سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

حضرت زینب کبری (س) در کوفه چه گفت؟

وقتی حضرت زینب (س) در قتلگاه بدن قطعه قطعه شده حسین (ع) را دید به جای ضعف در برابر دشمن غدار، بدن برادر را کمی بلند کرد و رو به آسمان گفت: اللهم تقبل منا هذا قلیل القربان. خداوندا! این قربانی اندک را از ما بپذیر.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، وقتی حضرت زینب (س) در قتلگاه بدن قطعه قطعه شده حسین (ع) را دید به جای ضعف در برابر دشمن غدار، بدن برادر را کمی بلند کرد و رو به آسمان گفت: اللهم تقبل منا هذا قلیل القربان. خداوندا! این قربانی اندک را از ما بپذیر.

در مجلس ابن زیاد هم هنگامی که او از روی شماتت به زینب (س) گفت: «دیدی که خداوند با برادر و خاندانت چه کرد؟» زینب (س) در پاسخ فرمود: «ما رأیت الا جمیلا...؛» جز زیبا(یی) چیزی ندیدم. «ما رأیت الا جمیلا» یعنی در اوج بلا زیبایی توحید و بلکه بالاتر ازآن جلوۀ ذات «جمیل» جل و علا را دیدن...

او در روز یازدهم محرم وقتی که در گودال قتلگاه کنار بدن پاره پارۀ برادرش، امام حسین (ع) آمد، به جای ناله و ضعف و با استواری و عظمت در برابر دشمن غدار و وحشی، آن بدن را با دست‌هایش اندکی بلند کرد و گفت: «الهی تقبل منا هذا القربان.»[۱] خدایا! این قربانی را از ما بپذیر.

و در روایتی دیگر آمده، عرض کرد: «اللهم تقبل منا هذا قلیل القربان.»[۲] خداوندا! این قربانی اندک را از ما بپذیر.

این تعبیر نشان‌دهندۀ نهایت فروتنی و سپاسگزاری حضرت زینب (س) در پیشگاه خدا است؛ در عین حال تیری همچون شهاب ثاقب بر قلب دشمن است که هان ای دشمنان سنگدل هرگز نپندارید که ما خوار شده‌ایم، بلکه ما سرافراز هستیم، چرا که برای خداقربانی داده‌ایم.

    به‌زودی خداوند بین آنان و تو جمع کند، تا تو را به محاکمه بکشند، اکنون بنگر در آن محاکمه چه کسی پیروز و چه کسی شکست خورده و درمانده است؟ مادرت به عزایت بنشیند، ای پسر مرجانه.

بر همین اساس، در مجلس ابن زیاد در کوفه، ابن زیاد با گستاخى و بى ادبى در حضور بازماندگان شهیدان به زینب (س) گفت: «حمد و سپاس خداوندى را که شما را رسوا و دروغ شما را آشکار کرد.» اگر این سخن گستاخانه بى جواب مى‌ماند، به روحیۀ بازماندگان شهیدان آسیب مى‌رسید و اثر منفى مى‌گذاشت؛ ولى زینب (س)  با کمال قاطعیت در پاسخ او فرمود: «انما یفتضح الفاسق و یکذب الفاجر و هو غیرنا.» فقط شخص فاسق رسوا مى‌شود و بدکار دروغ مى‌گوید و او دیگرى است، نه ما.

