در واقع تحصیل در بسیاری از دروس برای پیشبرد صنعت و کمک به تولید کنندههایی بود که نمیتوانستند پاسخگوی نیازهای جدید مخاطبین خود باشند. همانگونه که در طول زمان مردم با احساس نیاز خود به وجود مشاغل مختلف آنها را از هم تفکیک کردند تا قصاب و نجار و بقال و... به عنوان کد شغلهای متفاوتی از هم عرضه شوند.
آنچه در این بین برخی کشورها نادیده گرفتند آن بود که نیاز بومی خود به کد رشتههای خاص را نادیده گرفتند و به عنوان مثال کشوری که هیچ مرز دریایی ندارد مهندسین شیلات و رشتههای دریانوردی و ... را تربیت نمودند. این معضل به کشور ما هم سرایت کرد و قبل از اینکه نیاز سنجی کنیم، رشتههای متنوع دانشگاهی پدید آمده در دانشگاههای جهان را به دانشگاههای داخلی وارد کردیم. این عدم تدبیر تا آنجا پیش رفت که حتی نیاز سنجی تعداد نفرات مورد نیاز رشتههای مختلف هم صورت نگرفت و دانشگاهها به وارد یک بازی و رقابت خیالی با همدیگر شدند تا دانشجو و اساتید بیشتری را به خود جذب کنند و هیچ کس در این میان به فکر تولید کنندهای که از پاسخگویی به مخاطب عاجز مانده و رو به ورشکستگی نهاده نبود.
امروز به وضعیتی رسیده ایم که مسئولین، خود، دم از ازدیاد تحصیل کردهها میزنند، خود از نبود بازار کار میگویند، خود از عدم نیاز به این هجم از تحصیل کردهها میگویند.
"خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو" این مثل به خوبی بیانگر آن است که در ایران عزیز برای گرفتن مدارک تحصیلی رخ داده، از شوق برای علم اندوزی به چشم و هم چشمی در ستاندن مدرک نازل شدیم. قرار بر این بود تا رشتههایی مانند آمار، اقتصاد و سایر علوم بین رشتهای در دانشکدههای علوم مهندسی مشغول به تحقیق شوند تا از ترکیب دو علم راهکارهای نوین به دست آید، امروزه از ترکیب دو رشته مکانیک و آمار پدید آمده است و تحقیقات بسیار سنگینی را نیز میطلبد، اما در دانشگاههای ما چه در رشته مکانیک و چه در رشته آمار تعدا کسانی که به این امر روی آورده اند به انگشتان دست هم نمیرسد. در عوض رشتهها را در دانشکدههای دور از هم جای دادیم.
آنچه در این بی تدبیری ذبح شد؛ پیزی جز کارآفرینی نبود. حال باید برو. یم و روز کارآفرینی را جشن بگیریم به کشاورزی که خودش و تنها خودش توانسته محصولی تهیه کند هدیهای بدهیم و افتخار کنیم به روشهای نوینی که او در کار خودش پیش گرفته و آمار و ارقام دست و پا کنیم که تعداد بیکاران با احتساب شغلهایی که او بوجود آورده کمتر شده است.
روز کارآفرینی باید روز جشن همه جوانان ایران و همه دانشگاهیان باشد، دست آوردهای جدیدی را که با تحقیقات فراوان بدست آورده اند را عرضه کنند، دانش آموزان به بازدید از دانشگاههای مختلف بروند و دانشگاه مورد علاقه شان را از کیفیت و کمیت دستاوردها آن دانشگاه برگزینند، اساتید بیایند در جمع دانشجوها و از طرحهای پیش رو برای سال جدید بگویند و تولید کنندههای امیدوارانه در میان آنها قدم بزنند و با توصیه نامه اساتید چندین جوان در حال تحصیل را بورس کنند و پیشاپیش اتمام تحصیلشان به خدمت بگیرند.
البته تولید علم هم جای خود دارد، اما مگر استاد دانشکده مهندسی بدون تجربه تولیدی میتواند مرزهای علم را گسترش دهد؟ مگر جامعه شناس میتواند بدون شناخت مردم و بدون مراوده با آنها از طریق مراکز افکار سنجی و پژوهشی راه علاجی برای معضلات جامعه بیابد و نظریههای جدیدی را عنوان کند؟
شاید برای اولین قدم بهتر باشد تا نام روز کارآفرینی را به روز مدرک گرایی تغییر دهیم تا متوجه آنچه بر سر ما آمده است شویم و به خود بیاییم.
راه چارهای نداریم جز آنکه تولید را حمایت کنیم و آنها را قانع سازیم تا از تحصیل کردهها دانشجو بپذیرند و همزمان به جامعه شناسان اجازه دهیم تا جامعه را از مدرک گرایی و مدرسه زدگی نجات دهند.
انتهای پیام/
تازه بریم چی یاد بگیریم؟