متهمان ابتدا پنج میلیون تومان از حساب بانکیاش برداشت و بعد وی را مجبور کردند در تماس با خانوادهاش وانمود کند به افرادی بدهکار است و از آنها بخواهد طلاهای همسرش را در قرار ملاقاتی به دو مرد تحویل دهند.
بعد هم او را مجبور کردند خودروی پژو 206 خود را به نام آنها سند بزند. علاوه برآن مبایعهنامهای نوشتند و با تهدید او به مرگ، خواستند آپارتمانش را نیز در بنگاهی قولنامه کرده و به نام آدمربایان ثبت کند.
این در حالی بود که گروگان جوان از ترس جان از پدرش خواست به بنگاه برود و مبایعهنامهای تنظیم کند که این بار متهمان در اجرای آخرین اخاذیشان ناکام مانده و بازداشت شدند. متهمان در بازجوییها منکر این آدمربایی شدند که در ادامه، گفتوگوی دو عضو این باند را میخوانید.
انکار گروگانگیری و اخاذی
مجتبی، از آشنایی با همدستانت بگو؟
من و طیب با هم بچه محل بودیم و با هم ارتباط داشتیم، اما از یک سال پیش که هردو از زندان آزاد شدیم، ارتباطمان بیشتر شد .
برای چه زندان بودی؟
هردو به خاطر موادمخدر در زندان بودیم.
قبل از آدمربایی چکار میکردی؟
تراشکار بوم.
سابقه کیفری داری؟
10 بار. همه آن هم بابت موادمخدر بود. چند ماه در زندان میماندم و بعد آزاد میشدم.
متاهلی؟
نه. قبلا ازدواج کرده بودم. اما زمانی که فرزندم یکساله بود، همسرم به خطر اعتیادم از من جدا شد. حالا پسرم 11 ساله است.
دوباره ازدواج نکردی؟
نه. میخواستم ازدواج کنم، اما به اتهام آدمربایی بازداشت شدم.
وضع مالی ات خوب هست؟
بله. مشکل مالی نداشتم.
پس چرا به آدمربایی دست زدی؟
آدمربایی در کار نبود. ما فقط پولمان را از او میخواستیم.
چقدر پول به او داده بودید؟
یک روز طیب سراغم آمد و گفت حمید ـ جوان ربوده شده ـ قصد خرید و فروش خودروی مدل بالا دارد. اگر به او پول قرض دهیم تا آن خودرو را بخرد، سه روزه آن را میفروشد و 20 میلیون تومان سود میکند. بنابراین علاوه براین که اصل پولمان را بعد از سه روز میگیریم، از سود آن ده میلیون تومان نصیبمان میشود. من هم وسوسه شدم. من و طیب در مجموع 40 میلیون تومان و دوست دیگرمان حسن نیز 68 میلیون تومان به او داد.
چرا همان روزی که پول را دادید خواهان بازپرداخت آن شدید؟
ساعاتی از پرداخت پول به او نگذشته بود که او مدام این دست و آن دست میکرد تا فروشنده خودروی خارجی را پیدا کند، اما او را پیدا نکرد. مدام میگفت در خانه و محل کارش نیست و تلفنش را پاسخ نمیدهد. حتی ما را برای یافتن آن مرد به حوالی بزرگراه آزادگان برد، اما آن مرد در آنجا حاضر نشد. همین رفتارها باعث شد به او ظنین شویم که نکند خودرویی در کار نیست و او میخواهد ما را فریب دهدو هدفش بالاکشیدن پولمان است که باعث شد پولمان را از او بخواهیم.
پول تو و دوستانت را پرداخت کرد؟
میگفت پول را کارت به کارت کرده به حساب فروشنده که قرار است خودرو را تحویلش دهد، اما او را پیدا نمیکند که پول را پس دهد. مدعی بود هر طور شده پول را پس میدهد، اما سودی بابت آن به ما نمیپردازد. او خودش به محل قرار با ما آمد تا پول را بیاورد که پولی در کار نبود .
