سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

شهیدی که برات شهادتش را از آیت‌الله بهجت گرفت

عبدالمهدی گفت: «من قبل از ازدواج، زمانی که درس طلبگی می‌خواندم، خواب عجیبی دیدم. رفتم خدمت آیت‌الله ناصری و خواب را برای ایشان تعریف کردم. ایشان از من خواستند که در محضر آیت‌الله بهجت حاضر شوم و خواب را برای وی تعریف کنم. وقتی به حضور آیت‌الله بهجت رسیدم، نوید شهادتم را از ایشان گرفتم.»

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، سالی که گذشت شگفتی‌سازان زیادی داشت؛ از شهدای مدافع حرم گرفته که برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) رنج و زحمت مبارزه در راه خدا و شهادت در غربت را به جان خریدند تا شهدای آتش نشان که جانشان را کف دستشان گرفتند و برای حفظ جان هموطنانشان به میان آتش و آوار رفتند.
 
فرارسیدن سال نو و فرصتی که خدواند برای آغاز یک سال جدید در اختیار ما قرار داده است؛ بهترین زمان برای شناختن بیشتر این شگفتی‌سازان است. کسانی که عمری در میان ما زندگی کردند و حالا بهترین فرصت برای الگو گرفتن از سیره عملی آن‌هاست.
 
 
 
عبدالمهدی کاظمی / حوزه فعالیت: مستشار نظامی / محل شهادت: دمشق
 
«مرضیه بدیهی»، همسر شهید مدافع حرم «عبدالمهدی کاظمی»، دبیرستانی بود که با شهید علمدار آشنا و به این شهید و زندگی‌اش علاقه‌مند می‌شود؛ آن‌قدر که حتی از خداوند، تقاضای همسری می‌کند که در تقوا و انقلابی‌گری همچون او باشد. «خواب دیدم شهید علمدار با جوانی دیگر وارد کوچه‌ی ما شدند. وقتی به من رسیدند دست روی شانه‌ی آن جوان زدند و گفتند: این جوان همان کسی است که شما از ما درخواست کردید و متوسل به امام زمان (عج) شدید.»
 
 
یک سرباز ساده‌ام
 
روزی که عبدالمهدی به خواستگاری‌اش می‌آید، مرضیه همان کسی را می‌بیند که در آن خواب شهیدعلمدار به او نشان داده بود. البته این ارادت تن‌ها منحصر به او نبود. در همان جلسه‌ی اول صحبت با شهید کاظمی متوجه می‌شود که عبدالمهدی نیز همین چندروز پیش خانه‌ی شهید علمدار بوده و با بچه‌های بسیج‌شان به دیدار مادر شهید رفته است.  
 
گفته‌هایش به آن‌جا می‌رسد که عبدالمهدی روز خواستگاری به او می‌گوید: «من یک سرباز ساده‌ام. دوست دارم همسرم هم ساده باشد و ساده زندگی کند و انتظار و توقع بیجایی از من نداشته باشد.» مرضیه هم در جوابش می‌گوید: «من ایمان تو و تقوایت را می‌خواهم. همین‌ها کافی هستند. مال دنیا برای من هیچ است! خیالتان راحت باشد.»
 
نوید شهادت
 
یک روز بعد از عقدمان رفته بودیم گلستان شهدا که آن‌جا به من گفت: «حرف مهمی با شما دارم که در مراسم خواستگاری عنوان نکردم، چون می‌ترسیدم اگر بگویم حتما جوابتان منفی می‌شود.» گفتم: «چه حرفی؟» گفت: «شما در جوانی مرا از دست می‌دهید و من شهید می‌شوم.» نگاهی به عبدالمهدی کردم و گفتم: «با چه سندی این حرف را می‌زنید؟ مگر کسی از آینده خودش خبر دارد؟» عبدالمهدی گفت: «من قبل از ازدواج، زمانی که درس طلبگی می‌خواندم، خواب عجیبی دیدم. رفتم خدمت آیت‌الله ناصری و خواب را برای ایشان تعریف کردم. ایشان از من خواستند که در محضر آیت‌الله بهجت حاضر شوم و خواب را برای وی تعریف کنم. وقتی به حضور آیت‌الله بهجت رسیدم، نوید شهادتم را از ایشان گرفتم.»
 
خوابی که هیچ‌وقت تعریف نشد
 
تغییر نام شهید کاظمی دیگر خواسته‌ی آیت‌الله بهجت در این دیدار بود که مرضیه بدیهی به آن اشاره می‌کند؛ «اسم کوچک شهید کاظمی ابتدا فرهاد بود. آیت‌الله بهجت از او می‌خواهند که نامشان را به عبدالمهدی یا عبدالصالح تغییر دهند که همسرم، نام عبدالمهدی را انتخاب می‌کند.» سال‌ها از ازدواج‌شان می‌گذرد و عبدالمهدی که دیگر صاحب دو فرزند به نام‌های فاطمه و ریحانه شده، کم‌کم هوای سوریه به سرش می‌زند؛ هوای دفاع از حرم همسر شهید می‌گوید: «سه روز قبل از آمدنش از سوریه خواب دیدم رفته‌ام به حرم حضرت زینب (س). عکس همه‌ی شهدا به دیوارهای حرم بود. همان‌طور که نگاه می‌کردم، دیدم عکس عبدالمهدی هم بین آن‌هاست. از شوکی که به من وارد شد، داد زدم «وای، عبدالمهدی شهید شد.» از خواب پریدم. دستانم خیلی می‌لرزید. اتفاقا دو، سه ساعت بعدش، زنگ زد. خواستم خوابم را تعریف کنم، ولی گفتم نگرانش نکنم. فقط گفتم: «عبدالمهدی، خوابت را دیدم.» گفت: «چه خوابی؟» گفتم: «وقتی آمدی، تعریف می‌کنم.»
و حالا مرضیه مانده است و جای خالی عبدالمهدی و خوابی که هیچ‌گاه نتوانست برای او تعریف کند...
 
