مبانی نظری رهبری معظم انقلاب بر ضرورت شناخت باطنی یک شیطان؛
به گزارش خبرنگار
سیاست خارجی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، نزدیک به چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و
سرنگونی سلطنت طاغوت در مملکت ما می گذرد که، این پیروزی آغازی بود بر کینه ورزی و انتقام جویی بغض آلود دولتمردانی که،
دست زهر آلود شیطان در آستین مستتر؛ سالیان متمادی چنگال غارت و استثمار خود را در پهنه این مرز پر گهر ساییده بودند.
با نگاهی بر سالها خصومت و دشمنی دولت ایالات متحده نسبت مردم ایران، به خوبی می توان؛ چرایی اطلاق شیطان اکبر به آمریکا از سوی مقام معظم رهبری را دریافت. علت اصلی اختلاف آمریکا با انقلاب ایران فراتر از یک عدم تفاهم ساده و در واقع به علت مردمی بودن نظامی است برخواسته از یک اراده و خواست اسلامی ملت ایران است؛ زیرا اسلام، حکومت اسلامى و جامعهى اسلامى، با ظلم و استکبار، با دستاندازى به زندگى مردم، با تجاوز به ملتها، با فرعونیت قدرتها و استبداد داخلی و بینالمللى مخالف است.
این مخالفت هم فقط مخالفت قلبى نیست؛ بلکه مخالفتى است که در مقام عمل و هر جائى که اقتضاء پیدا کند، ظهور و بروز خواهد کرد. لذا آن کسانى که اهل تجاوز و دستاندازى به منابع ثروت دیگران و اهل استعمارگری و زورگویی در برخوردهاى سیاسى خودشان هستند، با نظام جمهورى اسلامى قهراً مخالفند.
منش جمهوری اسلامی پس از تاسیس نظام اسلامی به صراحت نشان داده است که بیش از هر چیز متکی بر یک «نفی» و یک «اثبات» است. جمهوری اسلامی از یک سو پیوسته بدنبال نفى استثمار، نفى سلطهپذیرى، نفى تحقیر ملت به وسیلهى قدرتهاى سیاسى دنیا، نفى وابستگى سیاسى، نفى نفوذ و دخالت قدرتهاى مسلط دنیا در کشور، نفى سکولاریسم اخلاقى؛ نفی اباحیگرى و نفى وابستگى اقتصادى و فرهنگى و سیاسى به قطبهاى جهانى بوده است و از سوی دیگر خواستار اثبات هویت ملى، هویت ایرانى، اثبات ارزشهاى اسلامى، دفاع از مظلومان جهان، اثبات مردم سالاری دینی و تلاش براى دست پیدا کردن بر قلههاى دانش بوده است. در واقع دلیل دشمنی آمریکا و هم پیمان اصلی آن در منطقه یعنی رژیم صهیونیستی را می توان همین دو مقوله دانست. به هیمن دلیل است که حضرت امام خمینی(ره)، رهبر فقید انقلاب اسلامی، بارها آمریکا را شیطان اکبر نامیده است. مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای نیز علت این نامگذاری را اینچنین بیان می فرمایند:
«آمریکاییها باطن خود را نشان دادند. رئیسجمهور امریکا در نطق اخیرش، مثل کسى حرف مىزند که تشنه خون انسانهاست! کشورها و ملتها را تهدید و متّهم مىکند. همه دنیا مىدانند که شیطان بزرگ، امریکاست؛ این یک حرف متّکى به دلیل است. این عنوان «شیطان بزرگ» براى امریکا، یک نامگذارى بىدلیل نبود. شما به تاریخ سى، چهل سال گذشته نگاه کنید؛ بیشترین کارشکنى را نسبت به نهضتهاى مردمى و مستقل، امریکا کرده است.
بیشترین ترور شخصیتهاى مؤمن پاکدامن را در دنیا، دستگاه جاسوسى سیاى امریکا کرده است. بیشترین حمایت را از رژیمهاى ضدّ مردمى در دنیا، امریکا کرده است. بیشترین فروش اسلحه و سلاحهاى مرگبار را در دنیا امریکا کرده است. بیشترین چپاول و غارت را نسبت به ثروتهاى ملتها، امریکا کرده است. اینها شیطنت است؛ پس بزرگترین شیطانهاست. البته این کارها را شیطانهاى دیگرى هم در دنیا مىکنند، اما هیچکدام به شیطنت امریکا نیستند؛ پس او حقّا شیطان بزرگ است.»
در واقع اگر جمهوری اسلامی از همان ابتدای انقلاب بر شعار استقلال و آزادی خود پافشاری و ایستادگی نمی کرد، اگر نفوذ آمریکا را می پذیرفت و راضی به تحقیر توسط بیگانگان می شد و از هویت ملی و ارزشهای اسلامی دفاع نمی کرد مطمئنا از دشمنی آمریکاییها کاسته می شد. اینکه آمریکاییها مدام دم از تغییر رفتار ایران می زنند خواستار آن هستند که ایران دست از مقاومت و نفی خوی استکباری دولت ها برداشته و از این وجه اثباتی خود دست بکشد.
