سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

این گفت‌وگو را بخوانید حتی اگر خبرنگار نیستید+‌تصاویر

مدت‌ها بود که قصد دیدارش را داشتیم اما هر بار به دلیلی این فرصت از دست رفته بود؛چند باری هم محترمانه درخواستمان را رد کرده بود.در نهایت مناسبتی را بهانه ‌کردیم تا یک ربع در کنارش باشیم.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ گفت‌وگویمان با فریدون صدیقی ـ استاد روزنامه‌نگاری ـ بیش از دو ساعت به طول می‌انجامد و ما که رفته‌ایم درس روزنامه‌نگاری بگیریم، از او درس زندگی هم گرفتیم.

با آسانسور شیشه‌ای دفتر همشهری محله که هم خوانی چندانی هم با بنای قدیمی آن ندارد، به طبقه دوم می‌رویم. در تحریریه همشهری سراغ اتاق فریدون صدیقی را می‌گیریم که انتهای سالن را نشانمان می‌دهند. اتاقش مثل اغلب روزنامه‌نگارهای قدیمی، پر است از کاغذ، روزنامه، مجله و کتاب؛ و البته چند تابلو که به دیوار نصب شده و نماهای مختلفی از تهران را نشان می‌دهد.

عضو هیچ شبکه‌ای در فضای مجازی نیست. حتی ایمیل‌ هم ندارد. خودش می‌گوید: «هر کسی آدرس ایمیل من را می‌خواهد ایمیل همسرم را به او می‌دهم. ممکن است از روی ضرورت ناچار شوم، اما هنوز به تله‌ی فضای مجازی نیفتاده‌ام.»

مقابلش روی میز کار، لپ‌تاپ یا کامپیوتری هم دیده نمی‌شود. وقتی علت را جویا می‌شویم چنین توضیح می‌دهد: نحوه استفاده را ضرورت‌ها تعیین می‌کنند. این ضرورت هنوز شامل حالم نشده است. و نیازم را فعلا با واسطه حل می‌کنم.

 به خودتان احترام گذارید

قبل از آغاز هر پرسشی از سوی ما، به چهره‌ی‌ هر کداممان نگاه می‌کند و درباره زندگی شخصی‌مان سوالی می‌پرسد؛ جالب اینکه بسیاری از بخش‌ها را درست حدس می‌زند که بسیار متعجبمان می‌کند.

بعد از پرسیدن سوالات چکشی‌اش، چندین توصیه هم برایمان دارد که به زندگی موفق و توأم با آرامش رهنمودمان می‌کند.

فریدون صدیقی توصیه‌هایش خطاب به ما که آمده‌ایم چند ساعت فقط شنونده باشیم را اینگونه مطرح می‌کند: «اگر اطرافیان و کسانی را که دوست دارید، می‌خواهید خوشحال باشند و حالشان خوب باشد، سعی کنید به خودتان احترام بگذارید. به شدت به خودتان احترام بگذارید. احترام گذاشتن به خودتان یعنی به دیگری احترام گذاشتن. احترام گذاشتن به خود یعنی فهم و درک و دریافت خود را ارتقاء می‌دهید، یادتان باشد دنیا را برای ما نساخته‌اند، ما را برای دنیا ساخته‌اند. یعنی سهم تو از همه جنگل‌های عالم می‌تواند به اندازه یک برگ و یک قطره آب باشد و اگر بخواهید دنیا برای شما باشد، به بار هستی‌تان اضافه کنید. فهم و درک‌تان را بالا ببرید و چیزی به زندگی محیط و هستی اضافه کنید. اگر این کار را بکنید آن وقت است که زندگی به شما می‌گوید، خواهش می‌کنم بفرمایید! و اصلا بودن زندگی، به خاطر شماست و لازمه آن احترام گذاشتن به خود است. توقعتان را پایین‌تر بیاورید با حداقل‌ها، حداکثرها را بسازید.»

