سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

قتل هولناك مرد جوان به خاطر جای پارك

مرد میلیاردرکه پس از درگیری مرگبار با همسایه اش، گریخته بود، باگذشت 5 ماه از قتل، در خانه باغی حوالی کرج دستگیر شد. اما او در بازجویی‌ها ادعاکرد قتلی مرتکب نشده وهمه چیز یک اتفاق بوده است.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،  ساعت 12:25 دقیقه 20 اردیبهشت اهالی یک مجتمع مسکونی در محله امیرآباد با پلیس تماس گرفته و از نزاع خونینی خبر دادند. به دنبال این تماس مأموران کلانتری 125 راهی محل حادثه شدند.

بررسی‌های ابتدایی نشان داد که مردی به نام مجید که ازساکنان طبقه چهارم مجتمع بود با مرد 45 ساله‌ای به‌نام مهدی-مالک سه طبقه از ساختمان- درگیر شده و در این میان مجید مجروح شده است.او بلافاصله به بیمارستان انتقال یافت اما ساعاتی بعد به علت شدت خونریزی تسلیم مرگ شد.

بلافاصله موضوع قتل به بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران و تیم تحقیق اعلام شد. با گزارش این جنایت تیم بررسی صحنه جرم راهی محل حادثه شد. در تحقیقات اولیه مشخص شد مهدی -متهم فراری- اعتیاد به مواد مخدر داشته و اتاقکی را در انتهای پارکینگ برای مصرف مواد درست کرده بود. همین مسأله نیز باعث اختلاف بین او و قربانی ماجرا شده بود.

این درحالی بود که کارآگاهان در بازرسی پارکینگ و خانه مهدی، ده‌ها بطری مشروبات الکلی و لباس نظامی پیدا کردند. همچنین در بازرسی خودرو گران قیمتش نیز مشخص شد که او خودرو شخصی‌اش را به آژیر مجهزکرده که خودرو نیز توقیف و به پلیس آگاهی منتقل شد.

ازسوی دیگر بازپرس منافی آذر دستور بازداشت متهم فراری و ادامه تحقیقات تخصصی را صادر کرد. بررسی‌ها برای دستگیری مهدی ادامه داشت تا اینکه مشخص شد قربانی جنایت، مدیرمسئول نشریه «شمارش» و کارمند بازنشسته بوده است. سرانجام باردیابی‌های تخصصی پلیسی، مخفیگاه او در کرج شناسایی شد و متهم بعد از ظهرسه‌شنبه 11 مهر و با گذشت 5 ماه از جنایت دستگیر شد.سرهنگ کارآگاه حمید مکرم، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ دراین باره گفت: متهم در تحقیقات مقدماتی به درگیری اعتراف کرد اما منکرقتل شد.

متهم صبح دیروزبرای بازجویی به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد. او درحالی که به شرکت در درگیری اعتراف داشت، اما مدعی بود که ناخواسته مرتکب قتل شده و در جنایت نقشی نداشته است.بدین ترتیب بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران دستور ادامه تحقیقات تا رفع ابهام‌ها را صادر کرد.

زاغه نشینی که میلیاردر شد

آشفته وپریشان است. به خاطر اینکه ازشب گذشته مواد مصرف نکرده حال خوبی ندارد. 45 سال دارد و می‌گوید که وضع مالی بدی داشته و با کار سخت و تلاش توانسته بعد از 20 سال میلیاردر شود. متهم در گفت‌و‌گویی به تشریح جزئیات ماجرا پرداخت.

آن روز چه اتفاقی افتاد؟

مرد همسایه به تلفن همراهم زنگ زد و شروع کرد به فحاشی. بعد هم صدای تخریب ماشینم را شنیدم. او داشت خودروی بی‌ام وی 400 میلیون تومانی‌ام را خراب می‌کرد. به او گفتم بدکاری کردم تو را صاحبخانه کردم.و...

اختلافتان سر چه بود؟

سر پارکینگ. می‌گفت دوتا ماشین دارد پس باید دوتا پارکینگ به او بدهم. اما او فقط یک واحد در طبقه چهارم را خریده بود و سهمش یک پارکینگ بود. سر همین هم دعوایمان شد.

اما گفته می‌شود که شما سر اتاق غیرقانونی که در پارکینگ ساخته بودی باهم درگیری داشتید؟

اصلا. زمانی که خانه را خرید اتاقک را دیده بود. به او هم گفتم اگر از نظر شهرداری مشکل پیش بیاید جریمه‌اش را خودم می‌دهم یا درنهایت تخریبش می‌کنم. او هرگز سر این موضوع با من اختلافی نداشت.

بعد چه اتفاقی افتاد؟

وقتی از اتاقک بیرون آمدم او و سه نفر دیگه را دیدم که در حال تخریب ماشینم بودند.ازشدت عصبانیت قمه‌ای را که داخل اتاقک بود برداشتم و با بدنه‌اش حدود 20 ضربه به مرد همسایه زدم بدون آنکه هیچ آسیبی ببیند.

