سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

یک رویارویی دیگر در ماه عسل پس از 23 سال/ اشک‌های سرباز جنگ وقتی با منجی خود روبرو شد + فیلم و تصاویر

قهرمانان تپه برهانی در زمان جنگ تحمیلی مهمانان برنامه امروز ماه عسل بودند.

به گزارش خبرنگار حوزه رادیو تلویزیون گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ چهارمین برنامه ماه عسل رمضان 95 با دعای فرج و تیتراژ ابتدایی برنامه آغاز شد. علیخانی در ابتدا از همه به خاطر اظهار محبت‌های دیروز تشکر کرد، در ادامه پشت صحنه برنامه ماه عسل را که دوربین این برنامه به آسایشگاه کهریزک رفته بود و همچنین حال و هوای زیبای دیروز مهمانان و عوامل ماه عسل پخش شد.
 
در ادامه برنامه مهمانان وارد صحنه ماه عسل شدند و علیخانی طبق معمول گفتگوی خود را با سؤالی درباره سن و سال مهمانان برنامه شروع کرد. «عمو حسین» متولد سال 44 و «سید حمیدرضا طالقانی» متولد سال 38 بودند اما موج انفجار جنگ باعث شده بود تا عمو حسین ظاهری به مراتب شکسته تر از آقای طالقانی داشته باشد.
 
هر دو مهمان از اصفهان آمده بودند که وقوع اتفاقاتی در زمان جنگ تحمیلی ایران و عراق باعث آشنایی آنها شده بود.
 
دکتر طالقانی تک پسر خانواده‌ای بود که در سال 62 با استخاره‌ای که داشته علی رغم مخالفت‌های مادر به جبهه می رود، اما 
عمو حسین در یک خانواده پر جمعیت بزرگ شده و از طریق پسر خاله خود در سن 15 سالگی با ترفند جالب که با انگشت شست پای راست رضایت نامه‌ای برای خود فراهم می‌کند و به جبهه می‌رود.
 
 
قصه این دو مهمان به زمانی برمی‌گردد که سه گروهان برای گرفتن تنگه و پاسگاه های عراقی به سمت تپه‌های برهانی می‌روند اما عملیات شکست می‌خورد و گروهان اول و دوم نمی‌توانند عملیات را به سرانجام برسانند. گروهان میثم در حالی به سمت تپه سوم می‌روند که دو تپه قبلی در دست عراق است، در ابتدا 90 نفر به سمت تپه می‌روند و با آتش‌های سنگینی که عراق روی آنها می‌ریزد به مرور تعداد شهدا زیاد می شود...
 
طالقانی نویسنده کتاب «حماسه تپه‌های برهانی» ادامه داستان را اینگونه روایت کرد: با توجه به اینکه مجروح شده بودم، با تعداد کمی از بچه‌های باقی مانده عملیات تپه را به سمت پایین حرکت کردیم. ما 14 روز در تپه گیر افتاده بودیم و فقط از یک جوی آب و برگ درخت مو تغذیه می‌کردیم.
 
در ادامه برنامه نفر سوم وارد صحنه ماه عسل شد که در آن زمان با دکتر طالقانی و عمو حسین همراه بوده است.
 
 
طالقانی با اشاره به حس و حال این گروه سه نفره در تپه های برهانی افزود: ما هر سه مجروح بودیم و در این مدت ضجه می زدیم و از خدا کمک می خواستیم. در روز چهاردهم همه برگ های درخت مو تمام شد و ما موقع خواب دعا کردیم که صبح بیدار شویم و نجات یافته باشیم یا اینکه این گرفتاری طور دیگری به پایان برسد.
 
نویسنده کتاب «حماسه تپه های برهانی» از روز موعود گفت: زمانی که در خواب بودیم یک نفر صدا میزد که «اخوی وخی» که به زبان اصفهانی به معنای برخیز است دیدم یک پسر جوان حدود 20 ساله ما را پیدا کرده بود و با اینکه من مجروح بودم  مرا به کول خود گذاشت  و نجات داد.
 