 

می‌گوید، «همه حرفم این است، رسانه‌های ما وظایف خطیری دارند. فضای مجازی موقعیت رسانه‌های ما را تهدید می‌کند. مهمترین رسالت یک روزنامه‌نگار ضمن پاسخگویی به نیازهای مخاطبش، چند کار است که مسؤولیت ما را خطیرتر می‌کند:

۱- شفافیت‌سازی راجع به موضوعات

۲- دیدگاه واقع‌بینانه به موضوعات

۳- پاسخگویی به آنچه که مخاطب هدف ما از ما انتظار دارد.

۴- مهم‌تر از همه دانش‌افزایی است. یعنی فهم‌مان را راجع به آن رویداد بالا ببریم. در واقع نگاه تحلیلی به پدیده‌ها داشته باشیم. خبرنگار نباید نگاه اتفاقی به پدیده‌ها داشته باشد. باید نگاه تحلیلی به پدیده‌ها داشته باشد. وقتی می‌گوییم فردی از بام افتاد و مُرد، شما نپذیرید، اول دنبال چراییِ آن باشید، شاید کسی من را هُل داد، شاید پایش سُرخورده، شاید او را باد بُرده، شاید خودکشی کرده است.

 

وظیفه روزنامه‌نگار چیست؟

این استاد روزنامه‌نگاری درباره‌ی حفظ جایگاه روزنامه‌نگار و وظایف او اظهار می‌کند: روزنامه‌نگار صبور است، بردبار است، جست‌وجوگر است، جسور است، وظیفه‌اش حفظ منافع ملی و مصالح ملی است. اگر در این چارچوب حرکت کند، فکر می‌کنم که مسوولان بالا دستی کشور با ما مهربان‌تر خواهند بود و اجازه خواهند داد که کمی به مسائل و مشکلات مردم هم بپردازیم. آنجاست که کمی خط قرمزها را عقب‌تر می‌برند. انقدر خط قرمزها را جلو نمی‌آورند که کار کردن برایمان مشکل شود. همیشه این سلیقه‌ای برخورد کردن با رسانه‌ها معنی‌اش این است که خواسته و ناخواسته مخاطب ایران حتما به سمت سایت‌ها و شبکه‌های رادیو و تلویزیونی بیگانه می‌رود. اگر ما خوانده نشویم، دیده نشویم و شنیده نشویم در واقع نیستیم. حتی اگر اسممان روزنامه‌ای باشد با هفتاد سال سابقه!

روزنامه‌نگاری مبتنی بر شایستگی، استعداد، قریحه و شعور

خبرنگارهای نسل امروز کمتر به خود احترام می‌گذارند؛ اتفاقی که منجر به این شده است که برخی از اقشار به خودشان اجازه دهند به خبرنگار توهین کنند. این توهین‌ها می‌تواند در قالب‌های مختلفی صورت بگیرد. توهین یک بازیگر به خبرنگار، توهین یک سیاست‌مدار به خبرنگار و ... .

در دوره‌هایی اغلب منش و دانش روزنامه‌نگار به عنوان مثلا مصاحبه کننده به مصاحبه‌شونده این اجازه را نمی داد، که کوچکترین توهینی به مقام خبرنگار کند؛ چه اتفاقی بین نسل روزنامه‌نگارانی چون صدیقی و نسل جدید افتاده است که شاهد بی‌احترامی به خبرنگاران نسل جدید هستیم؟ و چه اندازه مسبب این بی‌احترامی‌ها خود خبرنگاران هستند؟

صدیقی در این باره توضیح می‌دهد: این محصول یک فرآیند و پروسه طولانی‌ است. در دوره ما دو روزنامه‌ مهم بودند کیهان و اطلاعات و یک روزنامه دیگر مثل آیندگان. تعداد مجلات کم بود. لازمه ورود به روزنامه و کار در آن، عبور از مسیری طولانی بود که مبتنی بر شایستگی، لیاقت، استعداد، قریحه، شعور و کارآمدی بود. مجموعه‌ای که بتواند به یک خبرنگار شخصیت یک روزنامه‌نگار را بدهد نه یک خبربیار. وقتی می‌گوییم فلان شخص روزنامه نگارحرفه‌ای است، یعنی اخلاقش هم حرفه‌ای است. دانش لازم و مهارت لازم را آموخته یا در حال آموختن است. روزنامه‌نگار به زعم من باید داستان‌شناس و درام‌شناس باشد. چرا؟ چون هر نوشته‌ای یک بیان و روایت داستانی دارد، از زاویه دید تازه‌ای به موضوع پرداخته است که نوشته را جذاب می‌کند.

