این ساختارهای گیج کننده اولین بار توسط دکتر باربور در سال ۱۸۹۱ کشف شد. او متوجه شد که پیچها درواقع لوله هایی بودند که با شن پر شده بوده بودند و دیواره بیرونی آنها از ماده فیبری سفیدی ساخته شده بود. او میدانست که آنها فسیل هستند، اما مطمئن نبود که فسیل چه چیزی هستند. سال بعد از این کشف، باربور اولین نظریه خود را مطرح کرد. او با توجه به ماده فیبری و تاریخ زمین شناسی محیطی که این پیچها کشف شدند، نتیجه گرفت که آنها ریشههای یک اسفنج غول پیکر در دریاهای آب شیرینی هستند که زمانی این منطقه را پوشش داده بود.
تا مدتی این نظریه مورد قبول بود تا اینکه حضور استخوانهای یک جانور جونده در این پیچها جامعه علمی آن زمان را به هم ریخت. تحقیقات بیشتر نشان داد که سنگهای اطراف این فسیلها بیشتر در نواحی نیمه مرطوب وجود داشتند نه در دریاچهها و همین باعث شد باربور پیشنهاد کند که آنها ریشههای یک نوع جدید از گیاهان غول پیکر هستند. اما استخوانهای جواندگان بود که این تئوری را نیز رد کرد.
در سال ۱۸۹۳ ادوارد درینکر و تئودور فوچس به طور جداگانه پیشنهاد کردند که این پیچها بقایای نقبهای مارپیچی باستانی بود که با شن و ماسه پر میشدند و استخوانها متعلق به جوندگانی بود که این نقبها را حفر میکردند و در آن دفن میشدند. اما باربور هیچ وقت از تئوری گیاه فسیلی خود کوتاه نیامد و معتقد است این پیچها آن قدر کامل و بی عیب هستند که نمیتوانند توسط یک مخلوق ایجاد شده باشند. این اختلاف با کشف نشانههای خراشیدگی در درون پیچها پایان یافت که نشان میداد حیوانات آنها را در خاک مرطوب با پنجه ایجاد کرده اند.
در سال ۱۹۰۵ حیواناتی که این پیچها را ایجاد کرده بودند به عنوان ژن منقرض شدهای از سگهای آبی شناخته شدند که «Palaeocastor» نام داشتند و ۲۲ میلیون سال پیش در آمریکای شمالی زندگی میکردند. آنها دمهای کوتاه، گوشها و چشمان کوچک، اما پنجههای بلند داشتند و دندانهای جلوی بسیار بلندی داشتند که به سرعت رشد میکرد. شواهد نشان میدهد که این حیوان پاهای عقبی خود را در محور مارپیچ ثابت میکرده و به معنای واقعی کلمه مستقیما داخل زمین پیچ میخورده است. حدود ۶۰ سانتیمتر زیر زمین، این سوراخ به چندین اتاق برای خواب و پرورش بچههای او میرسیده است. همچنین ماهیت مارپیچی این نقبها دربرابر شکارچیان از این حیوان محافظت میکرده است.
منبع: تابناک
انتهای پیام/