سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

باشگاه خبرنگاران جوان گزارش می دهد؛

جارو به دستان پایتخت، راهی کربلا شدند

بوی اسپند و عود و گلاب و چاوشی خوانی به راه بود و قرعه خادمی اباعبدالله و جاروکشی مسیر زائران بین الحرمین، این بار به نام پاکبانان جارو به دست افتاده بود.

به گزارش خبرنگار حوزه شهری گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان؛ کمتر کسی است که دلش تنگ هوای گنبد و بارگاه امام حسین(ع) نشود و بی تاب اعزام به این سفر ناب و بی نظیر نباشد، چه برسد به اینکه ماه محرم باشد و حال و هوای کربلا و اربعین دقایق زرد پاییزی را از عطر باران دلتنگی بین الحرمین سرشار کند.

عشق پر برکت حسین (ع) همه را جان می دهد

شامگاه روز گذشته شنبه(29 مهر ماه)، گروهی از جارو به دستان پایتخت راهی سفری شدند که این بار خادم زائران آقایی باشند که جز اشک چشم و دست تهی چیزی در بساط ندارند.

هم بوی اسپند و عود و گلاب و هم نوای خوش چاوشی خوانی به راه بود و البته کلی چشم خیس که به بدرقه عزیزان خود آمده بودند. مسافران پاکبان بین الحرمین، چمدان به دست منتظر رسیدن اتوبوس هایی بودند که پا در راه بگذارند و کربلایی شوند.

قرار است جاروی خود را بر راهی بکشند که تداعی بغض کودکانه رقیه سه ساله امان مسافرانش را می برد و گلوی بریده علی اصغر و بی تابی‌اش برای آب، داغ عطش طفل ۶ ماهه کربلا را پس از ۱۴۰۰ سال در دل ها زنده و زنده تر می کند.

همان داغی که اگر چه یزیدیان زمان صدای صاحبش را خاموش کردند تا اثری از مهربانی و برکت وجودش بر زمین نماند، اما مِهر پیامبر گونه‌اش تا ابد در سینه ها جاودانه اش کرد و از جسم پاک و معصومش، بهشتی به نام کربلا و روزی به قداست و بزرگی اربعین را بنا نهاد.

از خیابان بهشت تا اعزام مسافران بهشت

یک ساعت قبل از برنامه ما را به عنوان خبرنگار از مقابل ساختمان شهرداری در خیابان بهشت برای پوشش خبری مراسم اعزام نیروهای پاکبان، به محل تجمع این افراد بردند.

در راه هیچ فکری جز سفر پربار و معنوی کربلا از ذهنم نگذشت و کربلایی شدن پاکبان هایی که در ذهن خیلی از ما شغل سخت و تحمل ناپذیری را دارند، برایم دلنشین و البته خیلی هم جالب بود.

در همین فکر بودم که خاطره نخستین سفر پدر به کربلا برایم زنده شد و یاد آن روز افتادم که بعد از به پا کردن بساط آش پشت پا و مراسم زیارت عاشورا به اتفاق اهل خانه و فامیل، پدر را با کلی سلام اشک آلود و دلتنگی و التماس دعا، بدرقه سفر زیارتی کربلا کردیم؛ سفری که حال پدر را خیلی تغییر داد و با یک حال خوب به خانه برگشت.

اینبار اجازه داشتم تا در مراسم بدرقه صاحب لقمه های حلال که قرار است در اربعین حسینی امسال، جزء جاروکشان بین الحرمین باشند، حاضر شوم.

قرار است نظافت مسیر زائران اربعین اباعبدالله(ع) در دو شهر کربلا و نجف، بر دوش مردانی باشد که همیشه حلال ترین نان را به سفره خانواده خود می برند.

در مسیر رسیدن به محل اعزام پاکبان ها به کربلا، با خودم گفتم که اگر امسال هم قسمت بر نرفتن من به کربلا باشد، امروز این حال گرفته و بغض بی امان را به جمع آدم هایی می برم که تا چندی دیگر به پابوسی حضرت اباعبدالله الحسین(ع) مشرف می شوند.