 باز او از روی شماتت به زینب سلام الله علیها گفت: «دیدی که خداوند با برادر و خاندانت چه کرد؟» در پاسخ فرمود: «مَا رَاَیتُ إِلاَّ جَمِیلا» جز زیبایی چیزی ندیدم. اینان افرادی بودند که خداوند مقام ارجمند شهادت را سرنوشتشان ساخت، از این رو داوطلبانه به آرامگاه‌های خود شتافتند، و به‌زودی خداوند بین آنان و تو جمع کند، تا تو را به محاکمه بکشند، اکنون بنگر در آن محاکمه چه کسی پیروز و چه کسی شکست خورده و درمانده است؟ مادرت به عزایت بنشیند، ای پسر مرجانه.[۳]

زینب (س) می‌گوید: «مَا رَاَیتُ إِلاَّ جَمِیلا» یعنی جز زیبا چیزى ندیدم. در اوج بلا تنها دیدن زیبایی توحید نیست، بلکه بالاتر از آن دیدن جلوۀ ذات «جمیل» جل و علا است و این مرتبه‌ای است که افراد و اکمل اولیاء به آن رسیده‌اند... 

تحلیلی بر کلام حضرت زینب (ع) که فرمود: «ما رأیت الا جمیلا»، جز زیبا چیزی ندیدم.

آنچه دیده زینب اندر کربلا زیبایی است
سختی و رنج و بلا نامش مگو شیدایی است

اگر گاهی «عظمت در نگاه است، نه در چیزی که بدان می نگرند»، آنگونه که برخی گفته‌اند، گاهی هم زیبایی در نگاه و دید انسان است، نه در دیدنی‌ها.

آنکه به چشم «نظام احسن» به همۀ هستی می‌نگرد، از این نگاه، خیلی چیزها هم «دیده» می‌شود، هم «زیبا» دیده می‌شود، تا چه عینکی بر چشم زده باشیم و از کدام زاویه به هستی و حوادث بنگریم.

 زیبابینی هستی و حیات، هم آرامش روح و وجدان می‌بخشد، هم صلابت و پایداری و پایمردی می‌آفریند و هم قدرت تحمل ناگواری‌ها را می‌افزاید.

از این نگاه، «عاشورا» همانگونه که زینب کبری (ع) فرمود، جز «زیبایی» نبود.

آنچه زینب قهرمان در مقابل طعنه و طنز دشمن نسبت به این حادثه، بر زبان راند (ما رأیت الا جمیلا)[۴] ، - جز زیبا ندیدم - پیشتر آرزوی حسین بن علی (ع) بود که در طلیعۀ این سفر، آرزو  و اظهار امیدواری کرده بود که آنچه پیش می‌آید و آنچه ارادۀ خداست، «خیر» برای او و یارانش باشد، چه به صورت «فتح»، چه به شکل «شهادت»:

«ارجو ان یکون خیرا ما اراد الله بنا، قتلنا ام ظفرنا»[۵]

زیبا دیدن خواهر و خیر دیدن برادر، مکمل یکدیگرند.


     زیبایی کار امام حسین (ع) آن بود که مشعلی روشن کرد تا راه روشن شود؛ تیرگی‌ها بگریزد، چهره‌ها در آن هوای گرگ و میش فتنه و دروغ، نمایان و باز شناسانده شود، تا دیگر فریب و نقاب، بی اثر شود. آیا این زیبا نیست؟

۱. تجلی کمال آدم

اینکه انسان تا کجا می‌تواند اوج بگیرد، زلال شود، خدایی شود، فانی در خدا شود، در «میدان عمل» روشن می‌شود. کربلا نشان داد که سقف تعالی انسان و آستانۀ رفعت روحی و تصعید وجودی و ظرفیت کمال جویی و کمال یابی او تا کجاست. پروندۀ آن حماسه نشان داد «که تا چه حد است مقام آدمیت». این نکته برای جویندگان ارزش‌ها بسی زیباست و معیار!

 

۲. تجلی رضا به قضا

در مقامات و مراحل عرفانی و سلوک، رسیدن به مقام «رضا» بسی دشوار و بس ارجمند است. اگر حضرت زینب، حادثۀ کربلا را زیبا می‌بیند، به خاطر بروز این شاخصۀ متعالی در عملکرد ولی خدا، سیدالشهداست و یاران و دودمانش.

