فرقی هم ندارد، تلگرام، اینستاگرام، لاین یا هر شبکه دیگری باشد. فضای نامرئی برای اجرای نقشه کلاهبرداران و متجاوزان محل مناسبی به حساب میآید.
دردسرهایی که باعث شده پای پلیس به ماجرا کشیده شود.
گزارشی را که میخوانید فقط چند نمونه از این دردسرهاست.
اسارت چند روزه
در پروندهای، دوستی در فضای مجازی به آدمربایی و آزار و اذیت دختر جوانی ختم شد.
ماجرا از این قرار بود که چندی پیش دختر جوانی سراسیمه وارد مغازه سوپرمارکتی شد و به مرد میانسال گفت: مدتی قبل در تلگرام با مردی به نام پرویز آشنا شدم. او چند عکس برای من فرستاد و بعد از جلب اعتماد، من هم چند عکس برای او فرستادم، اما بعد از ارسال تصاویر او شروع به تهدید کرد و از من خواست به شهرستان محل زندگیاش بروم. من هم برای این که او تصاویرم را در فضای مجازی منتشر نکند، به خواستهاش عمل کردم.
آن موقع بود که متوجه شدم پرویز تصاویر واقعی از خود منتشر نکرده و مرا گروگان گرفت، اما در فرصتی مناسب موفق به فرار از مخفیگاه شیطانی او شدم. به این ترتیب مرد سوپرمارکت دار با پلیس تماس گرفت و ماموران موفق به دستگیری پرویز شدند. در بازرسی از پرویز، ماموران یک دستگاه گوشی تلفن همراه کشف کردند که پس از بازدید از تلفن همراه متهم، تعداد زیادی تصاویر غیراخلاقی کشف شد.
نقشه شوم مهمان ناخوانده
در ماجرایی دیگر، دختری 16 ساله که در اینستاگرام با مهندس قلابی آشنا شده بود، قربانی نقشه شوم او شد.
رسیدگی به این پرونده از زمانی آغاز شد که دختر نوجوانی به پلیس مراجعه کرد و گفت: چند ماه پیش با پسر جوانی از طریق اینستاگرام آشنا شدم، او خودش را مهندس معرفی کرد تا این که یک روز این جوان به بهانه این که میخواهد مرا ببیند و درخواست ازدواج کند جلوی در خانهمان آمد.
وقتی فهمید مادرم در خانه نیست و تنها هستم وارد منزل شد و با فریب و تهدید مرا مورد آزار و اذیت قرار داد. جوان متجاوز عکسهای خصوصیام را از طریق هک کردن صفحه مجازیام در اینترنت منتشر کرده و باعث از بین رفتن آبرویم شده است. به این ترتیب پسر جوان بازداشت شد و به جرم خود اعتراف کرد.
دختر 13 ساله، قربانی دوستی در اینستاگرام
این بار دختر 13 ساله که در فضای اینستاگرام دل به پسری بسته بود، هرگز تصور نمیکرد که او سارق باشد و نیت شیطانی در سر داشته باشد. چندی پیش مرد جوانی نزد پلیس رفت و از پسری شکایت کرد که دخترش را قربانی نقشه سیاه خود کرده بود. او به ماموران گفت: مدتی پیش متوجه شدم دخترم دچار افسردگی شده است. وقتی از او علتش را پرسیدم به من گفت پسری او را مورد آزار و اذیت قرار داده است. او گفت در شبکه مجازی اینستاگرام در حال جستوجو بودم که بهصورت اتفاقی پسری را فالو کردم و با او آشنا شده و در نخستین قرار ملاقاتشان پسر جوان او را با تهدید به منطقهای خلوت کشانده و نقشه شومش را اجرا کرده است. حتی دوست اینترنتیاش گوشی تلفن همراه او را نیز سرقت کرده بود. به این ترتیب ماموران وارد عمل شده و پسر 19 ساله بازداشت شد.
دردسر دوستی با دختر شیشهای در اینستاگرام
تنها دختران نیستند که در دام دوستیهای فضای مجازی گرفتار میشوند و دردسرهای زیادی برای آنها رخ میدهد. چندی پیش پسر جوانی قربانی دوستی در فضای نامرئی شد. پسر جوان گمان نمیکرد دوستی اینستاگرامی با دختری معتاد پای او را به دادسرا باز کند. چندی پیش مرد میانسالی به دادسرا رفت و گفت: دخترم مدتی بود در جریان رفت و آمد با دوستان ناباب معتاد شده و شیشه مصرف میکرد. چند بار او را برای ترک به کمپ ترک اعتیاد بردم و در آنجا بستری کردیم، دیروز که برای دیدن او به کمپ رفته بودیم، مسئولان آنجا به ما گفتند «پسری 22 ساله به ملاقات او آمده و ساعاتی بعد از رفتن او، دخترمان پس از درگیر شدن با نگهبانهای کمپ فرار کرده و با سوار شدن به خودرویی که منتظرش بوده، به مکانی نامعلوم رفته و موفق نشدهاند وی را پیدا کنند. آنها مطمئن هستند راننده همان جوانی بوده که به ملاقات او در کمپ آمده بود. نمیدانیم دخترم کجاست و جستوجوهایمان برای یافتن او بینتیجه مانده است.»
شکایت مرد میانسال باعث شد تحقیقات آغاز شود و در بررسیها مشخص شد دختر شیشهای مدتی است که با پسر جوانی در اینستاگرام آشنا شده بود. به این ترتیب پسر جوان بازداشت شد و در تحقیقات گفت: من در مغازهای کار میکنم و مدت شش سال است که معتاد شدهام. در این مدت چندبار به کمپ رفتم تا اعتیادم را ترک کنم، اما دوباره شروع کردم. حتی شیشه هم به طور موقت مصرف میکردم. با اصرار خانوادهام درصدد بودم به طور کامل اعتیادم را ترک کنم که سر و کله دختری 18 ساله پیدا شد. با او در اینستاگرام دوست شدم و رابطهمان شکل گرفت. در جریان این ارتباطهای اینستاگرامی و ملاقاتهایی که با هم داشتیم و به بوستان و رستوران میرفتیم، متوجه شدم او نیز اعتیاد دارد و شیشه مصرف میکند. مدتی بعد هم در کمپ بستری شد و من به ملاقات او رفتم،او به دروغ به من گفت مرخص شده و خواست تا یک ساعت دیگر مقابل کمپ منتظرش باشم تا او را به خانهشان برسانم. من هم همین کار را کردم. او را تا نزدیکی خانهشان بردم و دیگر از او خبری ندارم.
منبع:جام جم
انتهای پیام/