سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

گفتگویی با جمشید هاشم‌پور، ستاره ماندگار سینمای ایران

برای همین تیپ و سر تراشیده،چند سال ممنوع‌الکار شدم/خاطره‌ای از یک درخواست عکس یادگاری!

هاشم‌پور در عادتی پسندیده و به جامانده از دوران ورزشکاری اش، هنوز به سلامت جسمش اهمیت می‌دهد و به‌طور غبطه برانگیزی مسیری طولانی را طی می‌کند تا برای بازی در نقش‌های پیشنهادی آمادگی کامل داشته باشد.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، او در عادتی پسندیده و به جامانده از دوران ورزشکاری اش، هنوز به سلامت جسمش اهمیت می‌دهد و به‌طور غبطه برانگیزی مسیری طولانی را طی می‌کند تا علاوه بر حفظ شادابی جسمی‌و روحی برای بازی در نقش‌های پیشنهادی آمادگی کامل داشته باشد.

اما هاشم‌پور میان همین گپ و گفت دوستانه، چیزهای بامزه‌ای گفت که نقل برخی از آنها خالی از لطف نیست و می‌دانیم که برای شما هم جالب است. این شما و این جمشید هاشم‌پور.

یک خاطره جالب

یکی از روزهایی که مثل همیشه مشغول پیاده‌روی بودم، جوانی با صدای بلند گفت: آقای مشایخی! آقای مشایخی! من هم ایستادم و گفتم: بله، جانم عزیزم؟ گفت: می‌خواهم یک عکس با شما بگیرم. من هم قبول کردم. عکس را گرفت و رفت. چند روز بعد در مسیر پیاده‌روی‌ام دوباره همان جوان را دیدم. آمد جلو و گفت: من عکس شما را به پدرم نشان دادم و گفتم با آقای مشایخی عکس گرفته‌ام. او هم به من گفت: خاک بر سرت، تو چطور هنرمندان مملکتت را نمی‌شناسی؟ این محمدعلی کشاورز است!

تکرارنشدنی با رسول ملاقلی‌پور

هیوا، قارچ سمی، مزرعه پدری و میم مثل مادر، چهار فیلمی ‌بود که با زنده یاد رسول ملاقلی‌پور کار کردم. به همکاری با این کارگردان خوب افتخار می‌کنم، چرا که او باعث تغییر و تفاوت در پرسونای بازیگری‌ام شد. البته او شخصیت پیچیده‌ای داشت و هرکسی نمی‌توانست خودش را با روحیات او سازگار کند. با این حال من همیشه ارتباط خوبی با رسول داشتم و ملاحظه‌اش را می‌کردم. خاطره بامزه‌ای از او دارم؛ یک بار پلانی را فیلمبرداری کردیم و فکر می‌کردم که کارم را خوب انجام دادم، اما او به من گفت: جمشید، تو با این بازیت، گند زدی به فیلم من! من گفتم خب، پلان را دوباره بگیریم. او گفت: نه، این‌قدر بد بود که دیگر قابل تکرار نیست.

قارچ سمی

اگر بخواهم در میان تمام نقش هایم یک فیلم را دوباره بازی کنم، آن یک فیلم «قارچ سمی» است. به نظرم فیلم قشنگ و تاثیرگذاری بود، اما آن‌طور که باید، از سوی مردم دیده نشد و مورد بی‌مهری قرار گرفت. فیلم با پس‌زمینه جنگ و دفاع مقدس روایت می‌شد و کمی ‌ثقیل بود. مردم بیشتر دنبال این هستند که بخندند و چنین فیلم‌هایی خیلی با ذائقه آنها جور نیست.

سر تراشیده

معمولا کارگردان، فیلمنامه‌نویس، تهیه‌کننده و طراح گریم هستند که برای ظاهر یک کاراکتر تصمیم می‌گیرند و خود بازیگر نقش چندانی در این میان ندارد. این‌طوری نبود که من به سازندگان یک فیلم بگویم سرمرا بتراشید. آن‌موقع برخی آقایان ارشاد فکر می‌کردند خودم عمدا می‌گویم که در فیلم‌ها سر مرا بتراشید تا بیشتر به چشم بیایم. این ضرورت فیلمنامه و شخصیت بود که چنین شمایلی را می‌طلبید. برای همین تیپ و سرتراشیده، چند سال مرا ممنوع الکار کردند.

