نورالدین عافی، راوی کتاب «نورالدین، پسر ایران» در گفتگو با خبرنگار
حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ خاطرات خودش از روزهای ارتحال امام خمینی (ره) را چنین تعریف کرد: من بعد از جنگ سخت ترین دوران زندگیام را روز ارتحال امام خمینی(ره) میدانم، یادم هست که صبح آن روز از خواب بیدار شدم و وقتی خبر ارتحال امام را شنیدم فاصله 5 تا 6 کیلومتری خانه تا محل کارم که همان دانشگاه علوم پزشکی بود را به سختی پیمودم.
وی افزود: من این سختی را دوبار تجربه کردم، یک بار پس از شنیدن خبر شهادت برادر و دوستانم و بار دیگر پس از شنیدن خبر ارتحال امام خمینی (ره). به عبارت دیگر باید بگویم تلخترین روز من روز ارتحال بنیانگذار انقلاب اسلامی بود.
راوی کتاب «نورالدین، پسر ایران» اظهار داشت: بارها پیش آمده بود که شرایطی برای دیدار من با امام خمینی (ره) فراهم شود اما من نتوانسته بودم امام را ببینم و تأسف میخوردم برای همین پس از شنیدن خبر ارتحال ایشان بسیار ناراحت بودم که چرا نتوانستم بنیانگذار انقلاب اسلامی را به رغم موقعیت های متعددی که پیش آمده بود از نزدیک ببینم. بعدها و درست در زمانی که از شدت درد ترکشی که به سرم اصابت کرده بود تاب و توانم را از دست داده بودم، امام خمینی(ره) به خوابم آمد و دستشان را روی جای اصابت ترکش گذاشتند و فرمودند: آرزویت دیدن من بود، من حالا آمده ام که تو را ببینم.
عافی ادامه داد: من بعد از خواب دیدار با بنیانگذار انقلاب اسلامی آرامشی به دست آوردم که پیش از آن نداشتم.
وی در بخش دیگری از سخنانش در پاسخ به این سؤال که آیا ما توانستهایم دینمان به امام خمینی (ره) را ادا کنیم، تصریح کرد: نسل اول انقلاب نتوانست اهداف امام را آنچنان که باید و شاید بازگو کند. به گونه ای که در برخی مواقع که در مکانهای مختلف از امام و جنگ میگوییم گروهی اظهار بی اطلاعی میکنند.
راوی کتاب «نورالدین، پسر ایران» در بخش دیگری از سخنانش امام خمینی (ره) را چنین معرفی کرد: امام خمینی (ره) در قلب ما بود به گونهای که اگرچه هر بار که در جنگ زخمی میشدیم سختی میکشیدیم اما هر بار به عشق امام به جبهه برمیگشتیم.
وی در پایان در پاسخ به این سؤال که آیا خاطرات شما فقط در کتاب «نورالدین، پسر ایران» آمده است، خاطرنشان کرد: در صدد جمع آوری و تدوین خاطرات همسرم از دوران دفاع مقدس هستم البته این کار وقت زیادی را میطلبد.
انتهای پیام/