سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

لبخند دخترک سرطانی در بارگاه امام هشتم(ع)

حالا که می‌بینم همه خانواده ام خوشحال هستند دیگه آرزوی مرگ نمی‌کنم

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، دختر 12 ساله آبادانی که چندی قبل با کمک مأموران پلیس آبادان و همیاری پزشکان متخصص برای درمان سرطان زیر تیغ جراحی رفته بود، می‌گوید می‌خواهد پزشک شود تا مانند پزشک جراحش به مردم کمک کرده و خانواده‌هایشان را شاد کند.

 زهرا پدر  پلیس اش  را  5 سال قبل از دست داده و خانواده‌اش شرایط مالی نامساعدی داشتند. دختر آبادانی مدتی بعد از مرگ پدر، گرفتار سرطان روده شد اما به‌دلیل هزینه بالای عمل و وضعیت نامساعد مالی خانواده‌اش قادر به درمان نبود. وقتی همکاران پدرش در آبادان متوجه موضوع شدند با هماهنگی فرماندهی انتظامی منطقه بخش قابل توجهی از هزینه عمل را فراهم کردند و دخترک را به تهران فرستادند. همچنین پزشک جراح ایرانی مقیم امریکا نیز از حق‌الزحمه‌اش گذشت و مسئولان مرکز درمانی هم تخفیف قابل توجهی برایش درنظر گرفتند.بدین ترتیب زهرای 12 ساله زیر تیغ جراحی رفت و تیم پزشکی که همگی از متخصصان صاحبنام ایرانی در جهان بودند در یک جراحی نفسگیر 4 ساعته او را درمان کردند.

زهرا کوچولو که هم‌اکنون برای زیارت بارگاه ملکوتی امام هشتم همراه مادرش در مشهد مقدس است، گفت: خدا را شکر می‌کنم که از این روزهای سخت سربلند و سلامت بیرون آمدیم. زمانی که برای تشخیص بیماری‌ام به متخصص مراجعه کرده بودیم ابتدا مادر و خواهرانم گفتند چیز زیاد مهمی نیست. اما از غذا نخوردن و اشک‌های پنهانی مادر و خواهرانم مشخص بود بیماری سختی گرفته‌ام.

 حتی یک شب که در رختخواب دراز کشیده بودم مادرم را دیدم که بالای سرم اشک می‌ریخت و زیرلب از خدا می‌خواست به جای من جان او را بگیرد. مادرم گمان می‌کرد من خواب هستم اما تمامی صحبت‌هایش را می‌شنیدم. مادرم با گریه می‌گفت: ای امام رضای غریب، تو را به جان مادرت حضرت زهرا (س)، برای فرزند من هم نزد خدا شفاعت کن. آخر این کودک از جانب پدرش نزد من امانت است. من بی‌زهرایم می‌میرم. این گونه مرا امتحان نکن. چرا که طاقت این امتحان را ندارم و...زهرا آهی کشید و گفت: همان موقع از پروردگار خواستم خیلی زود مرا بکشد تا مادرم که وضع مالی خوبی نداشت مجبور نشود برای فراهم کردن پول درمانم خودش را به زحمت بیندازد.

دخترک ادامه داد: روزی در خانه نشسته بودیم و کولرمان نیز چند هفته‌ای بود در گرمای بیش از 50 درجه آبادان خراب شده بود و پول تعمیر آن را هم نداشتیم. نفس کشیدن در آن هوا بسیار برایم سخت شده بود. جوانی همراه مادرم به خانه‌مان آمد و مادرم گفت: این آقا خبرنگار است و قرار شده به ما کمک کند.

بلافاصله هم با هماهنگی او کولر خانه‌مان درست شد. یک هفته بعد هم مادرم با خوشحالی و اشک‌ریزان گفت: مبلغ 27 میلیون تومانی پول عمل توسط همان خبرنگار، پلیس و مجموعه نیروی انتظامی آبادان فراهم شده. مادرم گفت جناب سرهنگ تقی‌زاده یا همون عمو محسن، فرمانده نیروی انتظامی آبادان دوست پدرمه و زمانی که فهمیده من مریضم قرار است برای درمان مرا به تهران بفرستد.فردای آن روز هم با هواپیما به تهران آمدیم و عمل شدم.

زهرا گفت: حالا که می‌بینم همه خانواده ام خوشحال هستند دیگه آرزوی مرگ نمی‌کنم. ضمن اینکه دوست دارم وقتی بزرگ شدم یه پزشک موفق بشم. همانند دکتر یزدانمهر و به همه مریض‌ها کمک کنم.

حالا که تو حرم امام رضا(ع) هستم از خدا می‌خوام که هیچ پدر و مادری پیش بچه‌هاش شرمنده نشه. آرزو می‌کنم همه مریض‌ها شفا پیدا کنند و مجبور نشن به خاطر بی‌پولی دست جلوی کسی دراز کنند. البته اینجا برای همه مأموران پلیس بخصوص همکاران بابام و بچه‌های روزنامه ایران که به من کمک‌های خیلی زیادی کردن دعا می‌کنم.

منبع: روزنامه ایران
انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.