به راستی که حسین بن علی (ع) در میان آنان که یکی به درد یا درمان و یکی به وصل یا هجران می‌اندیشند و آن را می‌پسندند، «آنچه را جانان پسندد» می‌پسندید. کربلا تجلیگاه رضای انسان به قضای خدا بود. حسین بن علی (ع) در واپسین لحظات حیات در قتلگاه چنین زمزمه می‌کرد: «الهی رضی بقضائک.» خواهر خویش را نیز به همین نکته توصیه کرده بود: «ارضی بقضاء الله.»

این مرحله از عرفان، یعنی خود را هیچ ندیدن و جز خدا هیچ ندیدن و در مقابل پسند خدا اصلا پسندی نداشتن. در آغاز حرکت از مکه به سوی کوفه نیز در خطبه‌ای فرموده بود: «رضا الله رضانا اهل البیت.»[۶] رضا و پسند ما خاندان، همان پسند خداست!

این مبنای جانبازی و عشق حسین است و زینب عزیز، این را زیبا می‌بیند و این منطق و مرام را می‌ستاید.

آن روز که جان خود فدا می‌کردیم

با خون به حسین اقتدا می‌کردیم

چون منطق ما منطق عاشورا بود

با نفی «خود» ، اثبات «خدا» می‌کردیم[۷]

    عاشورا یک رسم الخط بود، ترسیم روشن خطی که حق و باطل را جدا کرد و مسلمان ناب را از مسلمان نمای مدعی باز شناساند. 

۳. رسم الخط حق و باطل

از زیبایی های دیگر عاشورا، خط کشی میان حق و باطل و تبیین منطقه حضور و عمل انسان‌های «فرشته خو» ست.

وقتی خوبی و بدی و حق و باطل به هم درآمیزد، تیرگی باطل، حق را هم غبار آلود و ناپیدا جلوه می‌دهد. در ظلمت آبادی این چنین، گمراهی اندیشه‌ها و انسان‌ها طبیعی است و کفر نقابدار، مسلمانان ساده لوح و سطحی نگر را به شبهه می‌افکند. زیبایی کار امام حسین (ع) آن بود که مشعلی روشن کرد تا راه روشن شود؛ تیرگی‌ها بگریزد، چهره‌ها در آن هوای گرگ و میش فتنه و دروغ، نمایان و باز شناسانده شود، تا دیگر فریب و نقاب، بی اثر شود. آیا این زیبا نیست؟

عاشورا یک رسم الخط بود، ترسیم روشن خطی که حق و باطل را جدا کرد و مسلمان ناب را از مسلمان نمای مدعی باز شناساند. پیروان رحمان و جنود شیطان هر کدام در یک سو به عیان دیده شدند. حق، پی برده و صریح، به نبرد باطل آمد که عیان و بی نقاب به کربلا لشکر کشیده بود و مزورانه بر طبل «یا خیل الله ارکبی» می‌کوبید. اگر هم اندک تردیدی در «شناخت» باقی مانده بود، خطبه‌های زینب در کوفه و شام، آن را زدود. این از زیبایی‌های بس قیمتیِ حادثۀ خونین عاشورا بود.

 

۴. تبلور فتح ناب

از زیبایی‌های دیگر عاشورا، مفهوم تازه‌ای از «پیروزی» است.

عده‌ای به غلط، پیروزی را تنها در «غلبۀ نظامی» می‌پندارند و شکست را در مظلومیت و شهادت. عاشورا نشان داد که در اوج مظلومیت هم می‌توان «فاتح» بود و با کشته شدن هم می‌توان دفتر و کتاب پیروزی را نگاشت و با خون هم ترسیم «تابلوی ظفر» میسر است. پس فاتح معرکه کربلا حسین (ع) بود و چه فتح زیبایی!

