سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

یادداشت؛ دکتر افشین زرگر

واکنش اروپا به تروریسم

عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد کرج طی یادداشتی به بررسی واکنش اروپا به تروریسم پرداخت.

به گزارش حوزه سیاست خارجی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، "دکتر افشین زرگر" عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد کرج طی یادداشتی به بررسی واکنش اروپا به تروریسم پرداخت.

متن این یادداشت به شرح زیر است: 

تروریسم ابعاد جدید، گسترده و مهلک‌تری پیدا کرده است. تروریست‌ها بذر مرگ و هراس را در گوشه کنار جهان می‌پاشند و مردم بی‌گناه را به فجیع‌ترین شکل سلاخی می‌کنند. تروریسم در خاورمیانه مهار نشد، قدرت‌های بزرگ عزم جدی برای مبارزه با آن نشان ندادند و حتی با برخی اقدامات‌شان بر آتش آن افزودند. تروریسم هم‌چون بیماری مهلکی است که شوربختانه به‌دلیل عدم تشخیص درست عوامل وقوع و راه‌های درمانش، همچون اپیدمی در همه‌جا اشاعه پیدا می‌کند و انسان‌های بیش‌تری را در معرض خطر قرار می‌دهد. ایالات متحده، اروپا و تمامی کشورهای توسعه‌یافته هرگز شناخت مطلوبی از ریشه‌های شکل‌گیری تروریسم خصوصاً در خاورمیانه به‌دست نیاوردند و طبیعتاً نوع واکنش آن‌ها نیز هرگز نمی‌توانست به نتایج مطلوبی منجر شود.

اهریمن خطرناکی به‌نام طالبان و القاعده شکل گرفت و غرب بدان پاسخ مطلوبی نداد تا وقتی‌که سردمدار سرمایه‌داری و اتفاقاً یکی از نمادهای اصلی آن(برج‌های دو قلوی سازمان تجارت جهانی) مورد حمله قرار گرفت و ماشین نظامی غرب به‌راه افتاد. طالبان افغانستان را ویران کرد، کابل را به اشغال درآورد، به بدترین شکل ممکن زمام داری جاهلی را حاکم کرد، اما مردم بی‌گناه افغانستان و همسایگان آن مورد دل‌سوزی قرار نگرفتند، اما با حادثه 11 سپتامبر دود از کله امریکا و متحدانش برخاست و جنگ با تروریسم زمینه حضور امریکا و هم‌پیمانانش در افغانستان را فراهم کرد. افغانستان اشغال شد ولی هرگز القاعده و طالبان نابود نشد، بالعکس تروریسم در دیگر نقاط خاورمیانه به‌تدریج اشاعه پیدا کرد. حکومت عراق هم دو سال پس از افغانستان سقوط کرد، شعارها برای اشاعه دموکراسی را در بوق و کرنا زدند ولی پس از چند سال مشخص شد که اهریمنی به‌نام تروریسم در بستر مداخله‌جویی‌های نظامی غرب نه تنها از بین نرفته است بلکه شاخه‌ها و شعبه‌های جدیدی نیز پیدا کرده است. این‌بار فقط القاعده نبود که رعب و وحشت را در خاورمیانه می‌گستراند، ده‌ها گروه جدید نیز با الهام گرفتن از آن فعالیت‌های مخفیانه‌شان را آغاز کردند. ایالات متحده و غرب خواست سر این اهریمن را جدا کند، ولی ناگهان با موجود وحشتناکی روبه‌رو شد که ده‌ها سر دیگر دارد. و این اهریمن دست‌های خود را به‌خارج از خاورمیانه هم دراز کرد، شمال آفریقا از اولین جاهایی بود که با تروریسم خاورمیانه پیوند پیدا کرد و گروه‌های وحشتناک‌تری همچون بوکوحرام شکل گرفتند. داعش از یک شبکه و گروه تروریستی صرف فراتر رفت و مدعی تشکیل حکومت شد و سوریه گرفتار در دومینوی انقلابات عربی را به‌کشوری شکست خورده تبدیل کرد.

