به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، اولین نشانهی آشکار برای خاص بودن تازهترین ساختهی«کوئن»ها را میشود، انتخاب داستانی پر سر و صدا از جامعهی دههی پنجاه آمریکا دانست. داستانی که بر اساس یک اتفاق در اوایل دههی پنجاه در «هالیوود» و با محوریت دلالی هالیوودی به نام « دی منیکس» با بازی «جاش برولین» روایت میشود.
«درود بر سزار» بی نظیر و عالی است و این کاملا قابل پیش بینی بود. اولین نشانهی آشکار برای خاص بودن تازهترین ساختهی«کوئن»ها را میشود، انتخاب داستانی پر سر و صدا از جامعهی دههی پنجاه آمریکا دانست. داستانی که بر اساس یک اتفاق در اوایل دههی پنجاه در «هالیوود» و با محوریت دلالی هالیوودی به نام « دی منیکس-EDDY Manix» با بازی «جاش برولین- Josh-Brolin» روایت میشود. برادران کوئن متولد دههی پنجاه هستند ( جوئل1954-اتان1957) و فیلمی که داستانش در این دهه میگذرد به آنها این فرصت را داده نمایشی داشته باشند که بتوانند عناصری هستی شناسانه و قدیمی را از زندگی شخصی خود در آن وارد کنند.
دههی پنجاه دوران جوانی پدر و مادر «کوئن»ها از خلال بسیاری از حکایات و سرگرمیها و بسیاری چیزهای دیگر گذشتند تا به آنها برسند. فیلمی که در مورد هالیوود دههی پنجاه است، در مورد دوران کودکی کوئنها نیز هست. با فیلمی در مورد هالیوود اوائل دههی پنجاه برادران «کوئن» بر آنند تا در اثر جست و جو در مسائل آن زمان دریابند که خود از کجا میآیند و چه کسی هستند.
«درود بر سزار» یک فیلم کمدیست با بارقه هایی پرهیاهو که سرشارست از برخوردهایی گذرا و طعنه آمیز و در عین حال بدیع در دل سکانسهایی صریح و آرام که با اجرای به موقع و صحیح موسیقی«جز» به نهایت قدرت خود رسیده است گویی هالیوود از ابتدا ساخته و پرداخته شده است تا مامنی باشد برای هجو، اما نتها برای کسانی که نگاهی نافذ و زبانی بذله گو دارند. برادارن کوئن زیاد اهل شوخی با فیلمها نیستند، آنهم تنها با تکیه بر خلق یک شگفتی غیر معمول- که بیشتر حاصل یک تناقض گویی ساده است- در تضاد با اعجابات فیلمی که ساختهاند یا حتی فیلمنامهای که نوشتهاند. برادران کوئن مخاطب را درشرایطی قرار نمیدهند که به علت وجود تناقضات ساده و سطحی به خنده بیفتد یا دچار حیرت و شگفتی شود.
«کوئن»ها به یک نظام و ساختار معتقدند- ایدههای بزرگ و به ظاهر پیش پا افتاده که با یک جهش در راستای ایمان و اعتقاد بر تناقضات موجود غلبه میکند- و «دورود بر سزار» سرشارست از این دست اتفاقات نظاممند، آن هم از همان صحنهی اول وتصویر مجسمهی مسیح مصلوب، فیلم روایتیست از شخصیتی به نام «ادی» در یک روز و نیم بسیار پرمشغله، در شرایطی که مدیر استودیوی «Capitol Pictures» در حوالی سال 1951 میلادیست.
«ادی»یک کار چاق کن است-ستارگان جوان و نوظهور را از گرفتاریهای حاشیهساز نجات میدهد، با ارعاب و تهدید و تمسخز خبرگزاریها مانع پخش داستانهای شرمآور هنرمندان و پروژههای هالیوود میشود-و بزرگترین معضلی که با آن درگیر است مربوط میشود به فیلمی در حال تولید به نام «درود بر سزار! داستان مسیح» یک درام مذهبی-تاریخی ککه نقش اصلی آن را شخصی به نام «بیرد وایت لاک» ( با بازی جورج کلونی) بازی میکند که رهبری سربازانی را به عهده دارد که مسئول آزار و شکنجه مسیح هستند و در نهایت نیز در پای صلیب به مسیح ایمان میآورد و مسیحی میشود.