این همان «پیروزی خون بر شمشیر» است که در سخن امام راحل (ره) هم جلوه‌گر شد و فرمود: «ملتی که شهادت برای او سعادت است، پیروز است... ما در کشته شدن و کشتن پیروزیم.»[۸] و این همان آموزش قرآنی «احدی الحسنیین» است که فرهنگ مبارزان الهی است.

کسی که به «تکلیف» عمل کرده باشد، در هر حال پیروز است، آن هم پیروزی ناب.

گر چه از داغ لاله می‌سوزیم

ما همان سر بلند دیروزیم

چون به تکلیف خود عمل کردیم

روز فتح و شکست پیروزیم[۹]

این دیدگاه را، هم امام حسین (ع) داشت، هم امام سجاد، هم حضرت زینب (س). با این دید، همۀ آن حوادث تلخ، چون پیامدی به سود اسلام و حق داشت، جمیل و شیرین بود. وقتی ابراهیم بن طلحه از امام زین العابدین پرسید: «چه کسی غالب شد؟» حضرت فرمود: آنگاه که وقت نماز فرا می رسد، اذان و اقامه بگو، خواهی فهمید که چه کسی پیروز شد![۱۰] و آیا این، در حادثه کربلا زیبا نیست؟ پیروزی، حتی در صورت کشته شدن و شهادت!

 

۵. حرکت در مسیر مشیت خدا

زیباترین جلوه این است که انسان، یک عمل و حادثه را در بستر «مشیه الله» و همسو با «خواست خدا» ببیند. اگر سالار شهیدان و یارانش به خون نشستند و اگر زینب و دودمان مصطفی به اسارت رفتند، این در لوح مشیت الهی رقم خورده بود و چه جمالی برتر از این که کارگروهی با جدول مشیت خدا هماهنگ شود؟

مگر به حسین بن علی (ع) از غیب، خطاب نیامده بود که خواستۀ خدا آن است که تو را کشته ببیند؟ «ان الله شاء ان یراک قتیلا» و مگر مشیت خدا آن نبود که عترت پیامبر در راه نجات دین و آزادی انسان، به اسارت بروند؟ «ان الله شاء ان یراهن سبایا» پس چه غم از آن شهادت و این اسارت؟

هر دو، هزینه‌ای بودند که برای بقای دین و افشای طاغوت، باید پرداخته می‌شدند، آن هم عاشقانه، صبورانه و قهرمانانه!

برای زینب بزرگ، که پروردۀ دامان وحی و تربیت شدۀ مکتب علی (ع) است، این حرکت در بستر مشیت الهی، اوج ارزش‌ها و زیبایی‌هاست. وی مجموعۀ این برنامه را از آغاز تا انجام، زیبا می‌بیند، چون تک تک صحنه‌ها را منطبق با آن «خواستۀ ربوبی» می‌بیند.

آیا با این تحلیل و نگاه، حادثه عاشورا زیبا نیست؟

    فاجعه آفرینان کوفه و شام، فکر می‌کردند با قتل عام اصحاب حق، خود را جاودانه می‌کنند. ولی در نگاه ژرف زینب، آنان گور خویش را کندند و چهرۀ نورانی اهل بیت روشن‌تر و نامشان جاودان و دین خدا زنده و کربلا یک دانشگاه شد.

۶. شب قدر عاشورا

این صحنه، از درخشان‌ترین جلوه های زیبایی است. کسانی که در سر دوراهی رفتن و ماندن، «ماندن» را که نشان «وفا» و «ایثار» است بر می‌گزینند و «زندگی بدون حسین» را ذلت و مرگ می‌شمارند.