من و یول برینر

اسم که مهم نیست، مهم کاری است که ارائه می‌شود. تغییر اسم و انتخاب نام هنری برای بازیگران، موضوعی است که در سینمای دنیا هم رواج دارد و معمولا اسم بازیگرانی را که در دهان نچرخد و آسان تلفظ نشود، تغییر می‌دهند. تغییر اسم من از هاشم‌پور به آریا هم به همین دلیل بود، اما دوستان اجازه ندادند با این اسم به فعالیتم ادامه دهم. مثلا اسم واقعی یول برینر ـ بازیگر سرشناس هالیوود و نقش فرعون در «ده فرمان»ـ، ایول باریسویچ برینر بود. به‌دلیل سر تراشیده، خیلی‌ها می‌گفتند شبیه یول برینر هستم.

دهه 60 برخی دوستان به شوخی می‌گفتند یول برینر و جمشید هاشم‌پور، هردو 15 میلیون و 300 هزار تومان دستمزد می‌گیرند! من هم می‌گفتم البته 15 میلیونش مال برینر است و من فقط آن 300 هزارتومانش را می‌گیرم!

برخی از نقش‌های ماندگار

زینال بندری‌/‌ تاراج

هنوز خیلی از مردم، جمشید آریا را با نقش معروف زینال بندری در «تاراج» ساخته ایرج قادری به یاد می‌آورند. زینال قاچاقچی سابقه‌داری است که از جایی به بعد متحول می‌شود و با کمک رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر، علیه قاچاقچیان مبارزه می‌کند. سکانسی که زینال پسر معتادش، صبری را برای ترک اعتیاد در زیرزمین خانه حبس می‌کند، از به یادماندنی‌ترین لحظات فیلم است.

جمال‌/‌ مادر

هاشم‌پور یکی از متفاوت‌ترین نقش‌هایش را در فیلم «مادر» زنده‌یاد علی حاتمی‌ بازی کرد؛ آن هم‌ زمانی که فیلم‌های اکشن و ماجراجویانه او در کانون توجه قرار داشت. هاشم‌پور نقش مردی عرب به نام جمال را بازی می‌کرد که در واقع برادر ناتنی بچه‌های «مادر» بود. سکانسی که او در مقابل ظلم و زورگویی محمد ابراهیم (محمدعلی کشاورز) به غلامرضا (اکبر عبدی) می‌ایستد در خاطره ها مانده است.

بازرس صدرالدین رکنی‌ /‌ پرده آخر

زمانی بیشتر فیلم‌های سینمای ایران دوبله می‌شد و خیلی کم پیش می‌آمد صدای واقعی خود بازیگران را بشنویم. یکی از بازیگرانی که مردم مشتاق شنیدن صدای او بودند، هاشم‌پور بود که معمولا منوچهر اسماعیلی با آن صدای باوقارش به جای او صحبت می‌کرد. «پرده آخر» ساخته واروژ کریم مسیحی از نخستین فیلم‌هایی بود که باعث شد صدای خوشایند این بازیگر را هم بشنویم، ضمن این‌که بازی متفاوتی هم از او شاهد بودیم؛ در نقش بازرسی که درگیر ماجرای مرموزی می‌شود و همیشه از درد قدیمی ‌میخچه پایش گلایه دارد.

شاهین‌/‌ افعی

فیلم «افعی» ساخته محمدرضا اعلامی‌در سال 71 به پدیده‌ای در سینمای ایران تبدیل شد و خیلی از تماشاگران علاقه‌مند به ژانر اکشن را به سینماها کشاند. دراین میان سهم جمشید هاشم‌پور در این موفقیت و محبوبیت غیرقابل انکار است که با شمایلی جدید و رمبو وار یک‌تنه دخل خیلی از خلافکاران را آورد و بارها باعث سوت و کف تماشاگران شد.

دومان قائمی‌/‌ قارچ سمی

نقش‌آفرینی هاشم پور در «قارچ سمی» ساخته زنده‌یاد رسول ملاقلی‌پور، دست کمی‌ از بازی پرویز پرستویی در «آژانس شیشه‌ای» نداشت، اما آن‌طور که باید، دیده نشد و قدر ندید.

ضمن این‌که شباهت‌هایی هم در جنس نقش‌ها وجود داشت و دومان هم آدمی‌ از دل سال‌های جنگ بود که در زمانه جدید درک نمی‌شود. مقاومت و مبارزه برای حفظ اعتقادات به بهترین شکل در بازی هاشم‌پور نمود می‌یابد.

منبع: جام‌جم

انتهای پیام/



تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.