در حین فیلمبرداری «بیرد» غیبش میزند و «ادی» سعی دارد تا این موضوع را از ستون شایعات یک روزنامه – که نقش سرپرست آن را «تیلدا سویینتن» بازی میکند- مخفی نگه دارد. در این بین «ادی» یادداشتی مبنی بر به گروگان گرفته شدن «بیرد» دریافت میکند و سعی دارد که بدون درگیر کردن مراجع قانونی خود به تنهایی مسئلهی آدم ربایی را حل و فصل کند.
«ادی» یک کاتولیک معتقد و واقعیست و هر روز ظاهرا به گناهان خویش اقرار میکند و گناهان شخصی در مقایسه با کارمندان و افرادی کمه روزانه و بعضا شبانه با آنها سر و کار دارد، بسیار کوچک و معمولی به نظر میآیند. تنشهای کی کاتولیک در موسسهای که توسط یهودیان پایهگذاری شده و گردانده میشود، خود یکی از دلایلیست که این فیلم-فیلم در حال تولید- به همان اندازه که دراماتیک و جدیست، کمدی و خندهدار نیز باشد.
یکی از بهترین صحنههای فیلم- و در عین حال یکی از بامزهترین صحنههای فیلمهای اخیر سینما- سکانسیست که «ادی» یک کشیش کاتولیک، یک کشیش ارتدکسی یونانی، یک کشیش پروتستان و یک خاخام یهودی را به دور هم جمع میکند تا از نصایح آنها در مورد فیلمنامهی «درود بر سزار» و خطرات احتمالی آن در قبال اعتقادات بینندگان استفاده کند و هنگامی که این سوال مطرح میشود که «آیا تنها ایدهی قابل دفاع، هر آن چیز منطقیست که دربارهی اعتقادات مذهبی وجود دارد؟» فیلم با یک چرخش به مناظرهای هیجان انگیز و زیبا بدل میشود.
«ادی» با فضاهایی متنوع برای ساخت فیلم روبه روست که همین باعث درگیری او با شخصیتهای متمایز میشود.«هوبی دویل»-با بازی «آلدن ارنریش» - یک ستارهی جوان و مردمی فیلمهای وسترن و موزیکال است که حالا به عنوان نقش اصلی در فیلمی عاشقانه انتخاب شده است به کارگردانی«لارنس لارتز» - که نقش آن را «رالف فینتس» بازی میکند-کارگردانی که بسیار پاستوریزه بوده و در آخر نیز بر اثر سر و کله زدن با «هویی دویل» کارش به جنون میکشد. از سویی دیگر حاملهگی «بوزبی بر کلی»- با بازی «اسکارلت یوهانسون»- خود معضلی جدی برای «ادی فینیکس» محسوب میشود. «بوزبی» ستارهایست سرسخت و بددهن و لذتگرا با لهجهی نیویورکی جویده جویده که به نحوی گرتهبرداری شده از لهجهی «بینا لیمونت» در فیلم «آواز خواندن در زیر باران-Singing in the rain» است. «ادی»در این داستان نیز همانند درگیریهای دیگرش نیازمند فراست و ریزبینیست.
برای هر یک از این فیلمها داستانها برادران کوئن یک مضحکهی دوست داشتنی را پیشنهاد میدهند –سکانسهای این فیلمها، بدون در نظر گرفتن خود فیلم-«دورد بر سزار»- به نحوی جذابیت اغراق آمیز، تاثیرات نمایشها و فیلمهای استودیویی را بیان میکنند. آنها همیشه از محدودهی شخصیتهایی لذت میبرند و استفاده میکنند که به ناگاه به نوعی احساس رهایی دست مییاند، آن هم در خلال مضیقهی مالی و محدودههای نفوذ ناپذیر یک فیلم استودیویی – و در نهایت خروجی نمایشی و دراماتیک، دست و پا زدنها و تلاشهای«ادی» در این کارها، بسیار بستگی دارد به شخصیت حقیقی ستارگان این فیلمها که از قضا شخصیتی به غایت متفاوت با آنچه روی پرده دیده میشوند، دارند.این داستانها همچنان به پیش میروند.
