به مناسبت روز ازدواج و سالگرد پیوند مبارک و آسمانی امام علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) با این زوج جوان به گفتگو نشستیم و از راز و رمزهای زندگی مشترکی پرسیدیم که خیلی ساده شروع شده است.
اهل کجا هستید؟
حسینی فر: ما هردو اهل روستای جهان آباد هستیم. خانواده هایمان هم تقریبا از نظر اجتماعی و اعتقادی همسطح هستند. پدر من جانباز شیمیایی بودند.
زارعی: پدر من هم وقتی من چهارساله بودم بینایی اش را از دست داد و از آن زمان مادرم سرپرست خانواده ما شد و با وجود سختیهای زیاد ، من و بقیه خواهر و برادرهایم را سروسامان داد.
چطور با همدیگر آشنا شدید؟
حسینی فر: در یک دورهای ما با هم همکار شدیم. همسرم آن موقع مدیر کانون فرهنگی مسجد سید الشهدای روستا بود. من هم در همین کانون فعالیت فرهنگی داشتم. همین جا با هم آشنا شدیم.
زارعی: البته خانوادههایمان هم از هم شناخت داشتند چون اهل یک روستا بودیم.
چه ویژگی یا خصوصیتی در همسرتان دیدید که به این نتیجه رسیدید او میتواند شریک مناسبی برای زندگی باشد؟
حسینی فر: من چون خودم یک جوان مذهبی هستم خیلی برایم مهم بود که همسرم هم مذهبی باشد ؛ یعنی در درجه اول ایمان و اعتقاداتش برایم مهم بود.یکی از ملاک های مهم دیگرم همین بحث ساده زیستی و دوری از تجملات بود. با توجه به شناختی از خانواده همسرم داشتم، میدانستم که همیشه سبک زندگیشان بر مبنای ساده زیستی بنا گذاشته شده است.
زارعی: برای من هم ایمان و اخلاق ایشان خیلی مهم بود. این مقید بودن یکی از ملاکهای من بود. همین طور خانواده همسرم و خودش از نظر اجتماعی هم خیلی مورد اعتماد مردم بودند.
برای ازدواج با همدیگر شرط و شروطی هم گذاشتید؟
زارعی : نه شرط خاصی نداشتیم، فقط از همان اول که بحث مهریه مطرح شد من گفتم که به مهریه زیاد اعتقادی ندارم. گفتم همیشه معیارم برای ازدواج، مهریه کم بوده. وقتی هم که با همسرم آشنا شدم و ایشان را شناختم و دیدم جوان قابل اعتمادی است، گفتم اصلا مهریه نمیخواهم. درنهایت هم با توافق همدیگر به این مهریهای که در عقدنامه نوشتند رسیدیم. برای من ، حرف خود همسرم تضمین بود و نمیتوانستم پول و سکه را تضمین قرار بدهم.
حسینی فر: که البته ایشان همان ابتدای زندگی مشترکمان همانها را هم بخشیدند.
خانم زارعی چطور به این نتیجه رسیدید که فقط یک سکه بهار آزادی مهریه شما باشد؟
شاید یک جورهایی میخواستیم سنت شکنی کنیم. الان متاسفانه مهریههای سنگین دیگر فقط مختص شهرهای بزرگ نیست. این رسم غلط حتی به شهرستانها هم کشیده شده. در روستای ما هم مدتی است که مهریه سنگین باب شده مثلا 1370 سکه به نیت سال تولد عروس، یا 313 سکه و 20 میلیون تومان پول نقد. یعنی این رسم مهریه بالا و حتی جهیزیه آنچنانی به روستاها هم نفوذکرده درحالیکه در روستاهای ما همیشه ساده زیستی موج میزد. ما تصمیم گرفتیم هیچکدام از این رسمها را نداشته باشیم. مراسم خواستگاری و عقد و ازدواجمان هم خیلی خیلی ساده برگزار شد. با ساده ترین و ابتداییترین وسیله ها هم زندگیمان را شروع کردیم. وسیله ها را قسطی خریدیم و هنوز قسط شان تمام نشده .