غرب باز هم نخواست واکنش جدی نشان دهد، چون با حکومت اسد میانه خوبی نداشت. جبهه‌النصره و ده‌ها گروه تروریستی دیگر هم در کنار داعش به جنگ با حکومت سوریه برخاستند و غرب دل به ارتش آزاد سوریه بست تا شاید با غلبه بر حکومت اسد، زمینه ساز تامین منافع آن در این منطقه شود. سوریه و نواحی مدیترانه شرقی، از دیرباز پیوندهای نزدیکی با آن‌سوی مدیترانه یعنی اروپا و به‌ویژه فرانسه داشته و به‌نوعی حوزه نفوذ سنتی قدرت‌های اروپایی بوده است. شاید اروپا فکر نمی‌کرد که جنگ داخلی سوریه تا این حد مزمن شود و تداوم یابد، ولی چنین شد و حمایت روسیه و محور مقاومت(ایران و حزب‌الله لبنان) ایستادگی حکومت بشار اسد را تقویت کرد. جنگ داخلی سوریه تداوم یافت و داعش مرزهای خلافت خودخوانده‌اش را به‌ عراق هم گستراند، عراقی که پس از 2003 هرگز نتوانسته بود خود را از نزاع‌های داخلی و فعالیت‌های تروریستی نجات دهد. اهریمن تروریسم بخش وسیعی از عراق را هم آلوده ساخت و در چنگال خود قرار داد و اگر حمایت برخی از بازیگران منطقه‌ای نبود، شاید سقوط بغداد برای داعش و دیگر نیروهای تروریستی خیلی هم دور از انتظار نبود.

غرب کماکان واکنش جدی به این مسائل نداشت، شاید منتظر بود که سیل مهاجرت تروریست‌ها از تمام نقاط جهان خصوصاً اروپا به خاورمیانه تکمیل شود تا در چاهی که حفر شده مدفون شوند، بدون هزینه‌ای برای غرب. شاید این‌بار می‌خواستند از تروریسم سواری مجانی بگیرند، داعش و گروه‌های تروریستی به جان حکومت سوریه و دیگر کشورهای منطقه بیافتند و غرب بدون تحمل هزینه‌های زیاد هم دشمنان‌ خود را تضعیف شده و شکست خورده ببیند و هم خود را از شر تروریست‌هایش رها کند، یک بازی خطرناک برای تامین منافع با هزینه‌های دیگران. اما اهریمن تروریسم مرز نمی‌شناسد، همه جا هست و هیچ جا نیست، هویت ملی را قبول ندارد، دولت‌ها را و هر آنچه بدان تعلق دارد را نفی می‌کند و علیه نظم حاکم هر کجا که باشد قیام می‌کند. و این اهریمن که مدام برای امریکا و اروپا و دیگر کشورهای جهان رجز می‌خواند و آرزوی برافراشته کردن پرچم تاریک‌اش را در پایتخت‌ها و شهرهای بزرگ دارد، تهدیداتش را عملی کرده است. تروریسمی که هنوز هم در خاورمیانه می‌جنگد، کشورهای اروپایی را نیز به‌عنوان اهداف جدید برای خود در نظر می‌گیرد، انگلستان، آلمان، بلژیک، فرانسه و ... همه در معرض حملات تروریستی قرار گرفته‌اند. رعب و وحشت همه جای اروپا را فرا گرفته است، و مردم اروپا نیز شاید در این روزها درد مردم سوریه، عراق، لبنان، افغانستان و دیگر کشورهای منطقه را بیش‌تر لمس کنند. دروازه اروپا یعنی ترکیه باز است، خودش در معرض حملات تروریستی متعدد قرار می‌گیرد و همان‌طور که مسیری برای ورود تروریست‌ها از دیگر نقاط جهان به سوریه و عراق بوده است، راهی نیز برای پیوند تروریسم خاورمیانه با اروپا شده است. سال‌هاست که سوریه، عراق و کل خاورمیانه می‌گرید، برای به خاک و خون کشیده شدن انسان‌های بی‌گناهی که اسیر جهل و تعصب و افکار پوچ و ضدانسانی شده است، مدت‌هاست که سیل آوارگان دسته دسته به مرزهای اروپا هجوم می‌آورند و شوربختانه کشورهای توسعه یافته و نهادهای بین‌المللی کار چندانی برای‌شان انجام نمی‌دهند، آن‌ها یا در اردوگاه‌ها محبوس می‌شوند و یا به سرزمین‌های خودشان بازگردانده می‌شوند، سرزمین‌هایی که دیگر بوی زندگی نمی‌دهد، بوی خون و مرگ می‌دهد. تروریسم زاده تحقیر است، زاده عقب‌ماندگی است، حاصل جهل و تعصب کور است، نتیجه سال‌ها فاصله از جهان توسعه یافته است، عقده‌های انباشته شده که خشونت را راهکار بازنمایی خود می‌بیند. تروریسم در خاورمیانه ریشه در قرن‌ها عقب ماندگی و سیاست‌های استعماری قدرت‌های بزرگ دارد، قدرت‌هایی که خاورمیانه را فقط برای طلای سیاهش و هویت‌یابی خود(غرب توسعه یافته در مقابل شرق عقب مانده) عرصه جولان خود قرار دادند. در خاورمیانه و در شمال آفریقا اکثر دولت‌ها و ملت‌ها(شبه ملت‌ها) به‌طور طبیعی زاده نشدند، این استعمار و نقش قدرت‌های بزرگ بود که مرزهای سیاسی را در این منطقه ترسیم کرد، بذرهای تفرقه و منازعه کاشته شد، قومیت‌های متخاصم هرگز آشتی نکردند، و روزی که حکومت‌های استبدادی و پلیسی پایه‌های‌شان سست شد، آن‌ها نیز دوباره به‌جان هم افتادند، و عقده‌های کهنه در قالب تروریسم سرباز کرد.