نظام جمهوری اسلامی با دنیای استکبار و بویژه آمریکا اختلافاتی دارد. این اختلاف ریشه در خوی ابرقدرتی آمریکا دارد؛ خویی که آمریکا برای ارضاء آن و تسلط بر منابع کشورها در تمام طول حیات خود بارها به بهانه های مختلف به کشورها حمله نظامی کرده است. پیش از انقلاب نیز آمریکا بر کشور نفت خیز ایران مسلط بود و ایران در واقع پایگاه اصلی استکبار در منطقه خاورمیانه بشمار می آمد. ایران کشورى بزرگ، ثروتمند و برخوردار از منابع بسیار مهم زیرزمینى است.
دومین ذخیره گاز در سطح دنیا، ذخیرهى بسیار ارزشمند نفت و خیلى از منابع زیرزمینى دیگر متعلق به ایران است. جمعیت زیاد، موقعیت جغرافیایى حساس، مرز طولانى در خلیج فارس و دریاى عمان از امتیازات ایران است. البته این طمع ورزی آمریکاییها منحصر به نفت و مختص این منطقه هم نبوده است، آمریکائىها در آمریکاى لاتین، در آفریقا، در شرق آسیا برای تحکیم سلطه و قدرت خود دست به اقدامات گوناگونی می زدند.
پیروزی انقلاب اسلامی در چنین شرایطی با شعار مقابله با ظلم و استکبار و دفاع از حقوق ملتها ضربه محکمی بر پیکره نظام استکباری وارد ساخت. از سوی دیگر بقاى نظام اسلامى و پیشرفت آن، همچنین تاثیر فتوحات گوناگون نظام انقلابى در عرصههاى مختلف نظامى، علمى، اجتماعى و سیاسى بر روى ملتهاى دیگر در دنیاى اسلام زخم آمریکائىها را عمیقتر کرد و این، انگیزهى آمریکا براى مخالفت با جمهورى اسلامى است.
آنچه سبب خوشنودی آمریکایی ها و کاستی از میزان دشمنی آنها می شود آن است که «ملت ایران وابستگى را قبول کند، استقلال به دست آمده خودش را از دست بدهد و به دست خودش دوباره تسلیم قدرت آمریکا شود. آنها از ملت ایران این را توقع دارند و فشارهائى که مىآورند، براى این است. براى این است که دولتهاى جمهورى اسلامى را خسته کنند، ملت را خسته کنند؛ در بین راه، ملت بگویند دیگر بس است، ما خسته شدیم؛ دولتها هم عقب بنشینند، تا آمریکا باز همان شیوهاى را که در گذشته با این کشور داشته و امروز با بعضى از کشورهاى دیگر دارد، دنبال کند. آنها دنبال وابستگىاند.»
البته مشکل دشمنی آمریکا با ایران یک طرفه نیست، بلکه دشمنی ایران و نظام اسلامی با آمریکا نیز به همین عمق است و مختص سالهای پس از پیروزی انقلاب نیست. چه بسا ملت ایران بیش از 50 سال تحت سلطه و سیطره استکباری آمریکا بوده است. از سال 1332 تاکنون بارها با توطئه ها و خیانت ها و فشارهای مختلف دولتهای آمریکا مواجه بوده است. به واقع می توان گفت اختلاف میان ایران و آمریکا مساله مرگ و زندگی است، مساله هست و نیست است.
تقابل کاخ سفید با تهران از اول انقلاب وجود داشته است. این تقابل که از نوع عملی نیز بوده است به این معناست که برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی از راههای مختلف اقدامات گوناگونی صورت گرفته است. صدور قطعنامه، طراحی کودتای نظامی نظیر کودتای نوژه، مسدود کردن حسابهای بانکی ایران در خارج از کشور، تحریک عناصر ضد انقلاب و تشویق صدام به حمله نظامی علیه ایران، حمله نظامی به طبس، تحریم اقتصادی و نفتی از جمله تقابلهای عملی نظام استکباری با ایران است.
بی اثر بودن تقابلهای عملی در توقف نظام حاکم بر ایران سبب شد این ابرقدرت استکباری در حوزه نظری نیز با ایران به مقابله بپردازد. تقابل نظری آمریکا با ایران به مبارزه اعتقادی و فرهنگی و مسائل اخلاقی منحصر می شود. از سوی دیگر در پی آن هستند که پیوند نظام با مردم را از بین ببرند. در واقع اساس سیاست آنها این است که بتوانند بین نظام جمهورى اسلامى و مردم، گسیختگى بهوجود آورند تا بتوانند بر این حاکمیت پیروز شوند.
