به گزارش خبرنگار
حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ تا آنجا که به یاد دارم و در لغتنامه ها و فرهنگنامه ها دیده ام "ساختن" همواره مفهومی زیبا و باری مثبت داشته اما این روزها آنچه با عنوان کتابسازی در عالم کتاب و کتابخوانی شناخته شده و ریشه دوانده است نه تنها بار مثبتی را به همراه ندارد بلکه کمر به قطع درخت فرهنگ بسته و درصدد این امر برآمده که همه هنرهایی را که ریشه در فرهنگ مکتوب دارند را به زانو درآورد.
در این میان آنچه از فضای حاکم بر حوزه کتاب دیده و شنیده است حکایتی از سرقت هایی است که خواب را از چشم اهالی قلم گرفته و کاری کرده است که آنها همچون شخصی که احتمال سرقت خانه اش را میدهد هر آن در کمین سارقی بنشینند که قصد شومی برای میوه های زندگی حرفه ایشان دارند البته اگر چه برخی از صاحبنظران کتاب دزدی را نتیجه انتشار متون ادبی به دست نویسنده ها و مالکان اصلیشان در فضای مجازی میدانند اما باید به تأثیر نبود قانون مدونی برای جلوگیری از سرقت های ادبی نیز توجه کرد زیرا آنچه امروز به عنوان معضل ادبیات کشورمان شناخته شده هنر،علم،اقتصاد و هر آنچه در کتاب منعکس میشود را تهدید میکند یعنی با توجه به اینکه هم اکنون هیچ کدام از مبانی تعریف شده برای پیشرفت یک کشور از کتاب و کتابت بی نیاز نیستند.
اگر بدون توجه به آنچه که سودجویان را به سمت تولید کتابهایی با محتوای تکراری میکشاند چشم بر افزایش آمار کمی کتابهایی که در طول یک سال منتشر میشوند بدوزیم و از بابت افزایش تصاعدی آن به خودمان افتخار کنیم نه تنها کشور را به سوی پیشرفت رهنمون نمیشویم بلکه آن را بیش از پیش به باتلاق سودجویانه سارقان فرهنگ میکشانیم و با این کار هم گذشته و هم آینده خودمان را تباه میکنیم و به معنای دیگر چنان در جای میزنیم که به مرور زمان در چاله ای که هر روز در زیر پایمان بزرگتر و عمیق تر میشود فرو میرویم.
حال این سؤال مطرح میشود که آیا کتاب دزدی با پدیده شوم کتابسازی در ارتباط است؟
در یک کلام باید گفت کتابسازان همان سارقان فرهنگ مکتوب کشور هستند که به ولع دستیابی به سودی کلان دست به جراحی آثار چهره های شناخته شده زده و تکه تکه های آن را زیر چرخهای اقتصاد له میکنند،آنها اگرچه در مدت کوتاهی موفق به فریب دادن مخاطبان ناآگاه کتاب میشوند اما در دراز مدت اصل خودشان را نشان میدهند و مخاطبان یک شبه شان را در آنی از دست میدهند.
این افراد همان کسانی هستند که به طور مثال در حوزه شعر سره را با ناسره ترکیب کرده و آنچنان در حلق مخاطب میریزند که در مدت کوتاهی موسیقی نیز درگیر این به هم آمیختگی میشود یعنی اگر باور کنیم که اکثر اشعاری که در آثار سنتی موسیقیمان جلوه گر شده انعکاسی از آن چیزی است که در کتاب ها و دیوان های شاعران کلاسیک و معاصر کشورمان آورده شده باید به این امر اعتراف کنیم که با توجه به ناخالصی اغلب این مجموعه ها و دیوان ها موسیقی نیز به بیراهه رفته و هر روز بیشتر از روز قبل در باتلاق سرقت های ادبی فرو میرود.
به طور مثال و با استناد بر آنچه که سید علی میر افضلی،شاعر،پژوهشگر ادبیات و طنزنویس به مناسبت فرارسیدن بزرگداشت حکیم خیام نیشابوری نوشته با توجه به اینکه نزدیک به یک قرن بعد ازشکوفایی خیام ،شهرت شعری این شاعر بر جایگاه علمی اش چربید و رباعی سرایی وی که در زمان حیاتش امری ناشناخته بوده است برای اولین بار در رساله ای از فخر رازی دیده شده به نظر میرسد که رباعیات معدود و پراکنده خیام با رباعیاتی که ما امروزه به اسم او میشناسیم از زمین تا آسمان تفاوت لفظی و ماهوی دارد و ساخته و پرداخته ذهن ادبای خوش ذوق است،نه آن حکیم فرزانه.
این قبیل رباعیات که توسط خوانندگان نامدار و شاعران خوش صدا خوانده شده،با همه شور و احساسی که در آنها هست،به گواهی منابع متقن،محصول200تا300سال بعد از مرگ خیام است.
در پایان باید گفت با توجه به نتیجه نامناسب و به اصطلاح مخرب کتابسازی و کتاب دزدی به نظر میرسد که اگر بنابر گفته مسئولان فرهنگی کشور طرحی برای حمایت از حقوق مؤلف و مالک فکری آثار هنری و ادبی تدوین شده بهتر است که در رسمیت بخشیدن به آن کمی عجله کنیم زیرا سودجویان آرام نمینشینند.
انتهای پیام/