 

چگونه جایگاه یک خبرنگار تنزل پیدا می‌کند

این استاد روزنامه‌نگاری با اعتقاد بر اینکه، در این دوره به علت کثرت و تعدد کمی رسانه‌ها، در مواردی اغتشاش، در پیام رسانی پیش آمده است، می‌گوید: وجود فضای مجازی کمی بر روی شیوه ورود خبرنگار به رسانه‌ها تاثیر گذاشته است. عامل دوم که خیلی مهم است اهمیت ندادن برخی از مدیران رسانه‌ها برچگونگی کارکرد آن هاست. رسانه‌ها ابتدا باید خودشان را جدی بگیرند و هدفشان را روشن کنند. یعنی بدانند برای کدام مخاطب و با چه هدفی پیام تولید می کنند. برخی از خبرگزاری‌ها و روزنامه‌های ما این تعریف کلان را از خودندارند یا اگر دارند این تعریف را برای یک مخاطب حداقلی قائلند شاید چون مخاطب برایشان موضوعیتی ندارد. چنین اتفاقاتی و نیز مخدوش شدن جایگاه رسانه به تبع آن، به جایگاه روزنامه‌نگار و کم اهمیت جلوه دادن آن‌ها، کمک کرده است. آن چه که نتیجه‌اش این شده که ممکن است تعداد معدودی از خبرنگاران جایگاه روزنامه‌نگار را تنزل دهند. واقعیت این است که وقتی در مدیریت کلان جامعه این جایگاه آسیب‌پذیر شده و احترام لازم را به رسانه‌های داخلی نمی‌گذارند اساسا در مقابل رسانه‌های داخلی گارد دارند، نتیجه‌اش این می‌شود که رسانه‌های ما نحیف و رنجور و ناتوان می‌شوند. نتیجه‌اش این است که مخاطب، از ما رویگردان می‌شود. نتیجه‌اش این است که مخاطب اعتقادش به رسانه را از دست می‌دهد و به فضای مجازی و شبکه‌ها و رادیو و تلویزیون‌های دیگر روی می‌آورد. طبیعی است در چنین اتفاقی جایگاه یک روزنامه‌نگار و خبرنگار تنزل پیدا می‌کند.

روزنامه‌ها می‌مانند

صدیقی درباره آینده روزنامه‌ها هم می‌گوید: روزنامه‌ها می‌مانند مشروط بر اینکه به یک بازنگری و بازآفرینی در قبال شرایط و موقعیت مخاطبان ما در رویارویی با رسانه‌ها برسند. نسل جوان ما ـ نسل سوم و چهارم ـ این‌ها اصلا به کلی از مطالعه و اینکه روزنامه، مجله و کتاب بخوانند، رویگردان شده‌اند. حضور در شبکه‌های اجتماعی، پیام‌ها، چت کردن، تلگرام و اینستاگرام آن‌ها را درگیر خود کرده است. این مساله دلیل دارد و غفلت از ما بزرگترهاست. روزنامه‌ها باید به جایی برسند که پاسخ نیاز مخاطب را بدهند؛ کارکرد اصلی رسانه تولید پرسش و پاسخ به یک پرسش است. الان هیچ کدام از رسانه‌ها مکتوب و یا رادیو و تلویزیون این کار را نمی‌کنند. شبکه‌های اجتماعی این کار را انجام می‌دهند. باید به این مرحله برسیم. چه زمانی می‌رسیم، زمانی که آن مشکلاتی که مطرح کردم برطرف شود. اگر حل نشود زیست ما را حداقلی می‌کند.

او دلیل نزول جایگاه خبرنگار را پیش از آنکه در اختیار خودش باشد، به مدیریت رسانه‌ها نسبت می‌دهد و می‌گوید: این همه دانشکده خبر و روزنامه‌نگاری و مراکز آموزش روزنامه‌نگاری و ... داریم اما بازهم وضعیت آنگونه که انتظار می‌رود، نیست. چراکه خبرنگار جزئی از کثرت و جزئی از یک مجموعه است، نه خود آن کثرت. وقتی خود رسانه‌ها تضعیف شدند، وقتی جایگاه کلان رسانه‌ها تضعیف شد، طبیعی است که جایگاه خبرنگار هم تنزل پیدا می‌کند.

