناب از چیزی که باعث ترس و نگرانیاش میشود، به دردسر میافتد. به نظر دیگران، ترس وی و عکسالعملش در مقابل آن، کاملاً غـیر مـنطقی و غیر قابل فهم میباشد.
اگر بدانید که فوبی، تا چه حد در جامعه رایج و معمول است، مطمئناً حیرت میکنید. فوبی در مردان و زنان، با انواع گروههای سنی و سابقههای گوناگون، دیده مـیشود. فـوبی، انواع مختلفی دارد. برخی از آنها بسیار اختصاصی هستند؛ مثلاً ترس از پرواز یا ترس از حیوانات و یا حشرات خاص و بعضی از آنها معمولتر هستند؛ مثلاً برخی افراد از مواجه شدن با مردم میترسند (فوبی اجـتماعی)، کـه ایـن، نوع ترس از ترک آرامش مـنزل خـود (گـذر هراسی)، یا ترس از حضور در محیطهای بسته است.
هر یک از مبتلایان به فوبی، آن را به طریقهٔ شخصی خود تجربه میکنند. این طرق، تـعدادی نـشانههای مـعمولی هستند. فوبی، آثار آزاردهندهای بر بدن دارد و ممکن اسـت یـکی از موارد تهوع، گیجی، تنگی نفس، خشک شدن دهان، و طپش قلب را باعث شود. گاهی اوقات به این نشانهها، حملهٔ تـرس، اطـلاق مـیشود. هنگامی که فرد در این مرحلهٔ ترس قرار میگیرد، درست فـکر کردن برایش دشوار شده و ممکن است با ناامیدی خواهان رهایی از موقعیت یا چیزی باشد که باعث بروز چـنین عـکس العـملی از جانب او شده است. ممکن است فرد بسیار نگران باشد و به دلیل خـود حـملهٔ ترس، وحشت کرده و باور نماید که از لحاظ جسمی مشکلی دارد.
برخی مبتلایان اظهار میدارند که در اولین تـجربهٔ خـود از فـوبی، گمان کردهاند که لحظهٔ مرگشان فرا رسیده است و یا به یک حـملهٔ قـلبی واقـعی مبتلا شدهاند. اما پس از انجام آزمایشات توسط پزشکان متوجه شدهاند که چنین چیزی نبوده اسـت. پس از بـرطرف شـدن ترس، فرد نگران این است که اگر دوباره موضوع مشابهی پیش آمد، چگونه قـادر بـه کنترل آن خواهد بود. کم کم متوجه میشود که از فعالیتها یا مکانهایی که بـاعث آغـاز حـملهٔ ترس میشود، خودبخود، اجتناب میکند. اگر گذر هراسی داشته باشد، بیش از پیش در تنهایی خـویش بـاقی میماند. اگر ترس از مواجه شدن با مردم را داشته باشد، تا آنجا که بـتواند از تـماس و ارتـباط با دیگران اجتناب میکند. برخی افراد مبتلا به فوبی اظهار میدارند، هنگامی که پستچی بـه دم در منزل آنها میآمد، مخفی میشدند یا هنگامی که شیشه پاککن پیدایش مـیشد، بـه نـحوی از اتاق خارج میشدند و اگر زنگ در یا تلفن به صدا درمیآمد، یک ترس واقعی در آنها ایـجاد مـیشد. در نـهایت، هنگامی که شخص مبتلا از جمع دوستان و فعالیتهای مربوطه طرد میگردد، بیشتر و بـیشتر گـوشهگیر و تنها میشود.
موضوع دیگری که فهمیدن آن برای دیگران دشوار است، این است که غلبه کـردن بـر ترس توسط افراد مبتلا بسیار مشکل است. مطمئناً، تصمیم به انجام کـاری و هـمزمان به سادگی بر ناتوانی خود صحهگذاردن، بـسیار عـاجزکننده اسـت. برخی افراد مبتلا گفتهاند که روزها و روزهـا مـنتظر شخصی مینشستهاند تا بیاید و با او گپی بزنند، تا در این صورت بتوانند در خود تـغییری ایـجاد کنند، اما خود شخصاً هـرگز قـادر به ترک منزل نبودهاند. هـمچنین مبتلایان به فوبی، از نـاراحتیهایی کـه بیماریشان برای اطرافیان بوجود مـیآورد، احـساس گناه میکنند. آنها از این که نمیتوانند شاهد رشد فرزندانشان باشند، از این که نـمیتوانند آنـها را از مدرسه برگردانند یا درگردهماییهای والدیـن شـرکت کـنند، رنجیده خاطر هـستند. شـاید دلیل آن، این است کـه افـراد مبتلا به فوبی برای انجام کارهایی که به نظر آنها غیر ممکن میآید، تـا حـد زیادی روی کمک دیگران مطلب باعث تـنش مـیشود، زیرا مـمکن اسـت مـبتلایشان را مرتب کنند. این دیـگران به این طریق و نیاز به کمک آنها، احساس بدی پیدا کرده و رنجیده شوند. اصولاً افـراد مـبتلا به فوبی از وضعیت خود آزرده هستند. بـرخی مـبتلایان اظـهار مـیدارند کـه این بیماری بـرایشان وحـشتناک بوده است. همیشه احساس خستگی، بیبرنامگی و بیانگیزگی داشتهاند. تنها چیزی که خواهان آن هستند این است کـه بـه رخـتخواب بروند و خود را مخفی کنند.
