در این جلسه که با حضور حبیب ایلبیگی قائم مقام بنیاد سینمایی فارابی، امیر اسفندیاری مدیر امور بینالملل بنیاد سینمایی فارابی و رضا میرکریمی کارگردان فیلم سینمایی «خیلی دور خیلی نزدیک» برگزار شد، استادان و دانشجویان غیر ایرانی دوره آموزشی «فلسفه هنر اسلامی» پس از پایان نمایش این فیلم سئوالات خود را مطرح کردند.
در ابتدای این جلسه رضا میرکریمی در پاسخ به سوالی مبنی بر چرایی نامگذاری این فیلم به «خیلی دور خیلی نزدیک» گفت: زمانی که دنبال لوکیشنهای فیلم میگشتم هنوز نامی برای فیلم انتخاب نکرده بودم. در همان ایام در دل کویر نشسته بودم و منتظر بودم آفتاب پایین آید تا بتوانم در نور مایل لوکیشن را ببینم.
وی ادامه داد: ما کارگردانها یک لنز کوچک به نام «View finder » داریم که وقتی از دریچه آن نگاه میکنیم، میتوانیم قبل از فیلمبرداری نمای باز یا بستهای را که در فیلم به دست میدهد مشاهده کنیم. با این وسیله بارها به چشمانداز کویر نگاه کردم و نکته جالب این بود که هر اندازه لنز را باز یا بسته میکردم تفاوتی در تصویر اتفاق نمیافتاد. در واقع نمای بسته با نمای باز در موقعیت کویر فرقی با هم نداشت. در نتیجه تجربه خوبی که در این موقعیت به دست آوردم ترجمهای بینظیر از مفهوم بینهایت برای من بود. مفهومی که در آن واحد هم دور و هم نزدیک بود.
وی ادامه داد: دور و یا نزدیک بودن در آن واحد درست مانند احساسی است که انسان نسبت به آسمان و یا دریا دارد. در واقع آسمان و دریا تنها چشماندازهایی هستند که کلوزاپ ندارند و به همان اندازه که دور، به همان اندازه نیز نزدیک هستند. بنابراین نام «خیلی دور خیلی نزدیک» از همین مفهوم به ذهنم رسید و فکر کردم که میتواند با داستان فیلم همراه باشد.
این کارگردان سینما تاکید کرد: بنابراین عنوان «خیلی دور خیلی نزدیک» هم میتواند معنی رابطه پدر و پسر را بدهد که به یکدیگر نزدیک هستند و در یک خانه زندگی میکنند اما از لحاظ ذهنی و عاطفی از یکدیگر دور هستند و در ادامه مفاهیم عمیقتری که در طول فیلم درباره آنها حرف زده میشود را بیان میکند.
میرکریمی در پاسخ به سئوال دیگری درباره موسیقی فیلم «خیلی دور خیلی نزدیک» گفت: یک خط کوتاه از ملودی متعلق به یک ترانه سوئدی است که دکتر عالم وقتی خسته و درمانده شده و پای ماشین نشسته آن را میخواند. این ملودی با موسیقی که محمدرضا علیقلی ساخته همراهی و همنشینی خوبی پیدا کرده است.
کارگردان فیلم «خیلی دور خیلی نزدیک» در پاسخ به سئوالی مبنی بر چگونگی تلفیق باور پدر و اعتقاداتش نسبت به خدا با حضور پسر به عنوان عنصری برخواسته از روح معنوی و الهی گفت: تصور دکتر این است که پسرش به کمک او احتیاج دارد اما در مسیری قرار میگیرد که متوجه میشود خودش به کمک احتیاج دارد. به همین دلیل فکر کردم پسر میتواند یک فرد غایب باشد تا مخاطب هر تصویری که دوست دارد درباره آن داشته باشد.
وی درباره تداعی سکانس آخر فیلم با یکی از معروفترین نقاشیهای میکل آنژ گفت: تداعی و تصور درستی است چون خود ما هم برای طراحی پوستر فیلم برداشتی از نقاشی میکل آنژ داشتیم.
میرکریمی در پاسخ به آخرین پرسش مبنی بر اینکه آیا واقعا دکتر عالم نجات پیدا کرده است، بیان کرد: من دوست نداشتم تفسیر دقیقی برای انتهای فیلم بگذارم اما آنچه برای من مهم بود مفهوم نجات بود. بهترین روش برای بیان آنچه که فرد به آن اعتقاد دارد این است که اجازه داده شود راههای مختلفی برای مخاطب وجود داشته باشد که اگر مخاطب منطق صاحب ایده و اعتقاد را نپذیرفت، منطق خود را برای تفسیر و تحلیل شخصی وجود داشته باشد. در واقع منظورم این است که به عنوان کارگردان فیلم حق دخالت در انتخاب مخاطب وجود ندارد.
انتهای پیام/