 

روزنامه‌هایی که هستند ولی نیستند

صدیقی می‌گوید: روزنامه‌ ی سراسری که دو هزار تیراژ دارد گرچه هست ولی نیست. روزنامه‌ها باقی می‌مانند مشروط بر اینکه یک بازنگری یا بازآفرینی در قبال شرایط و موقعیت مخاطبان داشته باشند. نسل چهارم که شامل دانشجویان و دانش‌آموزان می‌شوند و جمعیت زیاد کشور را تشکیل می‌دهند، از مطالعه رویگردان شده‌اند و به شبکه‌های اجتماعی روی آورده‌اند. با این حال شبکه‌های اجتماعی، رسانه‌های رسمی را نمی‌توانند از بین ببرند. شهروند خبرنگاران می‌توانند خطا کنند، غفلت کنند، و حتی اعتماد عمومی را سلب کنند.البته ما نباید منتظر خطا و غفلت آن‌ها باشیم. آن‌ها عمدتا مسئولیت اجتماعی برای خود قائل نیستنداما ما در قبال جامعه مسئولیم. شهروند خبرنگاران می‌تواند در مواردی خوراک خبری بدهند و این ما هستیم که این خبر را می‌توانیم پردازش کنیم که تحقق این امر مشروط بر این است که فضای حرفه‌ای برای ما بازتر شود. رسانه‌های ما الان واکنشی عمل می‌کنند و کنش‌مند نیستند. یک اتفاق می‌افتد، شهروند خبرنگاران در فضای مجازی آن‌ اتفاق را منتشر می‌کنند، بعد رسانه‌ها تازه به دنبال آن می‌روند و سپس مسؤولان واکنش نشان می‌دهند. چنین فرایندی یعنی مرگ تدریجی رسانه ها.

خبرنگار حرفه‌ای آواره و سرگردان!

فریدون صدیقی در گفته‌هایش بر این نکته تاکید می‌کند که «روزنامه‌نگار می‌تواند جایگاه خود را بسازد و بارها گفته‌ام کار رسانه تبدیل ذغال به الماس است، یعنی می‌تواند با حداقل‌ها حداکثرها را بسازد»

او اضافه می‌کند: متاسفانه در حال حاضر این موقعیت و امنیت را از ما گرفته‌اند. روزنامه‌نگاران ما امنیت شغلی ندارند.

او در ادامه از یک اتفاق غم‌انگیز نسبت به رسانه‌ها یاد می‌کند و می‌گوید وقتی رسانه‌های ما خلع سلاح شده‌اند و تولید خبر نمی‌کنندیعنی خبرنگاران ما بی‌انگیزه شده‌اند و این خیلی غم‌انگیز است. توسعه پایدار، منوط بر وجود رسانه‌های موثر، شفاف ، مسوول ، پایدار و کارآمد است. تعدد رسانه‌ در گرو وجود انبوه مخاطب است. اگر ما این‌ها را از دست بدهیم که به نظرم بخش زیادی از آن را از دست دادیم، دیگر نمی‌توانیم نقش‌آفرین باشیم. فقط می‌توانیم بیلان بدهیم که ما مثلا ۱۸۵ روزنامه داریم. نزدیک دو هزار مجله و ماهنامه و فصلنامه داریم، اما خب تیراژشان چقدر است؟ در حالی که ما چهار ونیم میلیون دانشجو داریم و راستی وقتی۴۰ میلیون مخاطب جوان داریم،۵۰ میلیون کاربر در تلگرام داریم،چرا این جمعیت بی‌شمار ما را نمی‌بینند، نمی‌خوانند و نمی‌شنوند؟ پاسخ روشن است برای اینکه حرفی برای گفتن نداریم.

 

خبرنگار بودن دشوار است!

