آقای منادی می گوید متاسفانه پیوند ضعیفی میان فهم و دانش با قدرت در جامعه افغانستان وجود دارد و کمتر پژوهش و تحقیق راهنما و مدیریت کننده رفتار عملی سیاسی در جامعه ما شده است. بیش از دو هزار سال پیش سقراط مبنای سیاست را تخصص می پنداشت و تبار(اشرافیت و قومیت) را در بنیاد سیاست مردود می دانست، اما ما متاسفانه هنوز به صورت کامل به این اصل واقف نشده ایم. اگر به آسیب شناسی این قضیه بپردازیم به نظر می رسد یا دانش ما هنوز به بلوغ نرسیده است و نتوانسته است جایگاه «تبار» را بگیرد و یا اینکه قومیت/تبار در جامعه ما ماهیت خاص دارد.
وی در عین حال اهمیت و جایگاه مراکز پژوهشی در توسعه دانش علوم انسانی هر جامعه را انکار ناپذیر می داند و تاکید می کند که آثار و دستآوردهای مراکز تحقیقاتی می تواند، واقعیت های عینی هر جامعه را انعکاس می دهد و زمینه اگاهی و رفتار مناسب سیاسی را فراهم سازد. با نگاهی به تعداد و جایگاه این نهاد ها در کابل، می توان تعداد معدودی را مشاهده کرد که تاثیر آنها کمتر در تصمیم سازی در کشور محسوس است. کمتر یک رابطه ایجابی میان این نهادها و رفتار علمی بازیگران سیاسی در کشور وجود دارد، لذا در این میان «مرکز مطالعات افغانستان و آسیا» ایجاد شد تا خلاء فوق را پُر کند.
به عقیده آقای منادی، افغانستان دانش آموختگان علوم انسانی بسیاری دارد و لازم است تا موثریت دانش علوم سیاسی و روابط بین الملل را به عنوان یک متغیر مستقل از طریق مدیریت، توسعه و انتشار پژوهش های معیاری افزایش داد تا ناتوانی تبار و قومیت در مدیریت سیاسی احراز گردد.
آسیا نوشت: او با بیان اینکه مراکز پژوهشی می توانند نقشی مهمی را بازی کنند و زمینه موثریت دانش علوم سیاسی و اهمیت متخصصین رشته علوم سیاسی را بیافزایند و مانع اولویت تبار و چالش تباری در سیاست شوند، تاکید کرد: «مرکز مطالعات افغانستان و آسیا» در این راستا هم تلاش می کند.
انتهای پیام/