حسینی فر: من و همسرم با توجه به اعتمادی که بهم داشتیم این تصمیم را گرفتیم. همانطور که همسرم گفت ، دیدیم که در روستا مهریه مسیر غلطی را در پیش گرفته و همه از روی چشم و هم چشمی با مهریه بالا عروسی میکنند.به خاطر همین با خودمان گفتیم که مهریهای را انتخاب کنیم که کم باشد و بقیه ببینند که برای خوشبختی و دوام زندگی مهریه ملاک نیست.
واقعا به این معتقدید که مهریه ضامن خوشبختی نیست؟
حسینی فر: صددرصد. ما خیلی دلمان میخواست که این موضوع فرهنگ سازی بشود. به خاطر همین مهریه یک سکه ای را انتخاب کردیم.
زارعی: البته خیلی ها هستند که مهریه را ضمانت می دانند میگویند هرچقدر مهریه بیشتر باشد داماد کمتر به فکر طلاق میافتد. اما من اینطور فکر نمیکنم. مهریه ضامن خوشبختی نیست، مهریه حتی ارزش هم نیست. ارزش افراد به اخلاق شان است، به ایمان شان است. وقتی دونفر در زندگی شان ناسازگار باشند، با کلان ترین مهریهها هم نمیتوانند کنار هم زندگی کنند.
خانواده ها با این تصمیم شما موافق بودند؟
حسینی فر: بله ..شاید باور نکنید اما روند ازدواج ما اینقدر آسان بود که الان خودمان هم که نگاه میکنیم، می بینم که همه چیز چقدر سریع جور شد و اتفاق افتاد ...خانواده هایمان خیلی چیزها را به خودمان سپردند و در حقیقت به ما اعتماد کردند.
چه تاریخی عقد کردید؟
زارعی: سیزدهم آذر 95 که مصادف بود با روز ازدواج حضرت محمد(ص) و حضرت خدیجه(س).اتفاقا مراسم عقد ما هم خیلی ساده بود. ما این مراسم را مهمان بچههای بسیج بودیم .آنها خودشان برای ما مراسم گرفتند، ما را دعوت کردند.
حسینی فر: پانزدهم بهمن هم که مصادف بود با سالروز ولادت حضرت زینب(س) و روز پرستار، ما ازدواج کردیم که باز هم مراسم عروسی ما برخلاف خیلی از عروسی ها ساده برگزار شد. ما مراسم را در سوله دو منظورهای که در روستایمان وجود دارد گرفتیم. این سوله هم سالن ورزشی است هم برای مراسم های مذهبی استفاده می شود. مراسم ما درحقیقت مراسم مولودی خوانی بود. در کارت دعوت عروسی مان هم مهمان ها را به نماز جماعت و مراسم مولودی دعوت کردیم.
الان چکار میکنید؟
زارعی : الان یک خانه اجاره ای داریم در آباده طشک. همسرم بعد از ازدوجمان در یک مغازه فروش فالوده و بستنی در همان روستای جهان آباد مشغول به کار شده. هر روز این فاصله 20 کیلومتری را می رود و میآید. من هم با شورای حل اختلاف آباده طشک همکاری دارم.
هیچوقت از تصمیمی که گرفتید پشیمان نشدید؟
حسینی فر: نه اصلا. چون بازخورد کارمان را دیدیم. خیلیها ما را تشویق کردند، گفتند چه کار خوبی انجام دادید. خیلی ها گفتند اصلا محال است مگر می شود اینقدر ساده یک زندگی را شروع کرد؟! اما ما نشان دادیم که می شود.
خودتان را یک زوج موفق می دانید؟
زارعی: بله ، ما با هم خیلی خوبیم. به هم احترام می گذاریم و اعتماد داریم. من هرلحظه به خاطر وجود ایشان خدارا شکر می کنم.
حسینی فر: راز زندگی ما همین اعتماد و احترام متقابل است. خوشبختی در همین احساس رضایتی است که ما از زندگی مان داریم.
منبع:جام جم
انتهای پیام/