به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ بررسی تاریخی و ریشهها و عوامل پدید آمدن ماجرای کربلا یکی از خلاهای آثار گفتاری و نوشتاری به شمار میآید. متاسفانه برخی از نگاههای مطرح درباره حادثه کربلا، حاوی غلوّهای بسیار و بعضا همراه با تفریط بوده است.
آسیبشناسی نگاههای رایج به ماجرای کربلا جهت دستیابی به منظری صحیح و دقیق درمورد چرایی و چگونگی رخداد واقعه کربلا یکی از مسائل کلیدی و مورد نیاز این روزهای ماست. در این باره با حجت الاسلام والمسلمین حامد کاشانی، استاد حوزه علمیه امام خمینی مروی و دانشگاه امام صادق(ع) به گفتوگو نشستهایم.
*اگر واقعه عاشورا را همچون دیگر وقایع عالم، دارای یک عقبهای بدانیم، چه اتفاق و رویداد اجتماعی-فرهنگی در حکومت اسلامیِ پس از رحلت رسول اکرم(ص) پیش آمد که اهل بیت پیامبر(ص) پس از رحلت ایشان مورد هجمه و اهانت قرار میگیرند و نمونه بارز آن شهادت امام حسین(ع) است؟
کاشانی: چهار اقدام هوشمندانه برای یک غرضی صورت گرفت که پیامدش تا کربلا هم آمد. پیامبر(ص) فرموده بود که اگر به سراغ کتاب و اهل بیت من بروید گمراه نمیشوید. طبیعتا اهل بیت رقیب جریان خلافت هستند و جریان خلافت برای اینکه بتواند کار کند لاجرم باید جایگاه و شخصیت اهل بیت(ع) را در سطوح مختلف جامعه کاهش دهد. بنابراین جریان خلافت چهار اقدام در راستای تحکیم پایههای حکومت خود و تضعیف جریان اهل بیت انجام داد: توسعه جمعیتی اهل بیت اولین اقدام است. با حربهای تبلیغی اهل بیتِ پیامبر گرامی اسلام را تبدیل به نمونههای چندهزار نفری میکنند و آنگاه هویت آنها میشکند. با این کار، وجه اشتراک اهل بیت را نسبت فامیلی با پیامبر معرفی کردند و موضوع اهل بیت به این ترتیب خفیف شد. زیرا در همین بنی هاشم ممکن است انسانهای مختلفی باشند و صرفا فامیلی با پیامبر است که موضوعیت یافت.
معرفی جایگزین برای اهل بیت دومین حرکت بود .یعنی در موارد خاص سعی کردند افراد را به در خانه اشخاص مختلف تحت عنوان اهل بیت ببرند.مثلا در سال 18 قحطی آمد و بجای اینکه به خانه امیرالمؤمنین امام علی(ع) رفته و به ایشان توسل کنند، خلیفه دوم مردم را برای توسل به در خانه عباس(عموی پیامبر) برد! در حالیکه عباس(عموی پیامبر) در زمان فتح مکه اسلام آورده، نه از اهل تقوای مشهور است، نه از علمای معروف است. این کار نمونهای از آدرس غلط دادن است. در مسئله میراث که موضوع، عباس(عموی پیامبر) است هم به همین نحو برخورد میکنند و معتقدند که عمو بر فرزندان مقدم است.آثار این کار بعدا در زمان بنی عباس دیده میشود که مدعی بودند دولة اهل البیت هستند و بچههای عباس هم مدعی بودند که از اهل بیت هستند.حال آنکه عایشهای که خود تمام فضایلش را گفته یکبار هم نگفته که از اهل بیت است. در جامعه اسلامی بعد از خلیفه دوم، جمعیت بسیار زیادی به دلایلی نظیر ممنوعیت نقل فضائل اهل بیت، نگه داشتن اصحاب پیامبر در مدینه و... از فضائل اهل بیت اطلاع نداشتند.
