به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ زمستان ۹۵، درست در ساعت نحسی که پوست و گوشت «احد» و «صمد»، دو کودک زیبای این جهان مجنون، زنده زنده در آتش مذاب میشد و بند از بندشان میگسست، جامعه ما هنوز در خواب بود و مطابق عادت دیرینهاش پس از هیاهویی چند روزه از پس مرگ مظلومانه این دو طفل دوباره در خواب شد. خوابی که گریبان همهکس را به آنی در این دیار میگیرد؛ خوابی که بر چشمان مسوولان و شهروندان، تکتک ما، به یک اندازه و در یک زمان، مستولی میشود.
خوابی سنگین که بوی قرن میدهد و هر روز برای غلبه بر آن، حیلت و مکری خدایی لازم میآید. نیرنگی به ابلیس جهل و بیمسوولیتی.
برای آنکه درد احد و صمد فراموشمان نشود در دهمین سال برگزاری آیین «کعبه کریمان»- طرحی برای برآوردن آرزوهای کودکان مناطق حاشیهنشین به سراغ کودکانی رفتیم که در زبالههای شهر ما، روزگار میگذرانند و چیزهایی دیده و شنیدهایم که سکوت را بر ما حرام و نظاره کردن و عبور را برایمان ناممکن ساخته است. آرزوهای کودکان زبالهگرد شهرمان، پرده از روایتی غریب برمیداشت؛ روایت عادت ما به زجر کودکان، عادت ما به اینکه کودکان خردسال تنهامانده و نوجوانان آواره و بیپناه در غیاب مسوولان و شهروندان، مسوولیت تفکیک میلیونها تن زبالههای این شهر را در وخیمترین و غیرانسانیترین شرایط، بر دوشهای کوچک و ناتوان خود نهادهاند.
پدیده نامبارک و شنیع زبالهگردی توسط کودکان به قدری وسیع و پردامنه است و شوربختانه و در نهایت حیرت، آنقدر در برابر انظار و افکار عمومی به مسالهای ساده و پیشپا افتادهای تبدیل شده که ناگزیر آمدیم در مهمترین و قدیمیترین آیین جمعیت امام علی(ع) به نام «کوچهگردان عاشق» که نزدیک دو دهه از عمر آن میگذرد، تنها به بیان یکی از شاخصترین مصائب زندگی این مظلومترین و مغفولترین قشر اجتماعمان اکتفا کنیم و از همین منظر و با تاکید بر آفات دهشتناک این مساله، پایان دادن هرچه سریعتر به زبالهگردی اطفال در شهرهای مختلف کشورمان را مطالبه کنیم. ضرورت حیاتی این امر از یکسو و وجود راهکارهای قابل حصول و در دسترس برای حل ریشهای این معضل از سوی دیگر، جمعیت دانشجویی و مردمی امام علی را بر آن داشت که برای نخستینبار، مطالبه خود را به شکل زماندار مطرح کند که در ادامه مطلب به این محدودیت زمانی تعیین شده، اشاره خواهد شد.
به کدامین گناه؟
همزیستی غیرمسالمتآمیز با موشها، تنها یکی از وجوه مخوف مرتبط با دمل چرکین زبالهگردی اطفال است که امروز بر پوست ایران جا خوش کرده است. در فقدان همیشگی آمار صحیح و کاربردی و ابهام دلانگیزی که گویا به ذائقه پنهانکار فرهنگ عرفی ما خوش میآید، به شناساییهای طرح «کعبه کریمان» و پس از آن طرح «کوچهگردان عاشق» تکیه میکنیم که اگر چه متقن و قطعی است اما بنا بر وسع یک جمع تماما داوطلب و بهطور عمده دانشجویی محدود است و طبیعتا کثرت و گستردگی بیاندازه موضوع را به خوبی نشان نمیدهد. با تمام این اوصاف در ۱۰۳ مرکز بازیافت یا دپوی زباله که اعضای جمعیت توانستند به آنها ورود کنند در مجموع با ۷۵۸ کودک مواجه شدند. کودکانی محروم از تحصیل که از صبح تا پاسی از شب، روزانه بالغ بر ۱۱ ساعت و بیشتر، در سطلهای آشغال شهرهای ما غرق میشوند تا لقمه نانی برای خود و خانوادههای فقیرشان فراهم کنند. مراکز شناسایی شده در استانهای تهران (تهران، شهریار، اسلامشهر، قرچک، ورامین، پاکدشت، رباطکریم، سرآسیاب، شهر قدس)، البرز، کرمان، کرمانشاه، خراسان رضوی، گلستان، یزد و سمنان قرار داشتند.