به گزارش تجربه،در سکانس کمونیستهای هالیوود (در اصلی نویسندههای کمونیست هالیوود)- همانها که مخفیانه فشارهایی را بر کمپانی وارد آوردهاند و در نهایت «ادی» مجبور میشود با آنها معامله کند- برادران «کوئن» همانند فیلم «بارتون فینگ» تطبیقی ارائه میدهند در مورد فرض و ادعای کسانی که با هزاران امید برای رسیدن به زندگی مدنظر خود به هالیوود میآیند، فیلمسازها زمان خوب و خوشی ر ا با دیالوگهای دیالکتیک خودشان سپری میکنند(«ما در مورد پول حرف نمیزنیم، ما درمورد اقتصاد حرف میزنیم») در حالی که به دو کمونیست ساکت، تنها برخی نظرات اجمالی و گیج کنندهی فیلم را تحویل میدهند.
در فیلم تنها یک اشارهی گذرا میشود به وحشت از در معرض آزار قرار گرفتن و رنج بردن در عصر «مک کارتیسم»، آن هم با پدیدار شدن سریع آن در جملهی «نامیدن نامها». از سویی دیگر عدم انجام صحیح نقش خود در جو پارانویدی سیاسی آن زمان بخصوص (نه صرفا) در میان گروهی از کمونیستهایی که خود اعتراف میکنند، یکی از نقاظ ضعف فیلم است. اما برادران کوئن این موضوع را با نقطه قوتی بسیار قوی جبران میکنند، حضور در محیطی پر تهدید، و ترس همجنسگرایان از در نوک پیکان روزنامهها و خبرگزاریها قرار گرفتن و خطرات آن برای کار و زندگی شخصی و بسیاری چیزهای دیگرشان را برادران کوئن با ظرافتی طنازانه و تدبیری کمدی به نمایش میگذارند؛ یافتن تصاویر و نمادهای همجنسگرایان در مکانهایی که انتظارش نمیرود.
هالیوود برادران کوئن یک هالیوود تمام سفید است و تأکید آنها بر تنها و تنها یک شخصیت کاملا سیاه، خود گواهی براین نکته است. این هالیوود یک مرد است و برادران کوئن با قرار دادن مجموعهای از زنان توانا و باهوش در موقعیتهای غالباً پایینتر از لحاظ مقام که آنها را مجبور به اطاعتپذیری از بالادستیها میکند، بر این نکته تأکید میکننند. (مانند منشی «ادی» یا «تلما ریتر»-تدوینگر فیلم در کمپانی).
پوچ بودن سرگرمیهای عجیبی که «کوئن»ها عاشقانه آن را بازسازی میکنند تا حد زیادی به محدودیتهای آنها باز میگردد-آنها خل و دیوانه هستند و سهوا خود را به باد تمسخر میگیرند، دقیقا به همان اندازه که زندگی را از صافی ذهن خود عبور میدهند و تصویری کارتونی ازجهان واقعیت ارائه میدهند.
در «درود بر سزار» برادران کوئن فیلمی را به تصویر میکشند که از مسیری که ساختهاند جدایی ناپذیر است. هالیوود آنها از «ادی منیکس» جدایی ناپذیر است، از همان مدیر و کارچاق کنی که به صورت بازیگران میکوبد، یک ساک پر از پول را به عنوان باج میدهد، موانع قانونی را با پول یا یک حرکت دست ناپدید میکند و با مجرمان، تنهایی وارد معامله میشود.
با فیلمهایی-که در واقع یک فیلم هستند- برادران«کوئن» نشان دادند که در تولیدات استودیوی «کپیتل» تنها جای یک ژانر سینمایی خالی است و آن ژانر «نوآر»است. زیرا داستان «ادی» خارج از فیلم، یک زندگی واقعیست که هر بخش آن،ناخواسته فیلمی در ژانر «نوآر» است.
برادران «کوئن» پوچی و ضعف را در عظمت هالیوود اسطورهای که در آن رشد کردهاند، میبینند. فیلمها دیگر متفاوت شدهاند، چون کسانی که آنها را میسازند، ازهمان قدرت تام الاختیار سابق برای ساخت فیلم استفاده نمیکنند-و نمیتوانند استفاده کنند؛ زیرا سران استودیوها و شرکتهای فیلمسازی دیگر آن وجههی خدای گونه را ندارند؛ به این دلیل که دیگر آنهمه امکانات و صحنههای تهیهی صدا و آن نظارت پدرسالار گونه بر زندگی بازیگران، مدتهاست وجود خارجی ندارد. «کوئن»ها همچنان به پشت سر نگاه میکنند و با حسرت به خاطرات آن ایمان از دست رفته مینگرند. مذهبی که «کوئن»ها با آن بزرگ شدند، مسیحیت نیست، بلکه مذهب آمریکاییست، یعنی«هالیوود».