من مدت‌ها با قمه و چاقو کار کرده بودم و بلد بودم طوری از بدنه قمه استفاده کنم که هیچ آسیبی وارد نکند. آن روز می‌توانستم به جای این 20 ضربه، با تیزی یک ضربه بزنم اما قصد من آسیب رساندن نبود.در همین هنگام برادرمجید در پارکینگ را قفل کرد و مجید را دیدم که با پسر 14 ساله برادرم درگیر شده است.

به سمت آنها رفتم و دوباره سه ضربه دیگه با بدنه قمه زدم. این جا بود که برادرش از پشت مرا گرفت و بازویم را به حدی محکم فشار داد که بعد از 5 ماه هنوز جای دستش روی بازویم است. همانطوری که نیمچه قمه دستم بود به سمت برادرش برگشتم که یک دفعه او مرا هل داد. آن موقع من ندیدم که مقتول جلوی من ایستاده ولی برادرش که در طرف مقابل مجید-مقتول- بود این صحنه را می‌دید. با این پرتاب که برادرش انجام داد یک دفعه نیمچه قمه به قفسه سینه مجید رفت. همان موقع گفتم با اورژانس تماس بگیرید اما برادرش گفت اورژانس همین جاست. بعد من موتورم را از کنار برادرش برداشتم و سوار شدم و فرار کردم.

چرا فرار کردی؟

من معتادم و مصرف موادم زیاد است. نمی‌توانستم بمانم تا دستگیر شوم. آنها خودشان هم می‌دانند که من مقصر نیستم اگر قاتل بودم همان موقع برادر مقتول که حدود 120 کیلو دارد راه مرا می‌بست.

آپارتمان را چه زمانی به مقتول فروختی؟

تمام پنج طبقه ساختمان نوسازبرای خودم بود اما به خاطر خرید ملک چند میلیاردی دیگری مجبور شدم دو آپارتمانم را بفروشم که یکی از آنها را مقتول خرید و دیگری را هم شخص دیگری.

تصمیم نداشتی از ایران خارج بشوی؟

راستش یکی از دوستانم به من گفت که خودم را به مرز ترکیه برسانم و از آنجا به جای دیگری بروم اما دلم نمی‌خواست فرار کنم. هر چند من سال‌ها در خارج زندگی کردم و مشکلی برای زندگی درخارج نداشتم.

برای چی به خارج از کشوررفته بودی؟

برای پولدار شدن. درجوانی وضع مالی‌مان به قدری بد بود که نتوانستم دیپلمم را هم بگیرم. برای همین سال 73 برای کار به ژاپن رفتم و در آنجا دریک شرکت بسته‌بندی مرغ مشغول به کار شدم. برای همین هم کار کردن با چاقو را خیلی خوب بلد هستم و می‌توانم ازبدنه چاقو خوب استفاده کنم. حدود 5 سال آنجا کار کردم و ماهی 3 هزار دلار پس‌انداز کردم. بعد از آن به ایران آمدم و شروع به ساخت و ساز کردم و حالا وضع مالی‌ام طوری شده که چندین میلیارد پول وسرمایه دارم.

در بازرسی از خانه ات لباس پلیس پیدا شده بود، لباس‌ها برای چه بود؟

عاشق شغل پلیسی بودم برای همین لباس پلیس خریدم. لباس‌ها کاملاً نو است و از آنها اصلاً استفاده نشده است. اگر شما یک عکس با لباس نیروی انتظامی از من دیدید یا یک نفر گفت مرا با این لباس دیده هر چه بگویید قبول می‌کنم.

تو که عاشق شغل پلیس بودی چرا وارد این شغل نشدی؟

موقعی که بچه بودم به این شغل فکر نمی‌کردم. چند سال قبل عاشق این شغل شدم که دیگر برای من آن هم در چنین سن و سالی خیلی دیر شده بود.

بعد از فرار کجا رفتی؟

به خانه باغی که در کرج داشتیم رفتم. بیشتر مواقع بدون تلفن و هیچ وسیله ارتباطی در آنجا بودم. هر چند روز یکبار هم برای خرید از خانه خارج می‌شدم و به یکی از دوستانم زنگ می‌زدم.

تصمیم نداشتی خودت را معرفی کنی؟

خیلی دلم می‌خواست خودم را معرفی کنم. از این زندگی پنهانی خسته شده بودم و از طرفی من قتلی مرتکب نشده بودم که بترسم. اما می‌ترسیدم، به خاطر اعتیاد شدید در بازداشتگاه و زندان زجربکشم. برای همین خودم را معرفی نکردم.

چند وقت است که مواد مصرف می‌کنی؟

دو، سه سالی می‌شود. قبل از این اصلاً سراغ مواد نرفته بودم.

چرا در این سن و سال به سراغ مواد رفتی؟

به خاطر پدرم؛ او آلزایمر گرفته بود و این ماجرا من و خانواده‌ام را بشدت اذیت می‌کرد. برای همین به سراغ تریاک رفتم تا همه چیز را فراموش کنم.

منبع:روزنامه ایران

انتهای پیام/

مرد میلیاردرکه پس از درگیری مرگبار با همسایه اش، گریخته بود دستگیر شد

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.