 
این‌جا آرامشی دیگر دارد
 
تفریح ما گلستان شهدا بود، چه قبل از این‌که بچه‌دار شویم و چه بعدازآن. همیشه وقتی می‌خواست بچه‌ها را جایی ببرد، گلستان شهدا را انتخاب می‌کرد. به او می‌گفتم، یک‌بار هم این بچه‌ها را به پارک ببر، می‌گفت: «آرامشی که گلزار شهدا به آدم می‌دهد، پارک نمی‌دهد. این‌جا پر از یاد خداست.»
 
منتظرت هستم
 
یک روز بعد از شهادت عبدالمهدی، دلم خیلی گرفته بود. گفتم بروم سراغ آن دفتری که خاطرات مشترک‌مان را در آن می‌نوشتیم. به‌محض بازکردن دفتر، دیدم برایم یک نامه نوشته با این مضمون که «همسر عزیزم! من به شما افتخار می‌کنم که مرا سربلند و عاقبت به‌خیر کردی و باعث شدی اسم من هم در فهرست شهدای کربلا نوشته شود. آن دنیا منتظرت هستم!»
 
 
منبع:ماهنامه همشهری پایداری
 
انتهای پیام/
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱۳
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۰۵:۵۶ ۱۳ خرداد ۱۴۰۱
درود و سلام خداوند نثار شهدا بخصوص شهید عبد المهدی کاظمی
خداوندا بحق خون شهدای عزیز شهادت در راهت رو نصیب این بنده حقیر هم بنما یارب العالمین
ناشناس
۱۴:۱۲ ۰۴ اسفند ۱۴۰۰
خدایا به پاکی خون همه شهیدان ما را در رسیدن به هدف خلقتمان یاری کن اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم
جمشیدی
۱۶:۰۷ ۰۳ اسفند ۱۴۰۰
خداوندا تورا قسمت می دهم به حق سالار شهیدان امام حسین (ع)و به روح پاک شهید عبدالمهدی و تمام شهدا مقام شهادت را هم نصیب این بنده حقیر و گناهکارتم بفرما (آمین )
ناشناس
۲۳:۱۴ ۲۳ آبان ۱۴۰۰
چرا نوشتید ایشون از شهدای مدافع حرم خمینی شهر هستند؟
ناشناس
۰۷:۴۴ ۲۷ مرداد ۱۴۰۰
سلام خدابرعبدالمهدی صبح های جمعه پایه دعای ندبه بود ظهرهای جمعه هم نمازجمعه ازسنین ۱۵,۱۶سالگی که داشت میشناختمش.فکرمیکردماهم مثل خودش نمازشب می‌خونیم می‌گفت تو نمازشبهاتون برای من دعاکنید
بهزاد احدی
۰۲:۱۷ ۲۲ خرداد ۱۳۹۹
همه خوبان خدا رفتند و من از کاروان عشق عقب افتادم
ناشناس
۱۹:۵۹ ۱۰ بهمن ۱۳۹۸
سلام بر تمامی شهدای اسلام
امیر حسین
۲۲:۵۲ ۰۷ بهمن ۱۳۹۸
این شهید چهره‌اش شبیه من است
سید مهدی
۱۰:۴۷ ۳۰ بهمن ۱۴۰۰
پس نتیجه میگیریم شما یا روز میمیرید یا شب شک نکن برادر
Hadis
۱۸:۱۲ ۰۸ آذر ۱۳۹۸
من چند روز پیش رفتم جنوب معلممون چندتا عکس بهمون داد و گف اینا عکس شهید هس هرکی یه شهید بهش افتاده ک اون دعوتش کرده وقتی اون کارت رو برگردوندم دیدم شهیدم اقایی عبدالمهدی بود اشک چشامو پر کرده بود ❤
ناشناس
۱۲:۵۲ ۱۲ فروردين ۱۳۹۷
خداوندا به حق حرمتی که عبدالمهدی و دیگر شهدا پیش تو دارند و به حق سالار شهیدان آقا امام حسین سلام الله علیه از تو می خواهم که این مقام شهادت را نصیب این بنده حقیر و فرزندانم هم بفرمایی.
ناشناس
۰۰:۵۳ ۰۶ فروردين ۱۳۹۶
روحشان شاد
شیرالی
۲۲:۳۷ ۲۱ آبان ۱۴۰۱
محتاج دعای خیر شهیدان هستیم عاقبت بخیری جوانان