وقتی بندباز چند قدم با چشمان بسته به سمت جلو برداشت، صدای تشویق تماشاگران به گوش رسید اما هنوز به نیمه های راه نرسیده بود که ناگهان پایش لغزید و چیزی نمانده بود که سقوط کند، مردم از شدت هیجان و استرس شروع به فریاد کشیدن کردند.
بندباز کلمبیایی به سختی خود را جمع و جور کرد و دوباره به راهش ادامه داد،نفسهای تماشاگران در سینه حبس شده بود که آیا او می تواند حالا که تمرکزش به هم ریخته همچنان به سلامت به آخر مسیر برسد یا نه؟ وی مجددا به راه خود ادامه داد چند قدم بیشتر باقی نمانده بود که به پایان راه برسد که دوباره پایش لغزید و این بار در موقعیت خطرناک تری قرار گرفت اما باز هم هر طور که بود تعادل خود را حفظ کرد و از جایش بلند شد.
همکار او هم در پایان مسیر با استرس در انتظار او بود چون احساس می کرد که در حال حاضر تمرکز کافی را برای ادامه راه ندارد، اما خوشبختانه برای بار دوم نیز از سقوط خطرناک نجات پیدا کرد و در نهایت خود را به پایان بند رساند.
انتهای پیام/