این استاد روزنامه‌نگاری درباره‌ی تفاوت خبرنگاران امروز با نسلی که افرادی چون فریدون صدیقی را در عرصه‌ی روزنامه‌نگاری می‌دید، می‌گوید: ما در گذشته خبرنگاری که در تحریریه بنشینند، نداشتیم. روزنامه‌نگار باید زیاد کتاب بخواند و فیلم ببیند در جست و جو و کارزار خبر و رویداد باشد اما متاسفانه اینگونه نیست. در زمان گذشته برای روزنامه‌نگار شدن سختی‌های زیادی وجود داشت و هر کسی به راحتی راه به تحریریه روزنامه‌ها نمی‌یافت به دلیل اینکه این جایگاه و حتی صندلی و میز خبرنگار حرمت داشت. فاجعه است که روزنامه‌نگار کتاب نخواند.

وی همچنین با اشاره به کثرت فارغ‌التحصیلان رشته روزنامه‌نگاری در ایران، معتقد است: انبوه مدرک به‌ دستان روزنامه‌نگار و کسانی که در این حوزه درس می‌خوانند، الزاماً به معنی آن نیست که روزنامه‌نگار حرفه‌ای شوند یا باشند. حرفه‌ای بودن آدابی داشته و دارد. همین جا یادآور شوم درست است که روزنامه‌نگار حرفه‌ای باید به ارزش‌ها، اخلاق عمومی، مصالح و منافع ملی و زندگی خصوصی مردم و از این قبیل مسائل پایبند باشد ولی آیا باید فقط روزنامه‌نگار به این قیود و تعهدات پایبند باشد؟ اگر در خیابان چاله‌ای کنده شده و شهروندی در آن می‌افتد و پایش می‌شکند، نباید کسی پاسخگو باشد؟

بازخوانی خاطراتی از سال‌های حضور در کیهان

فریدون صدیقی که سال‌های بسیاری در روزنامه کیهان فعالیت کرده است، به خاطره‌ای از اوایل روزنامه‌نگاری خود اشاره و این روایت را بازخوانی می‌کند:

«یادم است گاه و بیگاه قاعده بازی برای خبرنگار شدن در یکی از دو روزنامه رفت، کیهان و اطلاعات، در همان هزار سال پیش متفاوت بود. در روزنامه کیهان این بود؛ مثلا به آقای جوان لرزان و ترسان و کمی امیدوار داوطلب خبرنگاری می‌گفتند فردا بروید میدان امام حسین (ع) (فوزیه)، آن جا اولین زیرگذر ماشین رو احداث شده است. ببینید چند ماشین هنگام عبور سقف‌شان به سقف زیرگذر گیر می‌کند، یکی از آن امیدواران می‌گفت چه ساعتی برویم؟ چند ساعت باشم؟ صبح بروم یا عصر؟ با خودکار بنویسم یا با مداد؟ چند صفحه بنویسم؟ شماره ماشین‌ها را یادداشت کنم و اسم رانندگان؟ پاسخ دبیر گروهی که قرار بود جناب جوان امیدوار با او کار کند در چنین مواقعی که از انبوه پرسش‌ها سرسام گرفته بود، این بود: برو آقا، برو هر ساعتی که دلت خواست برو، هر چی دوست داشتی بنویس. برو و می‌رفت. روز بعد از فردا می‌آمد و کاغذ سفیدی روی میز می‌گذاشت و بعد توضیح می‌داد. هیچ ماشینی سرش به سقف نخورد. آقای دبیر گروه نگاهی به قد و بالای رعنای آقای امیدوار به خبرنگاری می‌کرد و می‌گفت ممنون. آدرس‌تان را بنویسید. خبرتان می‌کنیم و هیچ‌وقت هم خبر نمی‌کرد. آقای امیدوار بعدی وقتی با پیشنهاد زیرگذری روبرو می‌شد گاه نپرسیده راهش را می‌گرفت و می‌رفت برای همیشه یا روز بعد از بعد برمی‌گشت با یک گزارش از مکان توصیفی؛ چند ماشین که در فاصله مثلا پنج ساعت آمدند و رفتند چه ماشین‌هایی بودند. سواری یا کامیون یا کامیونت یا وانت آبی. چند تن از رانندگان بانو، چند تن جوان، چند تن پیر و میانسال. چند تا آمبولانس، چه تعداد از رانندگان پیش از ورود به زیرگذر از ماشین پیاده شده‌اند و ابتدا قد و بالای ماشین خود و سپس زیرگذر را برانداز کرده‌اند و اتفاقا یکی از آنان که راننده کامیون خاور بوده و پلاک شهرستان داشته است متر آورده ارتفاع بار ماشین و زیر پل را اندازه گرفته است یا خانم راننده‌ای که ماشین سواری فیات داشت از ماشین پیاده شده و از عکاس دوره‌گرد خواسته با دوربین پولاروید عکس یادگاری از او و زیرگذر بگیرد و ... چند تا گاری و چند خرکچی هم آمدند و رفتند. چند تا از ماشین‌ها بوق زدند و اتفاقا هیچ ماشینی هم سرش به سقف نخورد و بعد تیتر زده‌ است: «این سقف شکستنی نیست، با خیال دلدادگی برانید.» خب به آقای جوان امیدوار همان روز می‌گفتند بفرمایید سرکار اما فعلا صندلی ندارید.

