سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

دلتنگی علی اوجی برای عارف لرستانی

علی اوجی پستی را درصفحه اینستاگرامش به عارف لرستانی اختصاص داد.

به گزارش خبرنگار حوزه هنرمندان گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان؛علی اوجی بازیگر طنزپردازی است که وی را با نقش آفرینی در آثار مهران مدیری می شناسیم.وی که از دوستان صمیمی مرحوم عارف لرستانی می  با شددر چهلمین روز درگذشت این هنرمند پستی را در صفحه اینستاگرامش منتشر کرده و ضمن زنده نگه داشتن یاد این  هنرمند به بیان خاطرات مشترک بین خود و عارف لرستانی پرداخت.
 
 علی اوجی نوشت:
"براى تو مى نویسم، براى تو که بعد از رفتنت معنى رفاقت و زخم رو که سال‌ها با هم یعنى من و تو در فیلم هاى مسعود کیمیایى دنباش مى گشتیم و لذت رفاقت قهرمان هایش را مى بردیم، فهمیدم، تازه امروز معنى رفاقت را مى فهمم... درک مى کنم ... که آن روز‌ها چرا این همه سینما رو دوست داشتیم.
لذت سکانس هاى با هم بودن که سینما و نمایش و همه روزهاى با هم بودنمان دیگر معنى تازه ایى مى گرفت .از فیلمى که قرار بود با هم بسازیم و نمایشى که من هملتش بودم و به سرانجام نرسید، چون رفتى ... بیاد دارم در شام آخرى که باهم بازى کردیم و البته (زندگى) ٢٧ شب فریاد مى زدى روى صحنه که: آقاى مرگ من با شما نمى آیم، چون فکرى مى کردى کلکى در کارش است ... ولى ... ولى مرگ تو رو با خود برد... و یادت را حتى بزرگترین زلزله‌ها و فروریختن دیوار برلین، تمام سکانس هاى فیلم هاى وودى الن و شادى پایان تمام جنگ هاى دنیا هم نخواهد برد ... یاد تو که رفیق بودى و تن‌ها کسى از دیار طاق بستان که در تهرانِ ١٤ میلیونى جواب تلفنم را ٤ صبح هم مى دادى آرى تو تن‌ها نفر از این ١٤ میلیون بودى که همیشه آغوشت براى من باز بود و تمام رازهاى زندگیم و تمام رازهاى زندگیت را مى دانستم .
در تن‌ها صفحه شخصى که در آن (هم) اعتراض مى کردى به هنجارهاى اجتماعى (که با اعتراض من خیلى از پست هایش را پاک مى کردى) (هم) عاشقى مى کردى (هم) شعر هاى کردى سرزمین مادریت و حسین منزوى و شاملو منتشر مى کردى نوشته بودى که زندگى رفاقتت به قبل از آشنا شدن با على اوجى و بعد از آشنا شدن با على اوجى تقسیم مى شود (اشاره به همان جمله منتقد معروف راجع به فیلم قیصرِ)
ولى ننوشته بودى که بعد از تو چه کنم ؟بعد از این رفیقم را کجا پیدا کنم .انگارى سکانسى از فیلم هاى کیمیایى را تماشا کردیم که بعد از تیتراژ پایان فقط سیاهى نبودنت ... نبودن رفیق... و سفیدى خاطرات ... خاطرات رفیق، رفیقى که بغضش روى پرده سینما جا ماند و به حقش نرسید .عارف از ته دل به جان رفاقتمان .مى گویم جان، چون هنوز رفاقتمان جان دارد عارف به جان رفاقتمان هنوز نتونستم از ته دل بخندم با این که گفته بودى بعد از من بخندید و بنوازید و شعر بخوانید و کیف کنید .به جان رفاقتمان به جان رفاقتمان به جان رفاقتمان ... حسرت این که تلفنت را بگیرم از آن سوى خط بگویى (سلام ... عشقم) آرزوى زندگیم شده خداحافظ رفیق .خداحافظ قهرمان فیلم هایى که ساخته نشد خداحافظ قهرمانِ رفاقت."

 
 
 
انتهای پیام/
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.