نقش خانواده و دوسـتان در کنترل و درمان فوبی شـما، بـا نـشان دادن صـبر و حـوصله و درک احساسات دوستان و آشنایان چرا شخصی در مقابل محرکی خاص، با چنین نگرانی و تشویشی عکس العمل نشان میدهد، کار مشکلی است. اما سعی کنید به خود بقبولانید که تـرس آنها واقعی است. سعی بر قانع کردن آنها به این که کارشان احمقانه و افراطی است، فقط مبتلایان را بیشتر نگران میکند و باعث شرمندگی آنها میشود. سعی کنید به دوست بیمار خـود کـمک کنید تا دربارهٔ احساسات خود صحبت کند یا دربارهٔ راههای کمک به آنها، هنگام مواجه با ترس، با آنها بحث کنید. برای آنان بسیار مهم است که بدانند شـخصی هـست که از آنها محافظت و پشتیبانی کند. عملاً میتوانید با بردن شخص به محلهایی که به تنهایی در آنجا حضور نمییابد، به او کمک کنید. قرار مـلاقات بـا دکتر رفتن به گروههای خـود امـدادی، برای آنان حکم جنگ را دارد. تا وقتی که احساس کنند خودشان قادر به انجام این کارها هستند، شما هم بایستی با آنها همراه شوید. بـرای پیـش گرفتن طریقی که دوسـت یـا آشنای بیمار شما مایل است، آماده باشید. فریب دادن شخص و غافلگیر کردن وی از طریق مواجه کردن او با موقعیتی که آمادگی روب روی با آن را ندارد، باعث تشدید استرس و نگرانی او میشود.
اجازه دهید روش خـودش را پیـش بگیرد و ممکن است تا حد زیادی به کمک و پشتیبانی شما برای دستیابی به آنچه که میخواهد، نیاز داشته باشد. اگر شخص مبتلا به فوبی، قادر به انجام وظایق معمولی خـود نـیست، سعی نـکند کنترل امور را بدست گیرند. این امر باعث از دست دادن اعتماد به نفس وی و بیاعتمادی نسبت به دیگران میشود. بـه کارهایی که او به خوبی انجام میدهد تأکید ورزید، زیرا تصدیق و تـشویق واقـعی، شـما را بیشتر به هدف نزدیک میکند تا اینکه به او بگویید خودش را کنترل کند.
دیدن این که یکی از نـزدیکانتان دچـار تشویق و نگرانی بر اثر فوبی میشود، بسیار آزاردهنده است. ممکن است شما مـتوجه عـکس العـلمهای مبتلایان شوید نگران این باشید که مبادا از لحاظ جسمی مشکلی داشته باشند و ممکن است. بـخاطر رفتارهای غیر قابل فهم آنها، دچار ناراحتی شوید. همچنین، این حقیقت که شـخصی به شما تکیه دارد تـا تـمام کارهای روزانهاش را انجام دهید، آزارتان میدهد. اجازه ندهید که نیازهای آنها بر زندگی شما مستولی شوند.
مراقبت از خودتان هم اهمیت زیادی دارد. به دوستان و علاقمندیهای خود نیز، اهمیت دهید و مطمئن شوید کـه زمان کافی برای انجام کارهای مورد علاقهٔ خود دارید.
مبتلایان به فوبی چه کنند؟
هر نوع فوبی که مبتلایان بدان دچار هستند (برخی افراد بیش از یک نوع فوبی دارند)، میتواند تأثیر عمیقی بر زنـدگی آنـها بگذارد. خود نشانههای فوبی نیز تا حد زیادی آزاردهنده هستند. ممکن است مبتلایان برای اجتناب از چیزی که باعث وحشت بیاندازهٔ آنها میشود، روش زندگی خود را عوض کنند و این موضوع، اغلب آنـها را عـاجز، تنها و آزرده میکند. در نظر گرفتن چیزی به جز ناراحتی و بیتکلیفی خود، برای آنان کار مشکلی است. برای آنها سعی بر توضیح این که چرا تا این حد آشفته مـیشوند و نـمیتوانند کارهای روزانهٔ خود را انجام دهند، کوششی بیهوده است.