علیخانی در ادامه برنامه مهمان دیگری را به ماه عسل دعوت کرد، همان پسر جوانی که دکتر طالقانی را روی دوش خود گذاشته بود و او را از مرگ حتمی نجات داده بود.
 
حاج آقا رحیمی، هم روایت خود را از آن عملیات و نجات زخمی ها و جمع آوری پیکر شهیدان تپه های برهانی گفت و آقای طالقانی از اینکه بعد از سالها با ناجی خود روبرو شده، اشک شوق ریخت.
 
 
حاج رحیمی جوان آن روزها به علیخانی گفت: شما دیروز در برنامه یک مادر چشم انتظار را خوشحال کردید اما مادران چشم انتظار زیادی داریم.
 
در ادامه هر کدام از مهمانان به طور خلاصه احساس خود را از ماجرای تپه های برهانی و رویارویی با یکدیگر گفتند و این روایت شیرین در حالی به پایان رسید که احسان علیخانی از زمان ورود حاج رحیمی ماه عسل را به احترام این قهرمانان ایستاده اجرا کرد.
 
برای دیدن فیلم اینجا کلیک کنید
گزارش از الهام قبادی
 
 
انتهای پیام/
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲۵
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۱۷:۵۸ ۲۲ خرداد ۱۳۹۵
این قسمت هم عالی بود.فقط کاش اقای علیخانی کمترحرف بزنه....
ناشناس
۱۱:۳۶ ۲۲ خرداد ۱۳۹۵
اقای علیخانی از شما تشکرمیکنم به خاطر این برنامه قشنگتون وتشکر از بابت اینکه مردان بی ادعا و گمنامی رو تو برنامه اوردین که این امنیت امروز ما مدیون ایناست فقط کاش وقت بیشتری بهشون میدادی اگه میشه دوباره دعوتشون کن
ناشناس
۱۰:۲۷ ۲۲ خرداد ۱۳۹۵
داستان اینا باید فیلم بشه . اگه خوب ساخته بشه جایزه اسکار میبره
ناشناس
۰۷:۳۷ ۲۲ خرداد ۱۳۹۵
درود بر همشون
ناشناس
۰۶:۴۸ ۲۲ خرداد ۱۳۹۵
این یکی را واقعا واقعا افرین گل کاشتی ولی حیف وقت تمام شد خاطرات این بزرگان نا تمام ماند افرین لذت بردم
ناشناس
۰۵:۵۷ ۲۲ خرداد ۱۳۹۵
اقای علیخانی ارزششو داشت که کمی وقت بدید به خدا اینا حرفای ناگفته زیادی داشتن خواهش میکنم مجدد دعوتشون کنید
ناشناس
۰۵:۴۰ ۲۲ خرداد ۱۳۹۵
احسان جان این دلاواران به گردن ما حق دارن خیلی زیاد حقش نبود که وقت بیشتری بدید به خدا تو اوج و هیجان زمان ازشون گرفتی به نظرم اقای رحیمی حرفای زیادی داشت که اجازه ندادید
ناشناس
۰۴:۵۵ ۲۲ خرداد ۱۳۹۵
سلام ، چرا دیدگاه ما را درخصوص رزمندگان منتشر نکردید، نکند شما هم ؟؟
ناشناس
۰۲:۳۶ ۲۲ خرداد ۱۳۹۵
کلی وقت سر معرفی اسپانسر برنامه و کد دستوری موبایل هدر دادن.
ناشناس
۰۲:۳۵ ۲۲ خرداد ۱۳۹۵
لطفا به آقای علیخانی بگید این وقت متعلق به 80میلیون نفره کمتر حرف بزنه
ناشناس
۰۱:۲۶ ۲۲ خرداد ۱۳۹۵
با سلام و خسته نباشید، لطفا حاج آقا رحیمی را مجدداً دعوت کنید، برنامه امشب فوق‌العاده بود، واقعا ممنونم
ناشناس
۰۱:۰۷ ۲۲ خرداد ۱۳۹۵
خیلی حرف میزنه خداییش
ناشناس
۰۰:۱۱ ۲۲ خرداد ۱۳۹۵
بابا یه بار از ماه عسل تشکر کنید
همش انتقاد
ناشناس
۰۰:۰۲ ۲۲ خرداد ۱۳۹۵
دیدار بعد از 33 سال . عملیات والفجر 4 در سال 1362 انجام شد. 23 سال قیل می شود سال 1372 یعنی 5 سال بعد از پایان جنگ در سال 1367.
ناشناس
۲۳:۳۶ ۲۱ خرداد ۱۳۹۵
با سلام درود بر این سرباز جنگی که پس از 23 سال با پدر بزرگوار خویش روبه رو می شود واقعا جای افسوس و ناراحتی است
ناشناس
۲۲:۵۹ ۲۱ خرداد ۱۳۹۵
عالی بود...قدر این قهرمانان را بدانیم...
ناشناس
۲۲:۵۲ ۲۱ خرداد ۱۳۹۵
این احسان اول برنامه اینقد زیاد حرف میزنه که آخر برنامه وقت کم میاره با دستپاچگی میخاد برنامه رو جمع کنه و اجازه نمیده مهموناش حرفشونو بزنن..یکی بهش بگه اینقد توضیحات اضافه نده جون مادرت...
ناشناس
۲۲:۳۹ ۲۱ خرداد ۱۳۹۵
بسمه تعالی

