برادرانم مرا اذیت میکنند، سامان گناهی ندارد و من مجبور شدم از خانه فرار کنم، پدرم قصد داشت مجدداً ازدواج کند و من جایی برای ماندن و زندگی نداشتم، روزی که از خانه فرار کردم...
زن و مردی که منتظر شروع جلسه دادرسی بودند، چندان تناسبی از نظر سنی با هم نداشتند. طبیعی بود که هر کسی در نگاه اول تصور کند آنها مادر و فرزند یا دستکم خواهر و برادر هستند. اما در واقع بهعنوان زن و شوهر آمده بودند برای طلاق.
روز جمعه 2 مهرماه امسال یک تیم کوهنوردی 6 نفره از استان تهران برای صعود به منطقه امامزاده داود و روستای «رندان» شروع به حرکت کردند که در حین صعود یکی از کوهنوردان به دلیل ضعف و خستگی از صعود جا میماند.
«سهیلا»، قربانی اسیدپاشی، نمود همان جوهره درد است؛ دو سال پیش درد، مچش را گرفت و منتظر است دورهاش تمام شود اما تقریبا متوجه شده که این «درد درونی» دوره ندارد.