سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

داستان زندگی پیامبران؛

قومی که پیامبرش را با اره قطعه قطعه کردند

پیامبران الهی سالیان سال برای هدایت مردم رنج ها و سختی های فراوان را تحمل کردند؛اما اندک کسانی بودند که به راه آنها ایمان بیاورند.

به گزارش حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ یکی از پیامبران الهی که نام مبارکش 7 بار در قرآن آمده است،حضرت زکریا(ع) از پیامبران بنی اسرائیل است و نسب او به حضرت داوود می رسد .در میان بنی اسرائیل، 2 خواهر برجسته و بزرگ زاده وجود داشتند ؛یکی به نام حنه و دیگری اشیاع بود.زکریا(ع) از اشیاع خواستگاری کرد و عمران که یکی از راهبان بزرگ بنی اسراییل بود از حنه خواستگاری کرد و سرانجام زکریا(ع) و عمران باجناق همدیگر شدند.

بعد از گذشت چند سال عمران صاحب دختری شد که نام او را مریم(س) نهادند.البته قبل از تولد نوزاد،عمران از دنیا رفت .مریم(س) که دختری پاک سرشت بود، رابطه بسیار نزدیکی با زکریا(ع) داشت و به گونه ای سرپرست مریم(س) برعهده زکریا(ع) قرار گرفت.

کم کم مریم(س) رشد کرد و با اینکه دختر بود، خداوند او را به عنوان خدمتگذار مسجد بیت المقدس پذیرفت.

در این سالها که مریم(س) خادم بیت المقدس بود،رنج های و سختی های فراوانی را تحمل کرد و در این مشکلات مورد حمایت زکریا(ع) قرار می گرفت.

هنگامی که مریم(س) به قدرت الهی بدون شوهر باردار شد  و خداوند نطفه عیسی را در رحم او قرار داد،شیطان وسوسه گر به میان بنی اسراییل رفت و این تهمت ناجوانمردانه و بسیار زشت را به مردم القا کرد که اگر مریم(س) بار شده کار زکریا(ع) است.

همین تهمت زشت ناجوانمردانه باعث شد که عده ای از اشرار تصمیم گرفتند حضرت زکریا(ع) را به قتل برسانند.به همین منظور به سوی او هجوم بردند .او از دست آنها گریخت در بیابان به نزدیکی درختی رسید؛ آن درخت به زبان آمد و گفت ای پیامبر خدا نزد من بیا زکریا(ع) کنار آن درخت رفت درخت شکافته شد .زکریا(ع) به داخل تنه آن درخت رفت سپس تنه درخت به هم پیوست و به این ترتیب آن درخت به زکریا(ع) پناه داد.

ابلیس به آنجا رسید و گوشه ای از عبای زکریا(ع)  را گرفت و در بیرون درخت نگه داشت سپس دید گروهی در جستجوی کسی هستند از آنها پرسید در جستجوی چه کسی هستید؟گفتند:زکریا(ع)

ابلیس گفت:او کنار این درخت آمد و جادو کرد بر اثر سحر او تنه درخت شکافته شده، او به درون این درخت رفت. نشانه اش همین قسمت عبای او است که در بیرون مانده است.

آنها تبر تهیه کردند و همچنین اره آوردند و آن درخت را قطع کردندسپس با اره قطعه قطعه کردند و به این ترتیب زکریا(ع) مظلومانه در میان آن درخت به شهادت رسید.

پس از شهادت زکریا(ع) خداوند بر آن سنگ دلان جاهل غضب کرد و کسی را بر آنها مسلط نمود که انتقام زکریا(ع) را گرفت.

انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲۶
در انتظار بررسی: ۱
ناشناس
۰۴:۱۶ ۰۲ فروردين ۱۴۰۰
ممنون خیلی خوب بود
ناشناس
۱۱:۳۶ ۰۷ مهر ۱۳۹۹
عالی خیلی خوب کیف کردم
ناشناس
۱۱:۳۱ ۲۵ مرداد ۱۳۹۹
عالی بود تاحالا نشنیده بودم
فریدون خیامی
۱۷:۴۷ ۱۸ مرداد ۱۳۹۹
سپاس از داستان شیرینی که گذاشتید
ناشناس
۰۵:۰۹ ۰۵ خرداد ۱۳۹۹
بسیار مطلب خوبی بود این داستان‌های قرآنی بیش از این باید به اطلاع مردم برسد تا آگاهی مردم بیشتر بشه
ناشناس
۱۵:۲۶ ۰۸ اسفند ۱۳۹۸
خدا خیرتون بده ممنون
علی
۰۰:۰۰ ۱۵ بهمن ۱۳۹۸
خبلی خوب بود تا حالا نشنیده بودم
ناشناس
۰۲:۴۱ ۰۶ دی ۱۳۹۸
این داستان واقعیه؟
ناشناس
۲۰:۲۸ ۱۵ مهر ۱۳۹۸
من زیارتشون رفتم ولی هیچی راجع به شون نمیدونستم
داود
۲۱:۰۷ ۰۳ دی ۱۳۹۷
دست شما عزیزان را می بوسم وانشاالله در قیامت قران کریم شفیع شما عزیزان باشدو ازداستانهای بسیار بسیار خوب سپاسگزارم (یا علی مدد)
ناشناس
۰۰:۲۱ ۲۱ آذر ۱۳۹۷
واقعا ممنونم خیلی جالب بود
مهرداد
۱۳:۰۹ ۱۱ آذر ۱۳۹۷
منبع رو ذکر نکردید؟
Kian
۱۱:۴۱ ۱۹ مرداد ۱۳۹۷
عالی بود
م
۱۴:۳۸ ۱۲ بهمن ۱۳۹۶
خیلی ممنون
ناشناس
۱۴:۵۰ ۲۹ آبان ۱۳۹۶
خیلی جالب بود ممنون از شما
محمد
۲۳:۲۴ ۰۸ دی ۱۳۹۵
مطلب خوبی بود دمتون گرم خدا به همراهتون یا علی
ناشناس
۱۸:۲۸ ۰۷ دی ۱۳۹۵
خیلی جالب بود ممنون از شما
ناشناس
۱۸:۲۱ ۰۷ دی ۱۳۹۵
خیل خوب بود سپاس
هستی
۱۶:۲۹ ۰۷ دی ۱۳۹۵
بسیار جالب بود
ناشناس
۱۵:۱۲ ۰۷ دی ۱۳۹۵
خیلی جالب بود ممنون
ناشناس
۱۴:۱۹ ۰۷ دی ۱۳۹۵
سلام با تشکر خیلی جالب بود
ناشناس
۱۴:۱۸ ۰۷ دی ۱۳۹۵
خیلی ممنون
مهدی عابدیان زیدی
۱۴:۱۵ ۰۷ دی ۱۳۹۵
مرگ درد ناکی داشت ،روح زکریا شاد
ناشناس
۱۲:۵۲ ۰۷ دی ۱۳۹۵
جالب بود.
ناشناس
۱۱:۳۸ ۰۷ دی ۱۳۹۵
جالب بود تا حالا نشنیده بودم
هدی
۱۰:۱۴ ۰۷ دی ۱۳۹۵
ممنونم از داستانهای زیبای قرآنی