تولید هزینه یعنی اگرکسی به ویژه در دوره معاویه(سال 40 تا 60 هجری) به عنوان محب اهل بیت معرفی و شناخته میشد، کشته میشد. بسیاری از یاران امیرالمؤمنین(ع) پراکنده شدند. سال 50 یا 51 سر عمر ابن حمق خزاعی را بریده و به نیزه کردند. این هزینههای سنگین باعث شد که خوبان از ترس و دشمنان از سر بغض، فضائل اهل بیت و امیر المؤمنین(ع) را بیان نکنند.
اهانت به اهل بیت(ع) و تحریف نگاه افکارعمومی این کار را از طریق دشنام دادن و... صورت دادند مثلا در کربلا به امام حسین(ع) نستجیر بالله نسبت کذّاب بن کذاب دادند. این کارها باعث شد که وقتی امیرالمؤمنین(ع) به حکومت برسند یکی از کارهایی که ایشان و امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) کردند معرفی و بیان فضائل امیرالمؤمنین بود. زیرا با کارهای مختلفی که دشمنان کرده بودند مانع شناخته شدن این بزرگان برای جامعه شده بودند. بنی امیه به امیر المؤمنین(ع) نسبت کذاب میدهد زیرا که حضرت ادعا میکند " انا الصدیق الاکبر" و...، درواقع بنی امیه با نسبت کذاب دادن به ائمه باعث میشدند که آنها در جامعه تخریب بشوند.
با این اقدامات، جایگاه واقعی ائمه اطهار (ع) در جامعه مخدوش شد. یعنی نگاه جامعه به امام حسین(ع) دیگر نگاهی که باید خود را با ایشان تنظیم کند نیست لذا شما میبینید وقتی حضرت راهی کربلا میشوند غالبا به ایشان میگویند که نرو و کمتر کسی را میبینید که بگوید هر چه شما میگویید همان صحیح است.
*یکی از رفتارهایی که صورت گرفت از بین بردن نظام سلسله مراتبیِ ارتباط با خدا بود.
- برای اینکه به مردم بخواهید بگویید شما خود هستید که تصمیمگیری میکنید نه دیگری، باید این دیگری را تخریب کنید. طبعا وقتی مسلمانان کلام پیامبر اسلام را بر تحلیلهای خود ترجیح میدهند جریان نفاق درصدد تحریف نگاه افکارعمومی به پیامبر برآمد. در دوره خلفا برای اینکه آنها بتوانند بر منبر پیامبر(ص) بنشینند شروع به تجلیل خلفا و تخریب پیامبر(ص) کردند.
جریان بنی امیه سعی میکرد پیامبر(ص) را یک شخصی که در امور دنیایی تسلط و تخصص ندارد معرفی کند. مصادیقی در این باره وجود دارد. کم کم کار به جایی میرسد که در جامعه اینگونه جا میافتد که اگر محمد(ص)، پیامبر است نهایتا در امور معنوی و مربوط به آخرت پیامبر است نه در امور مادی.
این روند بعدها درمورد افرادی که به حکومت میرسند هم ادامه مییابد. مثلا عمربن عبدالعزیز در اواخر قرن اول میگوید که با حدیث نمیشود حکومت را اداره کرد و مصادیقی از این دست.
*آیا میتوان مدعی شد که عوامل خارجی در مدیریت و پیشبرد این جریان مؤثر بودهاند؟
-قطعا یهود در حوادث صدر اسلام اثر دارد. برای مثال وقتی میخواهند یک فردی را در جامعه اسلامی به عنوان باسواد معرفی کنند میگویند"حبر الامّة" یعنی با لفظ علمای یهود او را معرفی میکنند.
با این کارها زمینه نفوذ جدی یهود در جامعه و معارف اسلامی فراهم شد که موارد متعدد آن را در داستانهای عجیبی که از تورات وارد صحیح بخاری شده است.
* چه عواملی سبب ریزش و جدایی افراد از اردوگاه امام علی (ع) و سبب انحراف افراد در ماجرای کربلا و شکلگیری آن نبرد عظیم شد؟ مثلا ما میبینیم کسی مثل شمر که سرباز لشکر امیرالمؤمنین(ع) در صفوین بود در عاشورا به قاتل امام حسین(ع) تبدیل شد.