برایشان مشکل است که به دیگران بگویند به گذر هراسی مبتلا هستند. عموم مردم، راجع به فوبی اطلاعات چندانی ندارد. در تـلویزیون و نـشریات، بـرنامهها و مقالاتی راجع به فوبی دیـده مـیشود امـا مردم مفهوم آن را نمیفهمند. خانوادهٔ فرد مبتلا، احساس او را درک نمیکند و فقط به او میگویند که خود را کنترل کند. حال به اقداماتی اشاره مـیکنیم کـه افـراد مبتلا برای کمک به بهبودی خودشان، میتوانند اتـخاذ کـنند:
-شخصی را بیابند و راجه به احساس و حالت های خود با او سخن بگویند و از حمایت او استفاده کنند.
-سعی کنند افکار بدی راجه بـه بـیماریشان نـداشته باشند. اگر فکر میکنند که از لحاظ جسمی مشکلی دارند، از تـوصیههای پزشک خانواده استفاده کنند.
-به هنگام مواجهه با ترس، راههایی برای منحرف کردن فکر خود از موضوع، پیدا کـنند. تـا هـنگام برطرف شدن ترس، یا شخصی صحبت کنند. کارهای معمولی از جمله هـمراه داشـتن شیرینی و خوردن آن به هنگام ترس نیز، مفید است. شاید این کار به ظاهر، ساده نـشان دهـد امـا میتواند مفید باشد و ارزش یکبار امتحان کردن را دارد.
-سعی کنند نخستین نشانههای ترس را در خـود شـناسایی کـنند. شناختن راههای تسکین دهنده، غیر ممکن نیست، بنابراین میتواند عکس العملهای بدن خود را کـنترل کـنند و فـکر ترس را از سر بدر کنند. همچنین میتوانند راهها آرامشدهنده را از دکتر هود یا مشاور و یا مـؤسساتی کـه دستاندرکار هستند، فرا بگیرند. همچنین برای آشنایی با اقدامات آرامشبخش، میتوانند از کتابهای کـتابخانهٔ عـمومی نـیز، استفاده کنند.
-خود را در معرض ترس قرار دهند؛ بدین گونه کم کم جرأت رو به رویی بـا عـوامل وحشتزا را پیدا میکنند. مثلاً اگر از ترک کردن خانه میترسند، ابتدا به همراه شـخصی قـابل اعـتماد، تا فاصلهای کوتاه از خانه دور شوند. کم کم میتوانند از خانه دورتر و دورتر شوند در حالی که نـیاز بـه همراه با کمتر احساس میکنند.
-فراموش نکنند که هیچ کس نمیتواند آنـها را مـجبور بـه انجام چنین اقداماتی بکند. اگر خودشان تصمیم بگیرند، موفقتر هستند.
کمکخواهی
هرچند مـبتلایان بـه تـنهایی میتوانند کارهای زیادی در زمینهٔ درمان خود انجام دهند، ممکن است کـافی نـباشد. بیتفاوتی نسبت به بیماری و کمک خواستن از افرادی که نمیشناسند، برایشان مشکل است. ولی خاتمهٔ سرپوش گذاردن بـر بـیماری و دانستن این که راههایی برای نجات هست، کمک بزرگی میباشد. یکی از راهـهای کـمک به مبتلایان، داروها هستند.
بسیاری افراد هـنگامی کـه نـشانههای حملهٔ ترس را احساس میکنند به پزشک مـراجعه مینمایند. یک چک-آپ (کنترل) دارویـی، بـرای کشف هر گونه علل جسمی بـرای این نشانهها، مهم مـیباشد. پزشـک ممکن است بیماران را درمان و یـا آنـها را به یک مشاور یا وانشناس معرفی کند. همچنین ممکن است دارو نیز تجویز شـود. مسکنها و گاهی اوقات ضد افسردگیها بـرای تـسکین بـرخی علائم، سودمند هـستند. امـا باید به دنبال راهـهای دیـگری نیز بود.
گاه این داروها اثرات جانبی ناخوشایندی دارند، و برخی مسکنها نباید در مـدت طـولانی مصرف شوند. بهتر است بیماران از دکـتر خـود بخواهند کـه هـر دارویـی را که برایشان تجویز مـیکند، راجع به آن توضیحاتی بدهد.
