سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

اهواز؛

تقاضای سنگین وزن ترین مردایرانی ازوزیربهداشت

سنگین وزن ترین مردایرانی درگرم ترین وروشن ترین شهرایران زندگی می کندولی آرزوی دیدن خورشیدبه دلش مانده .

به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از اهواز،سیدموسی شریفی ازگردوغبارغم که درزندگی اش نشسته سخن می گوید؛وی دراهوازودرخانه ای که جزخودش کسی دیگری نیست وتنهاوغریب است زندگی می کند.

آقای شریفی هفت سال است که خانه نشین شده وتوان بیرون رفتن ازخانه را ندارداودلش هم صحبت می خواهدولی حتی توان دیدن خورشیدراهم نداردچه برسدکه هم صحبتی پیداکند.

به گفت وگوباسنگین وزن ترین مردایرانی نشستیم.

این گفت وگو رابخوانید:

 

سین:خودتان رابرای مامعرفی کنید ؟

جیم:سیدموسی شریفی،متولداول فروردین1339دراهوازهستم ولی چون شناسنامه ام رادرسوسنگردگرفتندبه همین دلیل محل تولدم درشناسنامه سوسنگردقیدشده،عرب هستم،مجرد،چهاربرادرودوخواهردارم.فرزنددوم خانواده هستم.تاکلاس چهارم ابتدایی درس خواندم ولی آن زمان اگرتاششم درس می خواندیم می توانستیم که معلم شویم

سین:ازکودکیتان بگویید؟

جیم:من بچه پرشوروهیجانی بودم وخیلی کم درخانه می ماندم وتحمل ماندن درخانه رانداشتم ومن رادرخانه کم گیرمیوردن من از6سالگی کاسبی می کردم وبعدهم ماهی فروشی (پدرم هم ماهی فروش بود)ونون درآرخانواده هم بودم ،مردم بومی اهوازبایدمنوبشناسن چون ازبچگی دربازارماهی فروش هابودم وکارمی کردم.

سین:وزن شماموقع تولدچقدربود؟

جیم:اون زمان مثل حالانبودکه وزنی ازنوزاداعلام کنن,ولی یادمه که مادرم وبزرگترها میگفتن خوب بودم ورشدم هم زیادبود.

سین:درحال حاضرچندکیلوهستید؟

جیم:320کیلوهستم

سین:ازچه زمانی وزنتان افزایش پیداکرد؟

جیم:از7سال پیش شروع به اضافه وزن کردم.

سین:چطورشد؟

جیم:8/8/88درحیاط خانه بودم ،که یکدفعه سرم گیج رفت وسکته کردم وبه زمین افتادم،چشمم بالوله برخوردکردوزخمی شدوخونریزی کردیک ساعت درهمین وضعیت افتاده بودم  تااین که برادرم ودوستانم آمدندومرابه بیمارستان بردندساعت 11شب بودکه به بیمارستان رسیدیم ومن راتحویل نگرفتندفقط چشمم رابخیه کردندومرخص شدم.

سین:آیاعلت سکته تان رادلیل خاصی می دانید؟

جیم:14سال پیش مادرم،مونسم،همه چیزم بوداون رو ازدست دادم ،بعدازفوت مادرم تنهاشدم وافسردگی پیداکردم،دیگرکمترکارمی کردم وبعدازگذشت زمان وناراحتی هاسکته کردم.

سین:قبل ازاین اتفاق چقدروزن داشتید؟

جیم:120کیلوبودم ولی فعالیت زیادداشتم.

سین:هم اکنون وضعیت جسمیتان چگونه است؟

جیم:من نمی توانم ازجایم بلندشوم وحرکت کنم،به سختی تکان میخورم،پای سمت چپم خیلی سنگینه وقتی بخوام جابجاش کنم بدنم مثل آتیش میشه،من ناراحتی صرع دارم وگاهی بی هوش می شوم وتنگی نفس هم دارم،شده که بااورژانس تماس بگیرم واون ها گفتن چون آخرشبه نمی تونیم جابجات کنیم ؛یکی ازچشمانم هم خیلی ضعیف هست وعینک مناسبی هم ندارم که بزنم به دیوارکه نگاه میکنم چشمم تارمیبینه ویک عینک لاکی دارم که برایم مناسب نیست؛من تنهاهستم وکسی نیست که همیشه کمکم کنه جزخدا

سین:چندوعده غذامی خورید؟

جیم:من درطول روزفقط ناهارمیخورم وبیماری من ازپرخوری نیست.

سین:ناهارراچگونه تهیه می کنید؟

جیم:یکی ازدوستانم که بازنشسته سپاه است برایم هرروزناهارمی آورد.