بعد چه شد؟
از ما برای بازپرداخت پول فرصت خواست. میگفت پنج میلیون تومان ابتدا به ما میدهد، طلا میدهد، خودروی پژویش را نیز میتوانیم بفروشیم. علاوه برآن خانهای در طبقه ششم مجتمعی در مرتضی گرد دارد که اکنون سند آن را به نام پدرش ثبت کرده که میتوانیم آن را هم بابت بقیه پول طلبمان برداریم.
شما مدرکی هم بابت پرداخت آن 108 میلیون تومان، از او گرفتید؟
نه. این کاردر عالم رفاقت انجام شد. اشتباه کردیم باید دستنوشته، چک یا سفتهای بابت بازپرداخت طلبمان از او میگرفتیم که اشتباه کردیم و این کار را انجام ندادیم. او پولمان را پس نداد هیچ، حالا اتهام آدمربایی به ما زده است.
چرا نقشه آدمربایی را طراحی کردی؟
آدمربایی درکار نبود. او با پای خودش با ما همراه شد. ما 40میلیون تومان را کارت به کارت و 86 میلیون بقیه را که مال دوستمان حسن بود، نقدی به مرد جوان دادیم.
او پول و طلا به شما پرداخت کرد؟
ابتدا پنج میلیون تومان را که در کارتش بود به حساب حسن واریز کرد. طلاهایی را از طریق برادرش به ما رساند. آپارتمانش در محله مرتضی گرد را که سند آن به نام پدرش بود، قرار شد به نام ما بابت بدهی ثبت کند. پدرش میخواست این کاررا انجام دهدکه ما گفتیم کد رهگیری بگیرد که این کار انجام نگرفت و به ما شک کرد؛ ماجرا لو رفت و این کار انجام نشد.
شما بعداز آدمربایی گروگان را کجا بردید؟
آدمربایی در کار نبود. او خودش با سوار شدن به خودروی پژو به محل قرار آمد که ما نیز با دو دستگاه خودرو سر قرار آمدیم. دو ساعت به دنبال آن فروشنده خودروی خارجی بودیم. همه با هم ساندویچ خوردیم. حرف زدیم. او تلفنی با افرادی حرف زد حتی با برادرش تلفنی صحبت کرد. میگفت تلفن فروشنده خاموش است تا پول را پس بگیرد یا خودرو را تحویل بگیرد. شب اول با من به خانهمان آمد. اما چون خواهر و مادرم در خانه بودند، روز بعد او را به باغی بردیم و چهار، پنج روز بقیه را به خانههای دوستانمان در ملارد و شهریار منتقل کردیم.
در این مدت رفتارتان با او چطور بود؟
هر چه میخوردیم به او میدادیم، او کاملا آزاد بود و آزار و اذیتی در کار نبود.
شما زمان گروگانگیری در تماس با پدرش او را تهدید کرده بودید اگر مبایعهنامه و کد رهگیری فروش آپارتمان را به نام شما ثبت نکند، پسرش را آزاد نمیکنید؟
تهدیدمان جدی نبود. چون مبایعهنامه را چند روز قبل نوشته بودیم و فقط مانده بود دریافت کد رهگیری که ماجرا در بنگاه لو رفت. انتقال سند این آپارتمان به نام ما با رضایت خود حمید بود.
اگر گروگان رضایت داشت پس چرا او را با خود به بنگاه نبردید؟
او خودش نیامد. چون میگفت سند آپارتمان به نام پدرش است و دیگر لازم نیست با ما بیاید.
چرا در اولین مرتبه فقط از او پنج میلیون تومان پول گرفتید؟
او خودش این مبلغ را به حساب دوستمان حسن واریز کرد. چون فقط پنج میلیون تومان در کارت وی پول بود .
چرا این مبلغ در تهران به حساب همدست تو واریز نشد؟
حمید در تهران حرفی نزد که پول دارد. زمانی که با ما به شهریارآمد تازه آنجا گفت کارت بانکی همراهش است و ما در آنجا پنج میلیون را با خواست او به حساب حسن واریز کردیم تا بقیه طلبمان را از وی بگیریم.