آن خطبۀ امام، آن ابراز وفاداری یاران، آن سخنان و سؤال امام با قاسم، آن شب بیداری اصحاب تا سحرگاهان، آن زمزمۀ تلاوت قرآن و نیایش از خیمه‌ها، آن اعلام وفاداری یاران در حضور زینب کبری و امام حسین (ع)، هر کدام برگی زرین از این «کتاب جمال» است. چرا زینب، عاشورا را زیبا نبیند؟

آنچه در کربلا اتفاق افتاد، به یک «بنیاد» تبدیل شد، برای مبارزه با ستم در طول تاریخ و در همه جای زمین. آیا این زیبا نیست؟

لحظه لحظه‌های عاشورا، به صورت یک «مکتب» در آمد، که به انسان «آزادگی»، «وفا»، «فتوت»، «ایمان»، «شجاعت»، «شهادت طلبی» و «بصیرت» آموخت. آیا این زیبا نیست؟

خون‌های مطهری که در آن دشت بر زمین ریخت، سیلی شد و بنیان ستم را ویران کرد. آیا این زیبا نیست؟

هر بساطی را که عمری شامیان گسترده بود

نیم روزی این حسین بن علی برچید و رفت

و... آیا این زیبا نیست؟

فاجعه آفرینان کوفه و شام، فکر می‌کردند با قتل عام اصحاب حق، خود را جاودانه می‌کنند. ولی در نگاه ژرف زینب، آنان گور خویش را کندند و چهرۀ نورانی اهل بیت روشن‌تر و نامشان جاودان و دین خدا زنده و کربلا یک دانشگاه شد.

زینب قهرمان و عارف، اینها را می‌دانست و از ورای قرون می‌دید. این بود که در مقابل سخن نیشدار و زخم زبان والی کوفه، که با طعنه خطاب به این بانوی اسیر گفت: کار خدا را با برادر و خاندانت چگونه دیدی، فرمود:

ما رأیت الا جمیلا... جز زیبا چیزی ندیدم!

 

چرا حضرت زینب(س) فرمودند: «ما رأیت الا جمیلا» ایشان چه چیز زیبایی در کربلا مشاهده کردند؟

پاسخ از حضرت آیت الله العظمی حسین مظاهری(دامت برکاته)

شهادت حضرت سیدالشهداء (ع) از طرفی از الطاف خفیه حضرت حق تبارک و تعالی بود. همچنین اسارت خاندان ایشان نیز که استمرار آن شهادت و ادامۀ آن حرکت بود؛ چرا که به سبب این شهادت و اسارت، اسلام احیاء شد و حتی توطئه‌های دشمنان اسلام را که بیش از چهل سال برای نابودی اسلام محمدی و اسلام علوی و حتی برچیدن اسلام ظاهری ادامه داشت، خنثی کرد. از طرف دیگر در این حادثه، حضرت سیدالشهداء (ع) و یاران باوفای ایشان به فوز و فلاح ابدی نائل آمدند؛ بنابراین از نظر شخصیت بی همتایی مانند حضرت زینب (س)، آنچه واقع شده زیبایی، فوز و سعادت و از هر لطف جلی بالاتر و بهتر است.

منبع: کتاب خون موعود


 پی نوشت:
   علامه سید عبدالرزاق مقرم، مقتل الحسین، ص۳۷۹.
   علامه بیرجندی، کبریت الاحمر، ص۳۷۶.
   علامه طبرسی، اعلام الوری، ص۲۴۷/ کامل ابن اثیر، ج۴، ص۸۲.
   بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۱۶.
   اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۵۹۷.
   موسوعه کلمات الامام الحسین، ص ۳۲۸.
   اذا دخل وقت الصلاه فاذن و اقم، تعرف من الغالب (امالی شیخ طوسی، ص ۶۶)
   از نویسنده.
   صحیفه نور، ج ۱۳، ص ۶۵.
   از نویسنده.
 
منبع:سایت کرب و بلا
 انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۱۴:۴۲ ۲۴ مهر ۱۳۹۵
سلام بر محمد مصطفی رسول الله
سلام بر امیر المومنین علی بن ابیطالب
سلام بر ام ابیها فاطمه الزهرا
سلام بر زینب کبری بنت رسول الله
سلام بر مظلومین عالم