به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرگاران جوان؛ وی در توضيح ماجرا به قاضی سهرابی گفت: يك و نيم سال قبل به صورت غيرمجاز برای كار به ايران آمدم. همان ابتدا به خانه دايی ام در تهران رفتم تا برای من كاری فراهم كند، اما او گفت كاری سراغ ندارد. هر چند نمی توانم فارسی حرف بزنم با اين وجود به يكی از ميدانهای تهران رفتم كه كارگران افغان زيادی آنجا بودند. لحظاتی بعد مردی افغان از داخل اتوبوسی پياده شد و با چندين كارگر حرف زد و آنها را سوار اتوبوس كرد.
بعد به سراغ من آمد و گفت برای من هم كار خوبي در شهرستان ساوه سراغ دارد. از آنجايی كه او هم افغاني بود، به او اعتماد كردم و سوار شدم. او كه خودش را نسيم معرفی كرد، مرا به باغی حوالی ساوه برد و قرار شد از صبح تا شب آنجا كار كنم. چند ماهي بدون اينكه پولی بگيرم، كار كردم تا اينكه از نسيم خواستم حقوقم را بدهد تا به افغانستان بفرستم، اما نسيم نهتنها پولی به من نداد، بلكه مرا به شدت كتك زد و گفت اگر يك بار ديگر درباره حقوقم با او حرف بزنم، مرا خواهد كشت. نسيم تلفن همراهم را به زور از من گرفت تا نتوانم با دايي يا دوستانم تماس بگيرم و پس از اينكه دستمزد كار چند ماهه مرا از صاحب باغ گرفت، مرا به كرمان برد و آنجا در باغي مرا مجبور به كار كرد. او هر چند روز يك بار مرا به شدت كتك ميزد.
از ترس به او اعتراضی نمی كردم و كسي را هم نمی شناختم تا به او پناه ببرم تا اينكه تصميم گرفتم، فرار كنم، اما نسيم متوجه شد و مرا به شدت كتك زد. پس از اين فهميدم او با خانوادهام در افغانستان و دايی ام در ايران تماس گرفته تا از آنها اخاذی كند. به هر حال هفت ماهی در باغهای كرمان كار كردم بدون اينكه پولي بگيرم. بعد هم مرا به شهرستان تاكستان قزوين منتقل كرد تا اينكه روزی به صاحب باغ پناه بردم و موضوع را برای او شرح دادم. نسيم وقتی متوجه شد موضوع را به صاحب باغ گفتهام از ترس فرار كرد و صاحب باغ موضوع را به دايی ام در تهران خبر داد تا اينكه روز قبل دايی ام به تاكستان آمد و مرا با خودش به تهران آورد.
دايی شاكي هم گفت: پس از اينكه پسر خواهرم به صورت غير قانوني وارد ايران شد، چند روزي خانه ما بود تا اينكه روزي تلفني به من گفت همراه يكي از هموطنانم براي كار به ساوه رفته است. مدتي از او خبري نبود تا اينكه مردي افغان با من تماس گرفت و گفت، جميل را گروگان گرفته است و براي آزادی اش بايد 2 ميليون تومان بپردازم. مرد آدمربا حتی با پدر جميل هم در افغانستان تماس گرفته بود . پس از اين من به اداره پليس رفتم و شكايت كردم، اما هيچ ردی از متهم پيدا نكرديم تا اينكه چند روز قبل مردي با من تماس گرفت و گفت جميل در باغی در تاكستان مشغول به كار است. من بلافاصله به تاكستان رفتم و فهميدم نسيم 18 ماه به عنوان سركارگر خواهرزادهام را به اسارت گرفته و دستمزد او را بالا كشيده است. پس از طرح اين شكايت، پرونده به دستور قاضي سهرابی برای رسيدگی و تحقيقات بيشتر در اختيار كارآگاهان اداره يازدهم پليس آگاهی قرار گرفت.
منبع: روزنامه جوان
انتهای پیام/