- در این باره یک نکته قابل توجه است. برخی از سربازان امیرالمؤمنین(ع) مسلمان متعصبِ روی دو خلیفه اول هستند که فکر میکنند امیرالمؤمنین(ع) راه مخالف عثمان را خواهد پیمود و ادامهدهنده مسیر خلفای قبلی خواهد بود. این گروه، عثمان را فاسق و کافر میدانستند. فلذا شمر یک مسلمان ضد عثمان است که بعدا هم یا جزء خوارج میشود و یا جذب بنی امیه میشود.
درمورد رفتار صورت گرفته با عایشه و دیگران، گزارشات تاریخی حاکی از این است که در حدود سال 56-57 وقتی ماجرای ولیعهدی یزید مطرح میشود، برادر جناب عایشه با معاویه بر سر اینکه من پسر خلیفه اول هستم و مستحقترم برای جایگاه ولیعهدی تا بچه تو یزید درگیر میشود که نهایتا موجب ترور برادر ایشان میشود.
آنگاه جناب عایشه از فضائل امیرالمؤمنین(ع) در برابر معاویه میگوید از حیث بغضی که با معاویه داشت و معاویه هم او را ترور میکند و از عایشه در شام بدگویی میکنند. عبدالله ابن زبیر هم چون پسر زبیر است و درگیر با بنی امیه است و یزید را هم قبول ندارد لذا جریانی که در کربلا آمدهاند هم نمیتوانند از او دفاع کنند زیرا همزمان با حرکت امام حسین(ع) به کربلا، عبدالله ابن زبیر در مکه حکومت تشکیل داده و ادعای حکومت در تعارض با یزید کرده است.
*برای شناخت دقیق حرکت اباعبدالله(ع) مبتنی بر اسناد دقیق و به دور از بعضا غلو و افراطها و همچنین تفریطهایی که مطرح میشود باید چگونه عمل کنیم؟ به عبارتی، راه شناخت دقیق ماجرای کربلا چیست؟
- ما دو نوع نگاه در مواجهه با این امر داریم، یکی نگاه صرفِ تاریخی است و دیگری نگاه شیعی به تاریخ. در نگاه صرفِ تاریخی جریانشناسیها خیلی دقیق باید صورت بگیرد حال آنکه متاسفانه تاریخنگاری شیعی همیشه در محاق بوده است به دلیل شرایط تاریخی که داشته و به شیعه غالبا اجازه نمیدادند که کار کند. در تاریخ نگاری شیعه، عقائد مطرح است و صرفا نگاه تاریخی عام مطرح نیست. در نگاه درون شیعی باید ببینیم که معیارهای اصلی عقایدمان چیست. باید توجه داشت که نگاه تاریخ رسمی به جریان کربلا و... نگاه بنی امیه است که بنی امیه هم درصدد تخریب اهل بیت هستند. واقعا خیلی زحمت نیاز است که از تخریبهای صورت گرفته در تاریخ نگاری بنی امیه درمورد کربلا، غبارروبی صورت بگیرد.
نگاه تشیع اعتدالی برخلاف نظر برخی از افراد، از نظر ما همین نگاهی است که در جامعه کبیره مطرح است. انشاء زیارت جامعه کبیره متعلق به زمان امام هادی(ع) است و جملاتش عینا متعلق به زمان امام صادق(ع) میباشد. اگر معیار ما نگاهی باشد که در جامعه کبیره است آنگاه خیلی از غلوها هم برطرف خواهد شد. متاسفانه برخی از این نگاهها وجود دارد. هیئتی که از بیوت علما فاصله بگیرد و از منابع دینی دور بشود دائما دچار انحراف خواهد بود. نباید سکان کار را در دست افراد احساسی که نه تخصص دارند و نه توان علمی قرار داد.
منبع:تسنیم
انتهای پیام/