مشاوره و روانکاوی در درمان فوبی چه نقشی دارد؟
برای بسیاری از مبتلایان به فوبی، مشاوره و روانکاری یا روانـشناسی، فـرصتی به آنان میدهد تا ترسها و نـگرانیهای خـود را بـیرون بـریزند. داشـتن یک پشتیبان و مـشوق، خـارج از محدودهٔ خانواده و دوستان، برای آنان ارزش زیادی دارد. از مشاوه و روانکاری گاهی اوقات به «گفتار درمانی» یاد میشود زیـرا بـه بـیماران فرصتی میدهد تا راجع به مشکلات خـود سـخن بـگویند. مـدت زمـان رونـکاوی (که انواع مختلفی دارد) باید طولانیتر باشد و بیشتر به بررسی اتفاقات گذشته اهمت بدهد. مشاوره روشی است عملیتر و بر مشکلات روزانه و کنونی شخص تمرکز میکند. یافتن یک مـشاور و روانکاو که بتوان به وی اعتماد کرد، بسیار مهم است. روانکاو به بیمار کمک میکند تا چگونه با فوبی، روبرو شود. وی از نظریههای مختلفی برای کمک به ما در این زمینه استفاده مـیکند. مثلاً؛
-فنون آرامسازی برای آرام کردن بدن و سرکوب ترس و وحشت.
-روانشناسی رفتاری که قدم به قدم به پیش رفته و به بیمار کمک میکند تا به تدریج بر موقعیتهای ترسناک فـائق آیـد. هر چقدر اعتماد به نفس بیمار بیشتر شود، بهتر بر ترس خود غلبه میکند.
کمکهای فردی (خود امدادی)
پیوستن به یک گوه مـشاور کـه در آن اقدامات خود امدادی انـجام مـیشود و دیدن افرادی که تجربههای مشابهی دارند، بسیار سودمند است. اگر چه بسیار مشکل است که چنین گروهی را پیدا کنند که از فوبی همنوع خود بـیمار رنـج میبرند. اما ارزش جستجو را دارد. بـا ایـن کار، بیمار درمییابد که دیگر تنها نیست و افرادی هستند که نگرانی او را میفهمند. با پیوستن به این گروهها، شخص فرا میگیرند که دیگران چگونه بر بیماری خود غلبه کردهاند. مثلاً بـسیاری گـروهها، توصیههای عملی، از جمله آموزش آرامسازی بدن را بکار بردهاند. مبتلایان هنگام رسیدن به این نتیجه که بیماریشان قابل درمان است، احساس فوقالعادهای خوشایندی خواهند داشت.
اما مروری بر فهرست هراسهای اختصاصی که برخی از مردم گرفتار آنها هستند، میتواند بسیار جالب باشد.
کلاستروفوبیا یا Claustrophobia یا ترس از محدود شدن در فضاهای کوچک یا اتاقهای کوچکی که گریز از آنها آسان نباشد.
کرونوفوبیا یا Chronophobia یا ترس از گذشت زمان
ترس از عنکبوت یا Arachnophobia
ترس از سوزن و آمپول یا Trypanophobia
ترس از محیط تاریک یا Nyctophobia
ترس از زایمان یا Tocophobia
آگورافوبیا Agoraphobia یا ترس از فضاهای باز و جمعیت
ترس از دلقکها یا Coulrophobia
ترس از زنده به گور شدن یا Taphophobia
ترس از عاشق شدن یا Philophobia
ترس یک فرد از اینکه دیگران به او خیره شوند یا Scopophobia
هراس از شادی یا Cherophobia
ترس از روباتهای یا وسایل مکانیکی که انساننما یا مقلد انسان باشند (روباتهای انساننما، مجسمههای مومی، مجسمههای مکانیکی متحرک) یا Automatophobia
ترس از آینههای و بازتاب نور یا Eisoptrophobia
ترس از دانش یا Epistemophobia
ترس از فضاهای خالی یا باز یا Kenophobia
ترس از جسد و مردهها یا Necrophobia
ترس از خوابیدن یا Somniphobia:
ترس از دریا یا مسافرت دریایی یا Thalassophobia:
ترس از دیدن آدمهایی که قطع عضو شدهاند یا Apotemnophobia
ترس از عروسکها یا Pediophobia
ترس از اشیای دارای سوراخ یا Trypophobia
ترس از استفراغ یا Emetophobia
ترس از جنگل یا Hylophobia
ترس از لجن و مایعات چسبناک یا Blennophobia
ترس از مار یا Ophidiophobia
ترس از کلمات یا Verbophobia
ترس از شیاطین یا اجنه یا Bogyphobia
منبع:یک پزشک