سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

بسته شعری ویژه شهادت امام حسین «ع»

شاعران آیینی اشعاری درباره «ایام محرم» شهادت امام حسین (ع) سروده است که در اینجا به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم.

به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ سعید پاشازاده، یکی از شاعران آیینی جوان کشورمان است که در زمینه شعر هیات و نوحه فعالیت می‌کند و بسیاری از سبک‌ها و نوحه‌های سینه زنی که در این چندساله از مداح‌های سرشناس کشور شنیده‌ایم حاصل ذوق و زحمات این شاعر است و بسیاری از ما با نوحه‌هایی که او ساخته، خاطراتی در شب‌های محرم و ایام سوگواری داریم، به همین منظور در آستانه ایام ماه عزاداری سالار اهل بیت، امام حسین «ع» اشعاری را که سرچشمه‌ای از ذوق و علاقه او به اهل بیت است را با هم می‌خوانیم.
 
متن اشعار:
 
شیعه را عمری ست دلخوش می‌کند، غم را ببین!
یازده ماهند حیرانش، محرم را ببین

بار‌ها شمس و قمر را دیده ای، اما جدا
داخل یک قاب حالا هر دو با هم را ببین

یک طرف عباس جولان می‌دهد یک سو حسین
چرخش تیغ دو دم را، مرگ در دم را ببین


پا زمین کوبید اصغر‌ای زمین کربلا!
سنگدل! نازک دلی چاه زمزم را ببین
 

مثل موجی‌ها جهان را ریختی بر هم فرات!
حال بنشین قدرت این اشک نم نم راببین


دوست دارم یک کبوتر باشم، اما با دو بام
این حرم تا آن حرم... بدنیست، حالم را ببین!

محتشم یک آن فقط چشم دلش را باز کرد
باز کن، این شورش در خلق عالم را ببین

چشم دل وا کن میان روضه با یک یاحسین
پیش رویت بانویی با قامت خم را ببین

گریه کم کردم، گناه، اما فراوان یاحسین!
با من از روی کرم رفتار کن، کم را ببین

آی کورش آی اسکندر سر از قبرت درآر
امپراطوری بین این دو پرچم را ببین!

***********

از ازل عشق، در دلم بوده
سایه‌ی بر سرم، علم بوده

خانه‌ی اولم حرم بوده
دست از تو چگونه بردارم

جز تو سرمایه‌ای مگر دارم؟
هر کسی دلخوش است با چیزی

خوش نکرده دل مرا چیزی
جز غمت، چون مرید‌ها چیزی

از تو غیر از کرم نمی‌خواهند.
چون زیاد است، کم نمی‌خواهند

بچه بودم که کربلا رفتم
پا به پای بزرگ‌ها رفتم

تازه فهمیده ام کجا رفتم
بار دیگر برات می‌خواهم

سفر کائنات می‌خواهم
هر که نام حسین را برده

دست بر دامن خدا برده
درد را داده و دوا برده

نام تو نزد انبیاء، شفاست
ذکر من اسمه دواءِ خداست

غیرتت فاطمی، دلت حسنی ست
نفست حیدری ست، سوختنی ست

خصلت خانواده، بی کفنی ست
منتها فرق در کفن‌ها هست

کفنت پاره پاره، صد تکه ست!
اکبرت رفت، اصغرت هم رفت

ماند قولت، ولی سرت هم رفت
اسب از روی پیکرت هم رفت

پسرِ فاطمه، ولی نفسی
نرود زیر بار هیچ کسی

تیر وقتی بلای جانت شد
آب شرمنده‌ی لبانت شد

خود جبریل، روضه خوانت شد
بعد از آن ماجرا فرات گِل است

آب شد، آب از خودش خجل است
لب زینب، رگ بریده‌ی تو

پای در خاک و خون کشیده‌ی تو
این مصائب، ولی به دیده‌ی تو

نیست چیزی به غیر زیبایی
به! به این صبر و این شکیبایی

کربلا، عالم وقوف شده
از غمت ماه در خسوف شده

کمی از غربتت، لهوف شده
روضه‌های تو قابل لمس است

غربتت اظهرُ من الشمس است
غم تو رزق سالمان باشد

شال مشکی مدالمان باشد
عشقبازی حلالمان باشد

تا محرم دقیقه می‌شمریم
تا تو هستی غم که را بخوریم؟

با تو از وقتی آشنا شده ایم
آرزومند کربلا شده ایم

دست بر دامن رضا شده ایم
که به دیدار آشنا برویم
بعد مشهد به کربلا برویم

***********

حسین، گیسوی با خون خضاب، دیده قدیم
به سمت صحنه‌ای آمد که خواب دیده قدیم
ر‌ها شد از زه، تیری که آب دیده قدیم
که او هر آنچه ببیند رباب، دیده قدیم
تمام آن چه شنیدیم، دیده است حسین
بخوان لهوف و ببین چه کشیده است حسین

به آب زد، به عطش زد، به آب و آتش زد
چه تیغ‌ها که عدو بر تن منقش زد
چقدر شعله که بر دامن سیاوش زد
فرات، گِل به سر و دست پشت دستش زد
به رو سیاهی ضرب المثل مضاعف گشت
حسین، تشنه لب چشمه رفت و تشنه گذشت

رسید روضه به جایی که دیدنش سخت است
به حنجری که یقیننا بریدنش سخت است
تنی که مثله شود پاکشیدنش سخت است
صدای وای بنی شنیدنش سخت است
اگرچه سخت سرت را ولی جدا کردند
چنان که فاطمه را از علی جدا کردند

همین که تیر ر‌ها کرد تیغ می‌بُرد
رفیق می‌زند و نارفیق می‌برد
و بوسه گاهِ نبی را دقیق می‌برد
عمیق بوسه زده پس عمیق می‌برد
چنان پرنده که هی بال را به هم زده است
صدای فاطمه گودال را به هم زده است

خدابخیر کند لحظه‌های اخر را
خدا بخیر کند رفتن برادر را
یکی بگیرد از ان دور چشم خواهر را
که شمر بین دو دستش گرفته یک سرا
به نیزه زلف کمند است ساعتی دیگر
سری به نیزه بلند است ساعتی دیگر

بلند گفت: یکی آن وسط، سرش با من.
ولی مزاحممان است خواهرش، با من!
تو پا گذار به گودال، خنجرش با من
شروع کار قتال از تو، آخرش با من!

بریدن سر او مثل آب خوردن بود
جداشدن ز. قفا، ظلم بر سر و تن بود

ز قتلگاه، اگر بوی سیب می‌آید
حبیبه‌ای به مزار حبیب می‌آید
صدای ناله‌ی زهرا عجیب می‌آید
که آخرین پسرم عنقریب می‌آید

در آن زمان سر خون حسین من جنگ است
به هر کجا بروید آسمان همین رنگ است

انتهای پیام/
 

بسته شعری ویژه ایام محرم

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۱۱:۱۳ ۰۸ شهريور ۱۳۹۹
عالی
ناشناس
۱۵:۰۶ ۲۶ مهر ۱۳۹۸
عالیییییی
ناشناس
۲۰:۵۹ ۱۳ آذر ۱۳۹۶
بسیار عالی بود
محیا
۲۰:۲۶ ۲۵ مهر ۱۳۹۶
خیلی شهر قشنگی است