مذهب آمریکایی هالیوودی، همچنان در نگاه سنتی (Antic View) برادران«کوئن» وجود دارد. همان ماهیت و ذات قدرت آمریکایی درگیری حاشیهای «ادی» با یک پیمانکار نظامی، او را با چالش روبهرو میکند. «ارزشسازی»هالیوود در تقابل با زندگی واقعی- چالشی بین پوچی و مسخره بودن کار شخصی او در مقابل کسب و کارهای جدی نظامی، نبردی که ممکن است در نهایت به این عنوان شناخته شود: «قدرت نرم-Soft POWER» هستهی اصلی فیلم اخیر برادران«کوئن»-«یک مرد جدی-a Serious man»- دربارهی به رسمیت شناختن این مطلب است که: «کتاب مقدس واقعی یهودیان سکولار مدرن آمریکا، «تورات» یا «تلمود» نیست، بلکه «F-Troop» است. ( یا هر سرگرمی عامه پسند مشابه دیگری. که برای بازار انبوه توسط یهودیان سکولار هالیوود ساخته میشود» «درود بر سزار»داستان پرستشی مشابه با همان تصاویر سکولار است، اما این بار از یک قدم دورتر، در جهت جریان اصلی جامعهی مسیحیاان آمریکایی، و برادران «کوئن» بسیار هوشمندانه تشابهی مضحک را بین اعتقادات مذهبی-و به طور مشخص، حکمت مسیحی-و سیطرهی هالیوود بیان میکنند.
«درود بر سزار» سرشار است از خرده دیدگاههای مختلف؛ کمونیستهای فیلم در مورد تقسیم بندیهای طبقات اجتماعی از منظر تقسیم نیروی کار در یک پروژهی فیلم سازی صحبت میکنند.
یکی از کشیشهای مجمعی که «ادی» به گرد هم آورده، بیان میکند که خدای مسیحی به دو خدا تقسیم میشو. خدای پدر و خدای پسر-که همان کسیست که «بار گناهان آدمی را به دوش میکشد» استودیوی «کپیتل» نیز به تقسیماتی مشابه تجزیه میشود. «ادی» مدیر داخلی استودیوست و شب و روز کار میکند و دستورات را با تلفن از مقام مافوق خود یعنی رئیس بزرگ دریافت میکند و بدون اینکه چون چرایی بیارود، آنها را با تمام توان پیاده میکند، در حالی که تمامی ضررهای شرکت(و در صورت بروز،تمامی بدنامیها و شایعات) متوجه شخص اوست، در حالی که «نیک شنک-Nick Schenck» که رئیس بزرگ است، در نیویورک زندگی میکند و هیچ گاه دیده نشده است(نام «دی منیکس» و «نیک شنک» از روی اسامی واقعی دو تن از مدیران «متروگلدان میر-MGM» برداشته شده است.)
اینجا استودیوی پدر و استودیوی پسر وجود دارد؛ یک یهودی نامرئی که شارع از بالاست و مسبب شیوع گناه، و یک گوسفند قربانی در لباس گرگ، مشغول کارگری در چالهی کار استودیو. «ادی»، یک بازاریاب بدبین مسیحیت در کشوری عمدتا مسیحی نیست. «ادی» یک انسان معتقد است و با وجود تمام پیچ و تابهایی که ذکر کردیم، باید گفت که ایمان و باور او به خداست.
در جست و جوی هویت آمریکایی اصیل خود، به عنوان کودک، نه عضوی از جامعهی مسیحی یا حتی تربیت یافتهی یهودی، بلکه بزرگ شده و تربیت دیدهی هالیوودی، برادران «کوئن» چکیدهای از ماهیت آیندهی خود را میبینند؛ سالهایی سر سپرده و پوچ از فعالیت سینمایی خودشان. ایمان در هالیوود شاید از دست رفته باشد،اما روحی از آن همچنان در جایی از بازی بازتاب بینهایت بین «درود بر سزار» سال 1951 و فیلمی به همین نام از خودشان، همچنان زنده است و در سایهی پربرکت الهام، ایدهها و طبیعت منحصر به فرد آنها، آرام اما عمیق شکوفه میدهد و به بار مینیشیند. حال، هالیوود هر آنچه میخواهد باشد.
منبع: مشرق
انتهای پیام/