سین:دوستانتان چه کمکی به شمامی کنند؟

جیم:دوستم که پاسداربازنشسته است ونمی خواهداسمش رابگویم هرروزبرایم ناهارمی آوردوخودشون هرغذایی داشته باشن برایم می آوردوگاهی اوقات هم ازرستوران برایم سفارش می دهدوبه هرصورتی که شده ناهاررابه من می رساندوحتی گاهی  خودش غذارادردهانم می گذاردومی گویدکه این کاررادوست داردوازمن میخواهدراحت باشم چون برای رضای خداست دوست دیگری هم دارم آقای فرهادنصاری که برایم خریدمی کندوحال واحوالم رامی پرسد؛یک روزکه ساعت 3بامدادبودوحالم بدشده بودبه دادم رسیدوکمکم کردوکپسول اکسیژنم هم تمام که می کنداگرباشدبرایم تهیه می کند.

سین:برای تهیه کفش ودمپایی ولباس چکارمی کنید؟

جیم:من بااین حقوق ناچیزم نمی توانم لباس بخرم وپاهایم هم خیلی ورم داردودمپایی برایم پیدانمیشه وکفش ودمپایی هم زیادبه دردمن نمیخوره چون نمیتوانم ازجایم بلندشوم.

سین:دوست داریدکه به بیرون بروید؟

جیم:بله خیلی زیاد،من ازهمان زمان کودکی روحیه ام طوری بودکه درخانه نمی ماندم  وآرزوی دیدن آفتاب رادارم.

سین:الان که نمی توانیدبیرون برویدچه حسی دارید؟

جیم:خیلی سخت است ،من این هفت سالی که بیرون نرفتم ازتنهایی دلم ناله می کندوچاره ای جزتماشای دیوارراندارم وازبس دیواررادیده ام خسته شده ام.

سین:درفضای مجازی فعالیت دارید؟

جیم:من اوایل بافضای مجازی آشنانبودم ولی دوستانی دارم که آن هامرابا این فضاآشناکردندوالان ازطریق کانال ها وگروه هاباعده ای درارتباطم.تواین برنامه های مجازی آدمای خیلی خوبی پیدامیشه درسته که شیطنتاش زیادن ولی آدمای خوبش هم زیادن وبعضی هاازهمون طریق به من کمک کردن وازدوستانم سپاسگذارم.

سین: چرا ازدواج نکردید؟

جیم:من چندین سال پیش که جوان بودم عاشق شدم همه چیزخوب وفراهم بود2،3روزقبل ازعقدبودکه چندنفراززنان ازآشنایانم به خانواده دخترگفتندکه ناراحتی صرع دارم واوناهم پشیمون شدن ومن هم بعدازاون اتفاق ازازدواج دلسردشدم ومجردماندم.

سین:به نظرشمااین اتفاق هاامتحان الهی است؟

جیم:بله-من همیشه میگم ایناهمش امتحان هست من که اصلا توخونه نمی موندم والان به این حال وروزافتادم به نظرتون چیه؟یعنی خداازمن ترسی داشت؟همون زمان که سکته کردم میتونست من وبکشه ولی هنوز وقتم نرسیده من بااین حال دارم سبک میشم وبه خدانزدیکترشدم ورازونیازمیکنم.

سین:تاحالاگفتی خداچرامن؟

جیم:من میدونم واسه من این اتفاق بیوفته واسه یکی دیگه هم یه اتفاق دیگه میوفته وقتی میبینم بعضی ازمردم خودشون روجداکردن وفکرمیکنن اینجوراتفاق ها برای دیگران میوفته میگم هرچی خودتون رودورکنید ضربه میخورید؛من دوست داشتم این اتفاق دربیست سالگیم بیوفته چون اونموقع زودتربه خدانزدیک میشدم

سین:امیدبه خدادارید؟

جیم:همیشه امیدم به خداهست وهمچنین به حضرت زهرا توسل کردم وواقعاازعمق وجودم اوناروحس می کنم.

سین:آیاشده بدون تجویزپزشک دارومصرف کنید؟

جیم:گاهی فقط برای تسکین دردهایم قرص های مسکن استفاده می کنم.

سین:آیابرای کاهش وزن اقدام کردید؟

جیم:خیلی دوست دارم که پزشک معالجی داشته باشم ومن رامداواکندولی متاسفانه توانایی پرداخت هزینه درمان راندارم،به نظرم درمان بیماریم خیلی آسونه فقط چون ازلحاظ مالی کشش ندارم نمی شود.

سین:کسی برای درمانتان به شماکمکی کرده؟

جیم:باپزشکانی صحبت کردم ولی تاکنون کمک مالی نشدم وتحت درمان خاصی قرارنگرفته ام من خیلی دوست دارم تحت درمان پزشک فراربگیرم حدودهشت ماهی است که بادکترعلی جواهرفروش زاده که متخصص داخلی است آشناشدم واوچندباری به من سرمیزندومن رامعالجه می کند،من ازهمین جا ازدکترجواهرفروش زاده به عنوان یک دوست دلسوزتشکرمی کنم،آقای جواهرفروش زاده خیلی مورداحترام من هستن وشخصیت بالایی دارن.