آری اروپا امروز به‌واسطه هجوم اهریمن تروریسم به‌خود می‌لرزد، گویی هم‌چون داستان اساطیری قدیمی‌شان، اژدهایی وحشتناک دوباره به شهرهای‌شان هجوم آورده است و انسان‌ها را به‌کام مرگ می‌فرستد. آن‌روزها شهسواران و سلحشوران به جنگ اژدها می‌رفتند و دلیرانه فاتح میدان بودند، حال اروپا چه خواهد کرد؟ آیا اروپا شهسواران جدیدی را به جنگ با تروریسم خواهد فرستاد، تروریسمی که هزاران سر دارد، هر کدامش را که قطع می‌کنند چند سر جدید از پیکر اهریمنی‌اش بیرون می‌آید. نه اروپا و نه ایالات متحده و نه تمامی قدرت‌های بزرگ به‌تنهایی نمی‌توانند با این تهدید جهانی مقابله کنند، در این یک مورد سلحشوری و شهسواری‌شان پاسخ نخواهد داد، مگر این‌که ریشه تروریسم را بخشکانند و این تنها به مدد تلاش جمعی‌شان و از همه مهم‌تر همراه کردن بازیگران منطقه‌ای میسر خواهد شد. ریشه اصلی ظهور تروریسم در خاورمیانه، عدم وجود دولت‌-ملت‌های واقعی، قوی و مقتدر است. اگر در این منطقه نیز ما شاهد دولت‌های قوی بودیم، هرگز زمینه برای شکل‌گیری چنین تهدیداتی فراهم نمی‌شد. دولت‌های قوی و تثبیت یافته، خود نظم داخلی را تامین می‌کردند و مانع از شکل‌گیری گروه‌های شورشی و تروریستی و دهشت‌افکن می‌شدند. به‌نظر تنها را رهایی از تروریسم همکاری همه قدرت‌های بزرگ با یک‌دیگر، همراه کردن بازیگران منطقه‌ای، و تقویت بازیگران منطقه‌ای، سپردن نقش اصلی به خود همین بازیگران، و از همه مهم‌تر تلاش برای پیشبرد روند دولت-ملت‌سازی در کشورهای شکست‌خورده و ضعیفی هم‌چون افغانستان، عراق، سوریه، یمن، سومالی، لیبی و ... است.