چرا وقتی که پول، طلا و حتی مبایعه نامه فروش آپارتمان را گرفتید گروگان را رها نکردید؟
گمان میکردیم شاید او به ما دروغ بگوید و بازی در آورد و پولمان را ندهد.
تو ورزشکاری؟
مربی باشگاه ورزشی بودم، اما اعتیاد باعث شد ورزش، همسرم و خیلی چیزهای دیگر را از دست بدهم. بعد هم که برای تامین هزینه زندگیام به تراشکاری رو آوردم، اما همچنان اعتیاد دارم و ترک نکردهام.
طلبمان را میخواستیم
طیب، تو چطور با جوان ربوده شده آشنا شدی؟
من هم از طریق دوست دیگرمان حسن از مدتها پیش با او آشنا شده بودم.
نقش تو در آدمربایی چه بود؟
آدمربایی درکار نبود، ما فقط میخواستیم پولمان رابگیریم. حرفهای شاکی درباره آدمربایی را قبول ندارم.
سابقه داری؟
دوبار به خاطر مواد به زندان رفتم.
چرا احساس کردید به پولتان نمیرسید؟
چون او هر کاری میکرد نمیتوانست فروشنده خودروی خارجی را پیدا کندو مدام به ما میگفت تلفنی یا حضوری او را پیدا میکند. همین حرفهای ضد و نقیضاش باعث شد به او شک کنیم. پولمان را خواستیم که گفت پول را به حساب فروشنده واریز کرده و پولی ندارد. همانجا شکمان بیشتر شد و تصمیم گرفتیم طلبمان را پس بگیریم.
طلب را پس گرفتید؟
او از طریق برادرش به ما طلا داد، پنج میلیون تومان پول و مبایعهنامه فروش خانهاش را که به نام پدرش در محله مرتضی گرد بود. ماحتی به نمایشگاه خودرو رفتیم، 13 میلیون تومان بدهی او را به صاحب نمایشگاه دادیم وخودرویش را گرفتیم. بعد رفتیم تعویض پلاک تا پلاک آن را عوض کنیم تا خودرو را بفروشیم و پولی دستمان را بگیرد که کارمان در تعویض پلاک به یک هفته دیگر افتاد. اگر ما آدمربا بودیم که پول بیشتری اخاذی میکردیم نه این که طلب خودمان را بگیریم. خودمان سر قرار نمیرفتیم، اما زمانی که بازداشت شدیم، دیگر طلبمان هم به دستمان نرسید.
طلاهایی را که گرفتید چه کردید؟
شاکی با برادرش تلفنی تماس گرفت و خواست بابت بدهیاش طلاهایی را برایمان بیاورد. او خودش همه چیز را تلفنی هماهنگ کرد و محل قرار را هم خودش تعیین کرد. ما به آنجا رفتیم و خیلی محترمانه طلاها را گرفتیم. میخواستیم آن را بفروشیم اما فاکتور نداشتیم.
گروگان چند شب پیش شما بود؟
ماجرا آدمربایی نبود. او نزدیک به یک هفته با ما بود. خودش با پای خودش آمده و هر جا میرفتیم با ما بود. هیچگونه مشکلی برای او به وجود نیاوردیم. شکنجه و کتک زدن هم در کار نبود اگر ما آدمربایی کرده بودیم باید حدالاقل او را کتک زده و زندانی میکردیم که این کارها را انجام ندادیم.
او را جای دیگری هم بردید؟
میخواستیم برویم خانه اجارهای او که میگفت در محله پونک تهران است. اوحتی میگفت پول پیش خانهاش 167 میلیون تومان است. وی به همسرش زنگ زد و از او خواست به خانه پدر شوهرش برود، چون ممکن است با دوستانش ـ ما ـ به آنجا برویم که او بعد از حرف زدن با ما منصرف شد و آنجا نرفتیم، بلکه به خانه مجتبی و بعد دوستان دیگرمان رفتیم.