فرزندان محرومین درسالهای جنگ میز مدرسه را رها کردند وبه جبهه ها رفتند امافرزندان اشرافیت (دولتمندان و ثروتمندان) به گوشه های امن خزیدند یا به فرنگستان فرستاده شدند.
رزمندگان ایران و انقلاب رانجات دادند اما دیری نپایید همان فرنگ رفته ها با هزاران حیله وکلک ، وکیل، وزیر شدند وریاست ها را غصب کردند امروز قشر اکثر ایثارگران یعنی رزمندگان را فراموش کرده اند.
ناشناس
۲۲:۱۹ ۲۱ خرداد ۱۳۹۵
این داستان و داستان خانم افشار اصلا و ابدا جذابیتی برای بیننده نداشت ...

بیشتر به درد شبکه مستند می خورد .

فقط دو قسمت از ماه عسل جذابیت داشت . قسمت اول و قسمت سوم
مسیح
۱۱:۱۷ ۲۲ خرداد ۱۳۹۵
اگه خودتون یک روز در جبهه حضور داشتید وخاری به دستتون فرو رفته بود انتظار داشتید مردم هرشب داستان شما را بشنوند واحسنت وآفرین بگند
تبریزی - تبریز
۱۱:۲۲ ۲۲ خرداد ۱۳۹۵
ناشناس محترم ، من خودم کتاب خاطرات جنگی " حماسه تپه برهانی " را خوانده ام . در این کتاب از رشادتها و از جان گذشتنهای رزمندگان عزیزمان خاطراتی از تصرف تپه برهانی در در زمان جنگ نوشته شده است . کاش شما هم این کتاب را تهیه بکنید و بخوانید . آنوقت حتما از این برنامه خوشتان می آمد .
ناشناس
۲۲:۱۹ ۲۱ خرداد ۱۳۹۵
بگو صندلی نبود
ناشناس
۲۲:۰۰ ۲۱ خرداد ۱۳۹۵
سلام و درود براسطوره های جبهه وجنگ .
ناشناس
۲۱:۵۲ ۲۱ خرداد ۱۳۹۵
تو رو خدا نظرمو درج کنید, آقای علی خانی امشب اصلا اجازه ندادید مهمونا راحت صحبت کنن, اگر نگران تموم شدن وقت بودید چرا تا خود ساعت ٧:٣۵ دقیقه صحبت می کنید؟ باور کنید من عاشق ماه عسل هستم و واقعا قابل ستایشه, ولی گاهی اوقات رفتاراتون با مهمونا اصلا درست نیست!
ناشناس
۲۱:۴۴ ۲۱ خرداد ۱۳۹۵
من می خوام به شدت از آقای علی خانی انتقادکنم. می شه یه راه بهم نشون بدید که این متن رو بخونن؟
چرا باید ایشون بیشتر از ٢٠ دقیقه تو اول برنامه صحبت کنن که در آخر مجبور بشن بارها بزنن تو حرف مهمونای برنامه؟؟؟