بیش از ۵۷ درصد کودکان یادشده در مراکز مدیریت و بازیافت پسماند، زندگی کرده و مابقی در خانه به سر میبرند. از حدود ۴۳ درصدی که با خانواده زندگی میکنند نیز ۳۸ درصد زبالههای جمعآوری شده را در محل زندگی خود دپو کرده و پس از تفکیک میفروشند و کیست که نداند تجمیع انبوه زبالهها در یک محل، لاجرم حضور انواع جانوران موذی به ویژه موشها را به دنبال دارد، آیا ما یک روز، حتی یک دقیقه، حضور یک موش را زیر سقف خانه خود تحمل میکنیم؟ پس چگونه صدها موش را در گاراژهای کثیفی که هرکدام اقامتگاه دهها کودک و نوجوان معصوم است به یادمان نمیآید یا به روی خود نمیآوریم یا اینکه حضور این تعداد پرشمار موش و مارمولک و انواع و اقسام حشرات موذی را بهسادگی بهعنوان یک واقعیت میپذیریم؟! کدام عقل، کدام شرع، کدام شرافت ما را به این انفعال شوم رهنما شده است؟!
شاید پاسخی خاموش در ما هر دم بیشتر جان میگیرد و فساد معرفت و معنا و انسانیت را در ما تداوم بیشتری میبخشد. آنها تاوان ما را میدهند. بالاخره پایینشهری هم باید باشد. فقر در همهجا هست. فقر همیشه بوده.
پاسخهای نابهجا و خرافی یک به یک در ذهن ما صف میکشند تا بیشتر غرق شویم و به یاد نیاوریم روزگاری که فقر را بهعنوان واقعیت و طبیعت زندگی پذیرفتیم، هنوز کودکان را به درون سطلهای زباله پرت نکرده بودیم و فقر نیز چارچوبی داشت و حد و حدودی و ظرفیتی. حالا غافلیم از اینکه نه فقط واژه «فقر» که هیچ واژه دیگری، اینقدر ظرفیت ندارد که بتوان «زبالهگردی کودکان» را در آن گنجاند! آن هم وقتی از کودکان سرزمینی میشنوی که شهرداریها و مامورانشان گاهی ماهانه ۴۰۰ تا ۸۰۰ هزار تومان از کودکان میستانند تا به آنان مجوز زبالهگردی بدهند.
شاید موشها را آنقدر ندیدهایم یا آنقدر کم دیدهایم که تاوان همزیستی و همنشینی با آنها را از یاد بردهایم. در شناساییهای جمعیت امام علی(ع) در گاراژهای یادشده، صحنههایی از نتایج حضور موشها و مارمولکها دیدهایم که تصورشان در ذهن خلاقترین نبوغهای عاصی و سیاه نمیگنجد؛ صورتهای جویدهشده کودکان، انگشتان قطع شده دست یا پا، شکمها و کمرهای زخمی و عفونت کرده، جایجای بدن کودکان، کندگی و خونمردگی و چرکهای ناشی از گزیدگیهای متعدد و اما بیماریهایی که مردان نیرومند را نیز زمینگیر میکند، تا چه رسد به کودکان. همچنین تورم بافت قلب و طحال و کبد، کاهش شدید فشار خون و درنهایت مرگ. اگر مشکل ریوی باشد، بسی دردناکتر است. دردهای شدید عضلانی، تب و لرز شدید، تیفوس. در دو نوع خشک و مرطوب با ضایعات پوستی شدید و تقریبا غیرقابل بازگشت، ورم سرخرنگ و زخمهای وسیع ایجاد میکند که به آن سالک میگویند. اسهال خونی همراه با تب بالا و حصبه. اینها شهیرتر بودند اما فهرست صدمات و آسیبهای موش برای کودکان فراموش شده گاراژهای تفکیک زباله هنوز ادامه دارد. خونریزی گوارشی، پارگی و سوراخ شدن رودهها، عفونت مغزی و بافت قلب، عفونت کلیه و خطر مرگ. تب رودهای تیفوئید نام این بیماری است که آن را «سالمونلوز» نیز گویند. درگیری غدد لنفاوی و درگیری چشمی و آسیب به بینایی که به آن توکسوپلاسموز میگیند.
نکته تقریبا بدیهی آن است که در اطفال، بیشتر این بیماریها مرگ حتمی را به دنبال دارد، مگر اینکه زود تشخیص داده شوند و درمان سریع صورت بگیرد.