شاکی اعلام کرده است که شما با انداختن گونی روی سرش او را ربودهاید؟
نه. این حرفها درست نیست. آدمربایی درکار نبود وگفتههای اورا قبول ندارم. او خودش همراه ما شد تا 108 میلیون تومانی را که از ما دو نفر و دوست دیگرمان گرفته بود، پس دهد.
طبق گفته شاکی شما پول را به مرد دیگری دادهاید وبه جای او اشتباهی شاکی را ربودهاید؟
نه. قبول ندارم. ما پول را به همین فرد قرض دادیم. حسن به ما پولی بدهکار نبود، بلکه او نیز 68 میلیون تومان به شاکی داده بود. شاکی مدعی بود علاوه بر بازگرداندن پول، سود ده میلیون تومانی نیز به ما میدهد.
اگر کار شما آدمربایی نبود، چرا حسن بعد از دستگیری شما حمید را رها کرد؟
این حرفها واقعیت ندارد. حمید خودش رفته بود و حسن او را به گروگان نگرفته بود که بخواهد آزادش کند. اوخودش ازما جدا شد و رفت.
چرا گروگان را در شش خانه نگه داشتید و مدام این مکانها را عوض میکردید؟
مخفیگاهی نبود. خانه خودمان یا دوستانمان بود که خودش با ما میآمد.
آدمربایی را قبول ندارید، اما زمانی که با همدست خود مواجهه حضوری شدی اعتراف کردی که در آدمربایی نقش داشتی .
نه. من آن موقع دروغ گفتم تا فرصتی پیدا کنم که آزاد شوم.
شما نشانی خانه گروگان را که سندش به نام پدر او بود، از کجا آوردید؟
حمید خودش نشانی وکلید را به ما داد. او خودش خواست بابت بقیه طلب این خانه را که در محله مرتضی گرد بود برای خودمان برداریم. با توجه به گفتههای او ما خودمان به آنجا رفتیم. حتی با رفتن به چند بنگاه ارزش ملک را ارزیابی هم کردیم.
شما با پدر او ملاقات کردید؟
بله. این ملاقات با اصرار خود حمید بود. او خودش تلفنی با پدرش حرف زد و خواست به بنگاه بیاید، مبایعهنامه را بنویسد، کد رهگیری بگیرد و مقدمات ثبت سند خانه به نام ما بابت بدهیاش را انجام دهد.
اگر شما او را به گروگان نگرفته بودید پس چرا خط تلفن او را مدام تغییر میدادید؟
هر دو خط تلفن مال خودش بود. خط اولی را خاموش کرد و دومی را فعال کرد. ما هیچ خط تلفنی به او ندادیم.
قبل از دستگیری چرا به شمال کشور رفتی، قصد فرار داشتی؟
خیر. من دچار مشکل شده بودم و برای حل آن نزد یکی از آشنایان رفته بودم. قصد فراری در کار نبود، چون اقدام اشتباهی نکرده بودم که نگران باشم.
با توجه به این که پول، طلا و مبایعهنامه راگرفته بودید، چرا گروگان را آزاد نکردید؟
بحث گروگانگیری در کار نبود. او خودش آزاد بود و هر جا که میخواست، میرفت دیگر قرار نبود ما نقشه ربودن او را طراحی کرده و به اجرا بگذاریم.
پنج میلیون تومان پول گروگان به حساب چه کسی واریز شد؟
این پول به حساب حسن واریز شد و آن را خود حمید واریز کرد، پول برای بدهیاش بود، نه برای اخاذی و آدمربایی.
حرف پایانی؟
اشتباه کردیم. زمانی که او پول را از ما گرفت و ما فهمیدیم خودرویی در کار نیست، باید اول از او رسید محضری، سفته یا مدارکی که بابت پرداخت پول بود، میگرفتیم تا او اینطور به ما تهمت آدمربایی نزند تا بازداشت شویم. او با ما بازی کرد، نه تنها پولمان را نپرداخت بلکه ما را در برابر اتهام آدمربایی قرارداد.
منبع: رادیو جوان
انتهای پیام/