و اما به‌نظر می‌رسد که با حملات اخیر تروریستی در اروپا خصوصاً فرانسه، چنین واکنش‌هایی را در کوتاه‌مدت شاهد باشیم:

احتمال درگیر شدن بیش‌تر قدرت‌های اروپایی مانند فرانسه در تحولات کشورهایی مانند سوریه و عراق برای مبارزه با تروریسم وجود دارد. به‌ویژه آن‌که فرانسه مدیترانه شرقی را همواره به‌طور تاریخی حوزه نفوذ سنتی خود تعریف کرده و شاید در کنار انگلستان، آشنایی بیش‌تری با ژئوپلتیک این منطقه دارد. اعزام بزرگ‌ترین ناو جنگی(شارل دوگل) برای جنگ با تروریسم(داعش) می تواند نشانه‌ای از این تغییر رفتار باشد. شاید فرانسه و دیگر قدرت‌های اروپایی سیاست‌های فعالانه و تهاجمی‌تری را در پیش گیرند.

هنوز اروپا در تب و تاب برگزیت است. بریتانیا از اتحادیه اروپا خارج شده و در دیگر کشورهای اروپایی نیز صداهای مشابهی برخاسته است. چنین صدایی می‌تواند در فرانسه هم قدرتمند‌تر شنیده شود، خصوصاً که راست افراطی و جریانات ناسیونالیستی و نژادپرستانه می‌توانند بر هیجانات برای دنبال کردن چنین خواسته‌ای بیافزایند. خروج از اتحادیه اروپا، می‌تواند با گسترش تروریسم رنگ و بوی جدی‌تری برای دیگر کشورهای منطقه پیدا کند.

رشد تحرکات تروریستی می‌تواند ناسیونالیسم را در مقابل انترناسیونالیسم تقویت کند. اتحادیه اروپا با گرایشات انترناسیونالیستی پیش رفته است، ولی اینک بروز خطرات جدید مانند تروریسم که در مرزهای باز اروپا جولان می‌دهد، می‌تواند با تحریک گرایشات ناسیونالیستی، کشورهای اروپایی را به اتخاذ سیاست‌های محدود کردن مرزها، اعمال کنترل بیش‌تر بر تحرک افراد بین مرزها، سیاست‌های سخت‌گیرانه مهاجرتی و ... سوق دهد.

از سوی دیگر می‌توان این احتمال را نیز در نظر گرفت که بروز تهدید مشترک، کشورهای اروپایی و کل مجموعه غرب را به هم‌سویی بیش‌تر سوق می‌دهد. امروز تهدید تروریسم فقط برای فرانسه و آلمان و بلژیک و ... مطرح نیست، بلکه کل کشورهای اروپایی و غربی با این مسئله روبه‌رو هستند. البته چنین هم‌سویی را می‌توان در قالب همکاری‌های امنیتی در چارچوب ناتو یا دیگر ترتیبات همکاری‌جویانه امنیتی مشاهده کرد. اروپا در این زمینه به کمک ایالات متحده نیاز جدی دارد و به‌ تنهایی می‌تواند به جنگ با تروریسم برود، به‌ویژه آن‌که امروزه تهدید کلاسیک و پرسابقه‌ای‌ به‌نام روسیه و چالش آفرینی دیگر قدرت‌های بزرگ نیز برای غرب وجود دارد.

به‌نظر می‌رسد گسترش تروریسم در اروپا، می‌تواند دولت‌های اروپایی را به پی‌گیری بیش‌تر سیاست‌های نظامی‌گری و امنیتی سوق دهد. در واقع اروپایی که برایش رفاه در اولویت بود و عمدتاً سیاست‌های خود را در این راستا تعریف کرده بود، ممکن است مجبور شود در سیاست‌های کلان خود بازنگری اساسی انجام دهد و این یعنی در جهانی زندگی می‌کنیم که دوباره سیاست اولی(High Politics) بر سیاست سفلی(Low Politics) غلبه پیدا می‌کند و دوباره شاهد جهان به‌غایت رئالیستی هستیم.

عضو هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی

دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج

انتهای پیام/


تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.