سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

همراه با شهدا؛

شهیدی که در ماه رمضان دوباره متولد شد

شهید هنگامی که به جبهه اعزام شد، پدر نداشت و هنگامی که پیکر مطهرش پس از شانزده سال به وطن برگشت، مادرش را هم از دست داده بود.

به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛حسین فرقانی بیدگلی در سال ۱۳۴۳ و در روز چهارم ماه رمضان در خانواده‌ای مذهبی و از طبقه‌ای مستضعف در بیدگل متولد شد.

او از هوش و استعداد خوبی برخوردار بود تا حدی که کلاس اول و دوم ابتدایی را هم‌زمان در مدت شش ماه سپری کرد و بقیه مقطع ابتدایی را در مدرسه کاشانچی با موفقیت گذراند.

او در راستگویی و تواضع زبانزد همه بود. در برخوردهایش بسیار با ادب و درسلام کردن پیشی می‌گرفت. با شروع انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی با این که نوجوانی بیش نبود ولی شوق و علاقه‌اش به حضور در پیشبرد و پیروزی انقلاب اسلامی باعث می‌شد که در راهپیمایی‌ها و تظاهرات شرکت کند.

هنگامی که عراق علیه ایران جنگ تحمیلی را آغاز کرد حسین پانزده سال داشت و برای حضور در دفاع مقدس به رهبری امام خمینی سراز پا نمی‌شناخت. او هرچند که از نعمت وجود پدر بی‌بهره بود ولی وقتی حضرت امام(ره) حضور در جبهه را واجب کفایی دانست، خودش را آماده کرد و برای حضور در آموزش نظامی ثبت نام و در پادگان آموزشی شرکت کرد.

در حین آموزش، به علت سقوط از کوه از ناحیه کمر مصدوم شد و به همین علت از آن دوره آموزشی محروم و مجدداً پس از بهبودی تجدید دوره شد و پس از پایان آموزش، با خواهران و برادران و مادرش خداحافظی و روانه جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد.

حسین در جبهه آرپی جی زن بود و قبل از شروع عملیات رمضان بر اثر ترکش دشمن بعثی از ناحیه دست مجروح می‌شود ولی از منطقه بر نمی‌گردد و در عملیات شرکت می‌کند و در همان عملیات به شهادت می‌رسد و حدود شانزده سال پیکر مطهرش مفقود گردید. 

آری! حسین در ماه رمضان چشم به جهان گشود و در ماه رمضان ۱۳۶۱ تولد دیگری یافت و «عند ربّهم یرزقون» شد.

او هنگامی که به جبهه اعزام شد، پدر نداشت و هنگامی که پیکر مطهرش پس از شانزده سال به وطن برگشت، مادرش را هم از دست داده بود.

فرازی از وصیت نامه شهید حسین فرقانی بیدگلی

 اینک صدای هَل مِن ناصر یَنصُرنی حسین زمان به گوش می‌رسد و صدای زنگ کاروان حسین (ع) می‌آید و حسینیان آماده سفرند. چه سخت است ماندن در قفس، کبوتران عاشق همه پر کشیده‌اند تا با خون خود وضو سازند و به دیدار حق شتابند.

 مادر عزیزم! می‌دانی که مکتب امام حسین (ع)، مکتب شهامت، شجاعت و شهادت است.
 مادرم! اگر من به درجه شهادت نائل گشتم و این خون نا قابلم در راه اسلام به زمین ریخت، برای من گریه نکنید.

 مادر عزیز و مهربانم! می‌دانم که با چه سختی و گرفتاری، شب‌ها و روز‌ها زحمت کشیده‌ای و یتیم پروری نموده‌ای. از زحمات چندین ساله‌ای که برایم کشیده‌ای، تشکر و قدردانی می‌نمایم و مرا حلال کن.

پیامی به ملّت قهرمان و شهید پرور دارم: وحدت خود را حفظ نموده و گوش به فرمان رهبر انقلاب اسلامی باشید. نماز جمعه این پایگاه سیاسی عبادی را فراموش نکنید.

روحش شاد و یادش گرامی

انتهای پیام/
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.