مروری بر فهرست تبعات مهیب زندگی روزمره در جوار موشها به اندازه ۶۰ ثانیه از زمان ما را نمیگیرد اما تقریبا تمام زمان زندگی این کودکان را تباه میکند و همه اینها فقط بخشی از زندگی تلخ کودکان معصومی است که دست بیمسوولیتی و تقدیر دگرساختهشان بر این قرار گرفته که در تهماندههای مردمان شهرها نه فقط امرار معاش که زندگی بگذارند و بگذرانند.
عواملی چون تصادفات دلخراش با ماشینهای زباله و ماشینهای شخصی، تعرضات وحشیانه و متعدد، تغذیه کاملا آلوده، بهداشت زیرصفر، فقدان مدارک هویتی، محرومیت کامل از تحصیل و مشکلات بیشمار دیگر، دست به دست انفعال مسوولان و تکتک ما شهروندان میدهند تا ریشه حیات این کودکان را بسوزاند و در عنفوان کودکی، خاکسترنشین بیماری و اعتیاد و مرگشان سازد.
شرم انسانی و تاب تحمل انسان، آنگاه به نهایت درجه خود میرسد که به خود میآید و میبیند در حالیکه ما هر روز از رنج این طفلکان عبور میکنیم در حالی که هر روز میآییم و میرویم و در حین اینکه صندلیهای ریاست، دم به دم میان مدیران تعویض میشود، آنان که همواره بر جای خود هستند، وفادارترین یارانی که کودکان ما را حتی یک روز تنها نمیگذارند، کسی نیست جز همین موشها! روی تشکهای کثیف به هنگام خواب، درون ظرفهای غذا به هنگام ناهار مختصر و شامی که اگر باشد میخورند، در اتاقکهای کوچک، در خانههای حلبی... هر جا سر میگردانی، موشها قد افراشتهاند و پاپس نمیکشند.
پس اینک زمانی است که وجدانهای بیدار در جامعه ما باید بایستد و مُهر پایانی بزند بر عادت ناپسند پذیرش زبالهگردی کودکان و خُلق به دور از شرافت سپردن پسماندهای خود به شانههای نحیف کودکان. روزهای سیاه کودکانی که زبالههای شهر ما را تفکیک میکنند باید تمام شود.
صحبتهای مکرر پیرامون مکانیزه بودن سیستم تفکیک زباله در کلانشهرهایی چون تهران، شوخی تلخ یا به واقع ریشخندی است به انسانیت و فرهنگ دینی ملت ما. دینی که سوره «ماعون» به رساترین شکل، کسانی که کودکان یتیم را از خود میرانند، بیدین و بیاعتقاد به روز جزا میشمارد و چه راندنی، زشتتر و پلیدتر و کریهتر از راندن کودکان به درون سطلهای زباله و واداشتنشان به زیستن در گندابهها در مجاورت فوج بزرگی از موشهای گرسنه که ناقل بیماریهایی چنان دهشت آورند.
چه کار میتوان انجام داد
چنان که گفته شد به علت وخامت اوضاع کودکان و احتمال قریب به یقین مرگومیر هزاران کودک زبالهگرد تا پایان سالجاری، مطالبه جمعیت امام علی(ع) این بار زمانمند است و باید در نهایت تا پایان سال ۹۷ محقق شود و در این نوبت، این مطالبه، مشمول اغماض 20 هزار عضو جمعیت و میلیونها ایرانی در سراسر جهان نخواهد بود. در واقع امکان عقب نشستن و تماشای مرگ این خیل عظیم کودکان را در پسماندهای شهری خود نداریم و زیبنده دیانت اسلام و تمدن ایرانی خود نمیدانیم که دست روی دست بگذاریم تا مرگ دردناک هزاران هزار کودک بیپناه میهنمان در سکوت کامل همه چیز و همه کس، به تماشا بنشینیم؛ که این با بودن ما منافات تام دارد.
جمعیت امام علی(ع) به نمایندگی از تمام دلسوزان وطن، مطالبه جدی خود را از شوراهای شهرها و شهرستانهای مختلف، شهرداریها، وزارت بهداشت، بهزیستی و تمام ارگانهای مربوطه برای محو تمام و کمال پدیده زبالهگردی کودکان در اسرعوقت، پی خواهد گرفت. آغاز این حرکت را به ماه مبارک رمضان و نام مرد عدالت در تمام دورانها، مولا علی(ع)،گره میزنیم. او که در بستر خونین شهادت و در واپسین دم حیات، دل به آسودگی «فزت و رب الکعبه»اش نبسته بود. شرم باد بر ما اگر سکوت کنیم، در روزگاری که کودکانمان از درون زبالهها، گاه سیر میشوند و چه بسیار سر گرسنه بر بالین میگذارند و از حقوقشان، چیزی برجای نمانده است.
منبع: جهان صنعت
انتهای پیام/