پاکبان هایی که به خادمی زائران امام حسین(ع) افتخار می کنند

در بین خادمان حسینی پاکبان، هم جوانان هیئتی دیده می شدند و هم محاسن سفید کرده هایی که با حسین حسین گفتن به پیری رسیده اند و امروز افتخارشان این است که قرار است خادم زائران امام حسین (ع) باشند؛ هر کدام چفیه ای به دوش داشتند و پیش از آغاز مراسم بدرقه، در گوشه ای با خانواده خود خلوت کرده بودند.

مرد جوانی که به نظر سنش به ۴۰ سال هم نمی رسید با یک دست دختر بچه ۳ - ۴ ساله اش را در آغوش گرفته بود و با دست دیگر چمدانش را به جلو حرکت می داد.

دخترک هنوز از بابا جدا نشده بی قراری می کرد و پدر با دست های مهربان اما پینه بسته و زحمتکش خود موهای او را نوازش می کرد و قول می‌داد که به زودی پیش او باز می گردد.

یاد روضه حضرت رقیه(س) افتادم و بی قراری و بی تابی اش که تنها با در بغل گرفتن سر بابا آرام گرفت.

با کمی تأمل به دخترک و پدر پاکباش نزدیک شدم تا حس و حال زیبای خود از اینکه مسافر کربلا شده است را برایم بازگو کند.

نامش محسن بود و برایم گفت که اولین بار است که راهی سفر کربلا شده و از اینکه قرار است خادم زائران امام حسین(ع) باشد خیلی خوشحال است.

محسن این طور ادامه داد: همین که قرار است ۱۰ روز در هوای بین الحرمین نفس بکشم و صبح را به شب برسانم، خیلی حال خوبی دارم. هیچگاه فکر نمی کردم که زیارت کربلا و لیاقت خادمی زائران امام حسین (ع) روزی من هم شود.

 زنی میانسال را دیدم که با صبر و حوصله دست دختر کوچکش را گرفته و به همراه پسرش، پدر را چمدان به دست راهی سفر کربلا می کنند.

او از اینکه همسرش راهی پابوسی امام حسین(ع) است خوشحال بود و می‌گفت همین که خانواده ما هم اربعین، پیش آقا یک نماینده داشته باشد، حس خیلی خوبی دارم.

همسرم از اینکه به عنوان خادم زائران امام حسین(ع) راهی این سفر شده است حال خوبی داشت و من هم به همراه فرزندانم به بدرقه او آمدیم تا بگوییم در این حال خوش با او شریک هستیم.

«پاکبانان» سفیر سلام آن هایی که دلتنگ حرم هستند

پاکبانان زحمتکش پایتخت به زودی به حرم با صفای مردی می رسند که خیلی ها آرزوی زیارتش را در سر دارند.

من مطمئنم پاکبانان شهر تهران با دست های زحمتکش و قلب های پاکشان، بهترین سفیر برای رساندن سلام دلتنگی ما به امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) هستند.

همیشه از بدرقه زائران کربلا بی تاب می شدم و در این سفر دل بی تابم را به خادمانی می سپارم که قرار است چشمان بارانی خود را با طوطیایی از خاک چشم زائران پسر فاطمه (س) آرام کنند و کربلایی شوند.

این بار چشم سر می بندیم و السلام علیک یا اباعبدالله الحسین را از سینه پاک مردانی به حرم روانه می کنیم که این روزها مسافران بی ادعا و بی آلایش بین الحرمین هستند.

گزارش از: فرزانه فراهانی

انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۱۳:۴۳ ۳۰ مهر ۱۳۹۶
خوشابه سعادتشون
ناشناس
۱۳:۲۶ ۳۰ مهر ۱۳۹۶
خوش به حالشون