سین:ازکی وچگونه بادکترجواهرفروش آشناشدید؟

جیم:8ماه پیش ازطریق دانشگاه علوم پزشکی برای گرفتن آزمایش چندنفرآمدندکه ازهمان موقع بادکترجواهرفروش زاده آشناشدم ودکتربه من مرتب سرمی زندوبرایم دارو می آورد.

سین:تاحالاشده کسانی به شما وعده بدهند؟

جیم:بله شده وعده دادن ولی تاحالا عملی نشده.

سین:دوست داریدپولدارترین فردجهان باشیدولی دراین وضعیت به سرببرید؟

جیم:سلامتی ازهمه چیزمهم تره من اروپاگشتم کویت رفتم وچندکشورخارجی سفرداشتم هیچ جابهترازمملکت خودمان نیست چندماه پیش بودکه دوستانم ازآلمان تماس گرفتندوگفتن که می شودبه آنجابروم وتمام امکانات راهم دراختیارم بگذارندولی من میخوام تومملکت خودم باشم وکشورم ومردمان کشورم رودوست دارم ودوست دارم تاآخرعمرم ایران باشم وبه هرشکلی که مردم تومملکت خودم باشم.

سین:موقع نمازخواندن ووضوگرفتن چه کارمی کنید؟

جیم:من چون نمی توانم راه بروم تیمم میکنم ونشسته نمازمیخوانم.

سین:برای حمام کردن چطور؟

جیم:من وقتی میخوام حمام کنم بچه های برادرم می آیندومن راباگاری جابجامی کنن وحمامم می کنندو7سال است که وضعیتم این چنین است.

سین:خانه ای ازخودتان دارید؟

جیم:بله ولی سندی ازخانه ندارم وقول نامه است ونمی توانم پیگیری کنم چون برایم سخت است ونیازبه کمک دارم که درست شود.

سین:چندمتراست؟

جیم:60متر

سین:زمزمه تنهاییتان چیست؟

جیم:ازبچگی عشق به حضرت فاطمه زهراراداشتم وبااودردودل میکنم وباخداحرف میزنم ورازونیازمیکنم .من گاهی شعرمیخوانم وازخودم هم گاهی شعرمی گویم این کاررادوست دارم .

سین:چه شعری رابیشتردوست دارید؟

جیم:طواف عشق میخواهی، بیا دل را زیارت کُن

شبیه قطره ی باران، کمی امشب عبادت کُن

نظیرقطره ی باران، ببار و عاشقی بنما

به هربوسه به خاک دل،توهم عرض ارادت کُن

بزن برهم تو قانون را،بشو بَرده برای عشق

فقط یک شب شبیه من،به عقل خود خیانت کُن

گمانم مزه ی سجده،بُوَد شیرینتراز شیرین

به فرهاد دلت برگو،کمی امشب نجابت کُن

دل سجاده بی تاب است،برای سجده های تو

درآغوش نمازِخود،خدایت را عیادت کُن

همانند غروبی که،شبیه رنگ پاییز است

توهم با رنگ رخسارت،به خورشیدش حسادت کُن

   بسوزامشب ولی آرام،که پروانه دمی خوابید                                                                                                    

تو ای شمع سراپا عشق، دمی مشق لطافت کن

سین:تاحالاشده که یک هفته تنهاباشید؟

جیم:بله شده وخیلی سخت بود

سین:چه کسانی به شماسرمیزنند؟

جیم:گاهی دوستانم وبرادروبچه های برادرم ،ولی همه  کاروزندگی خود رادارن وسخت است که همیشه پیش من باشن من بیشترتنهاهستم.

سین:صحبت ودرخواست ازمسئولین؟

جیم:دست به دامان دکترسیدحسن قاضی زاده هاشمی می شوم وازاوکمک میخواهم خیلی وضعیت وبیماریم سخت است وخواهش می کنم که به من توجه وکمک کنن.

سین:آیاازخدمات دولت اعم ازیارانه وبیمه برخوردارید؟

جیم:یارانه من دوماهی بودکه قطع شده ولی ازاین ماه به حسابم پرداخت شد؛من حدود13الی 14سالی هست که تحت پوشش کمیته امدادهستم وماهیانه فقط مقداری پول به حسابم واریزمی شود.

سین:چقدرازکمیته حقوق می گیرید؟

جیم:پنجاه وسه هزارتومان

سین:درآخرحرف دل:

جیم:درخاک خودبیگانه گشتم ،جستو جو گرمحبتم ازتنهایی مونسم شده درودیوار

انتهای پیام/ص

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.