انتخاب روزنامه اطلاعات برای سنجش ظرفیت‌های هوشمندی و نوشتاری جوانان امیدوار به کار در روزنامه‌نگاری این بود؛ لطفا چهارشنبه به میدان تجریش بروید و آب‌های هرز خیابان شمیران (دکتر شریعتی) را دنبال کنید. ببینید به کجا می‌رود. خب تکلیف خیلی از آقایان و خانم‌های امیدوار همان لحظه روشن می‌شد. جواب می‌دادند معلوم است زیرزمین اما یکی از جمع حتما روز بعد می‌رفت و می‌دید آب جاری جوی پذیرای چه مهمانان ناخوانده‌ای چون شیشه نوشابه، چون پوست پرتقال، انار له شده، پوست هندوانه و خیار و ... است. چند تای آنان در نیمه‌های راه از رفتن باز می‌مانند. مثلا گیر می‌کنند به روی پل جدول یا آقای رفتگر آشغال‌ها را کفگیرچین می‌کند و می‌ریزد کنار خیابان تا آفتاب بخورند تا خشک شوند تا روزهای بعد سوار ماشین آشغال شوند و ... و بعد آقا یا خانم جوان امیدوار مثلا تیتر گزارش می‌زدند: «یک چهارشنبه نازنین با پرتقال و دوستان از تجریش تا پیچ شمیران». خب نتیجه معلوم است خانم یا آقای امیدوار فردا سرکار بود.

حالا اما اوضاع نازنینی است. روزنامه‌نگاری آسان شده. البته استعدادها و پدیده‌ها نو به نو بسیار ظهور کرده‌اند و نتیجه کارشان هم درخشان است ولی به هر حال بگویم ورود به این حرفه آسان و خروج از آن هم آسان است.»

 

توصیه صدیقی به همکاران جوان خود

نکته‌ها و گفته‌های استاد صدیقی بسیار بود که به خواست خود او از بخش‌هایی از آن می‌گذریم و تنها بسنده می‌کنیم به این توصیه‌اش که برایمان اثربخش است: اصلا مأیوس و ناامید نباشید. خوش به حال زندگی که شما را دارد. اما اگر صبح از خواب بیدار شدید و دیدید حالتان از خودتان بهم می‌خورد که نباید بخورد ولی گاهی این اتفاق میفتد، پس اعتماد به نفس نداریدیعنی اینکه احساس می‌کنید چیز تازه ای در خودتان کشف نمی کنید پس ناخواسته به دیگران انرژی منفی می‌دهید بنابراین بهتر است از خانه بیرون نروید. به این فکر کنید که جوانید و دست کم۳۰ سال وقت دارید.که هرروز حالتان بهتر از همیشه باشد و این‌ یک غنیمت گرانقدر است. پس از خودتان راضی باشید و از زندگیتان لذت ببرید. به خودتان احترام بگذارید و خودتان را ارتقاء دهید.

منبع:ایسنا

انتهای پیام/

 

گفت‌وگو با فریدون صدیقی استاد روزنامه‌نگاری

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.