البته اینها برخی از کارهای مرضیه محبوب است. او همانقدر که با عروسکهایش بین مردم محبوبیت دارد، محجوب و محترم نیز هست.
کافی است با او همکلام شوید تا متوجه شوید چه آرامش عمیقی دارد که میتواند آن را با کلامش به شنونده منتقل کند.
شاید هم مثل پسرخاله لوطی مسلک و با مرام است. با او درباره سبک و سیاق زندگی دیروز و امروز همصحبت شدم.
علاقه به عروسک و ساخت آن از چه زمانی در شما شکل گرفت، آیا ریشه آن به دوران کودکی شما برمیگردد؟
واقعیت این است که در بچگی مثل بیشتر دخترها با عروسکهایم بازی میکردم، اما تصمیمی برای وارد شدن به حرفه عروسکسازی به عنوان شغل نداشتم. من به هنر علاقهمند بودم و زمانیکه تئاتر عروسکی را شناختم، علایقم را در آن پیدا کردم، چون در این رشته مجسمهسازی، طراحی و نقاشی، نمایشنامهنویسی و... وجود داشت و همه اینها مرا به کار عروسکی علاقهمند کرد و باعث شد در این حرفه ماندگار شوم.
زنده کردن یک عروسک و جانبخشی به آن انرژی زیادی لازم دارد تا آن موجود بیجان، باورپذیر و دوستداشتنی شود. این انرژی را شما چگونه در درون خود تامین میکنید؟
بازی دادن عروسک تقریبا شبیه بازیگری است. حتی میتوان گفت سختتر و تخصصیتر است. حسی که بازیگر مقابل دوربین به بیننده منتقل میکند، یک عروسکگردان باید آن را به دستش و عروسک منتقل کند. عروسک از خودش هیچ حس و حرکتی ندارد و این عروسکگردان است که باید با ظریفترین احساسات به آن شخصیت بدهد. عروسک در واقع پرسوناژی بیاحساس است که عروسکگردان به آن جان و روح میدهد.
کارهای عروسکی را بیشتر بچهها تماشا میکنند. سالهاست در این زمینه کار کرده و تجربه زیادی دارید به نظرتان چگونه کارهایی باید تولید شود تا روی بچهها تاثیرمثبت بگذارد و در تربیت آنها سهیم باشد و تحمل و سازگاری آنها را نسبت به اتفاقات بیشتر کند؟
هنرمندی که برای کودک کار میسازد به تنهایی نمیتواند در تربیت و نگرش بچهها تاثیرگذار باشد. سیستم آموزشی، جامعه، رسانهها و خانواده نقش مهمی در این مساله دارند. معتقدم برنامهساز کودک اگر میخواهد خصلتهایی مانند مهربانی، شادی، عدم پرخاشگری، عصبانیت، شادی و... را تبلیغ و ترویج کند، باید خیلی جدی مورد حمایت قرار گیرد. برخی از بازیهای رایانهای و موبایلی که بیشتر بچهها از آنها استفاده میکنند، سرشار از خشونت است و همین باعث شده قبح عصبانیت و خشونت از بین برود. سرعت و شتابی که زندگی امروزی درگیر آن است، باعث شده آستانه تحمل آدمها پایین بیاید و به همین دلیل بچههای امروزی دیگر پای برنامههای تلویزیونی که ریتم کندی دارد و به شکلی آرام مسالهای را طرح و بررسی میکند، نمینشینند، چون حوصلهشان سر میرود. قدیمترها بچهها بازیهای گروهی انجام میدادند، اما بچههای امروزی تنها هستند و با گوشی و تبلت، خودشان را سرگرم میکنند به همین دلیل لذت بازیهای گروهی را تجربه نمیکنند. بازیهای گروهی به ما همدلی و هماهنگی با جمع را یاد میداد که در کنارش احساس امنیت هم به ما منتقل میشد.
یعنی فناوریهای جدید و امروزی باعث شده بچهها تنها و منزوی شوند؟
فناوری کمکهایی به انسان کرده که نمیتوان آنها را نادیده گرفت. اطلاعات زیادی در اختیار بچهها قرار گرفته و آنها هوشیارتر و باهوشتر شدهاند، اما واقعیت این است که آنها مهارتهای زندگی و در جمع زیستن را نیاموختهاند و به همین دلیل است که دیگر مثل سابق فداکاری، گذشت، همدلی و... بین آدمها پررنگ نیست. اگر هنرمندان بخواهند وارد موضوع شده و بچهها را از این انزوا خارج کنند به حمایت همهجانبه نیاز دارند تا بتوانند برنامههای موثرتری بسازند.
در دورهای برنامههایی مانند «خونه مادربزرگه» یا «قصههای تابهتا» به بچهها رسم و رسوم زندگی را آموزش میداد. شخصیتهای دوستداشتنی این برنامهها برای بچههای آن دوره الگو میشدند، اما کودکان امروزی کمتر از شخصیتهای کارتونی و عروسکی داخلی الگو میگیرند، این به دلیل ضعف برنامهسازی است یا حجم دسترسی بچهها به اطلاعات و آثار خارجی آنقدر زیاد است که آثار داخلی کمتر دیده میشوند؟
هر دو مورد تاثیرگذار است. مسلما اگر برنامههای خوب ساخته شود، بچهها را جذب خواهد کرد. برخی از کمپانیهای خارجی که کارتونهای دیدنی و پرطرفدار میسازند، اول اقتصاد و سود خود را در نظر میگیرند و به این موضع فکر نمیکنند که با روح و روان کودکان چه کرده و چه آسیبهایی به آنها وارد میکنند، هر چند فیلمسازانی نیز هستند که وقت گذاشته و درباره موضوعی که میخواهند درباره آن فیلم بسازند، تحقیق میکنند تا مطمئن شوند آنچه میسازند برای کودکان مفید است. زمانی که مجموعه تلویزیونی «خونه مادربزرگه» ساخته شد، بچهها با این حجم بازی رایانهای و کارتونهای خارجی مواجه نبودند. چند کارتون ژاپنی از تلویزیون پخش میشد که هنوز هم برای ما جذابیت داشته و از آنها خاطره داریم. این حجم از خشونت و شتابزدگی وجود نداشت و خیلیها از دیدن برنامه خونه مادربزرگه لذت میبردند و آموزههایش را به خاطر میسپردند.
آیا میتوان گفت برنامهسازان ما نتوانستهاند با سرعت و رشد فناوری هماهنگ شوند به همین دلیل از برنامهسازی جهانی عقب ماندهاند؟
آثار برخی از شبکههای خارجی از نظر محتوایی کمارزش هستند، اما چون هدف صاحبان این آثار سود هنگفت است از همه ترفندها برای جذب کودکان استفاده میکنند. در چنین شرایطی همانطور که گفتم باید از برنامهساز داخلی حمایت بیشتری شود و برای تولید آثار تاثیرگذار و جذاب، سرمایهگذاری کلان و بلندمدت در نظر گرفته شود.
منبع:جام جم
انتهای پیام/