با توجه به پیشینه رابطه ایران و آمریکا و منش استکباری آمریکا به نظر نمی رسد رابطه و مذاکره با آمریکا راهگشای تاریخ روابط تیره دو کشور باشد. رهبری انقلاب دلیل این امر را اینگونه بیان می کنند:
«یکى از سیاستهاى اساسىمان قطع رابطهى با آمریکاست. هرگز هم نگفتیم ما تا ابد قطع رابطه خواهیم بود؛ نه، هیچ دلیلى ندارد که تا ابد قطع رابطه با هر کشورى، با هر دولتى داشته باشیم. مسئله این است که شرائط این دولت به گونهاى است که رابطهى با او براى ما ضرر دارد. انسان رابطه را با هر کشورى به دنبال تعریف یک منفعتى ایجاد میکند؛ آنجائى که براى ما منفعت ندارد، دنبال رابطه نمیرویم؛ حالا اگر ضرر داشت، به طریق اولى دنبال رابطه نمیرویم. رابطهى سیاسى با آمریکا براى ما مضر است.
اولاً خطر آمریکا را کم نمی کند. آمریکا به عراق حمله کرد؛ در حالى که با هم رابطهى سیاسى داشتند، سفیر داشتند؛ این آنجا سفیر داشت، آن هم اینجا سفیر داشت. رابطه که خطر جنونآمیز و سیطرهطلبانهى هیچ قدرتى را از بین نمیبرد. ثانیاً وجود رابطه براى آمریکائىها وسیلهاى بوده است براى نفوذ در قشرهاى مستعد مزدورى در آن کشور.... اینها این خلأ را در ایران دارند؛ احتیاج به پایگاه دارند، و پایگاه ندارند؛ این را می خواهند. احتیاج به رفت و آمد آزاد و بىدغدغهى مأموران جاسوسى و مأموران اطلاعاتىشان و ارتباطات نا مشروع آنها با عناصر سفله و مزدور دارند؛ اما این را ندارند. ارتباط، این را براى آنها تأمین می کند... آن روزى که رابطهى با آمریکا مفید باشد، اول کسى که بگوید رابطه را ایجاد بکنند، خود بنده هستم.»
با توجه به آنچه امروز در فضای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مشاهده می کنیم هر چند تیم مذاکره کننده ایران به تعبیر رهبر انقلاب فرزندان همین انقلاب هستند و از حمایت کامل مسئولین و مردم برخوردارند اما نباید فراموش کرد که هدف آمریکا از نشستن پای میز مذاکرات با توجه به شواهدی که پس از توافق ژنو نیز آشکار شد نشان دهنده آن است که آمریکا خوی استکباری خود را کنار نگذاشته و مذاکره را تنها وسیله ای تبلیغاتی برای برتری جویی خود قرار داده است.
البته به مدد الهی و هوشیاری مسئولان مذاکره کننده مذاکرات به ضرر ایران تمام نخواهد شد. در واقع آنچه در این میان از اهمیت بسزایی برخوردار است آن است که همه از یک سو باید وظابف قانونی را که بر عهده دارند به بهترین وجه انجام دهند و از سوی دیگر مرعوب دشمن و نیات و نقشه های پلید آن نشوند. چرا که بزرگترین خطا و زیان و خطر براى یک کشور در چنین شرایطى این است که دشمن احساس کند که توانسته است او را مرعوب کند.
البته بر هیچ کس پوشیده نیست که ایران اهل مذاکره، ارتباط با سایر کشورها و حضور در مجامع جهانی است. اما مساله مذاکره و ارتباط با آمریکا مادامی که آمریکا از موضع ابرقدرتی بر میز مذاکره می نشیند و موجودیت ایران را به عنوان کشوری مستقل و اسلامی نمی پذیرد راهگشا نخواهد بود. امام راحل عظیم الشانمان می فرمودند: «اگر امریکا آدم شود، ما با او رابطه هم برقرار مىکنیم.» اما واقعیت آن است که آمریکا هنوز در فکر بازگشت به دوران پهلوی و احیای سلطه خود بر ایران است و با نظامی که مستقل است و می خواهد با سیاست خودش، از دین و عقاید و فرهنگ خودش الهام بگیرد مخالف است.
سوال مهم این است که آیا امکان رفع دشمنی آمریکا با ایران وجود دارد یا خیر؟ رهبری معظم چه زیبا به این پرسش مهم پاسخ داده اند، آنجا که می فرمایند:
« آیا امکان رفع این دشمنى هست یا نه؟ من دو پاسخ به این سؤال دارم: یک پاسخ این است: آنطور که من نگاه مىکنم، بهطور طبیعى چنین امکانى را نمىبینم. البته این یک نگاه سیاسى است؛ ممکن است یک آدم سیاسىِ دیگر عقیدهى دیگرى داشته باشد؛ اما من در حدّ معرفت خودم، با شناختى که از این کشور، از این انقلاب و از این ملت از یک سو، و شناختى که از استکبار، از حکومتهاى استکبارى، از روابط دولتهاى استکبارى با ملتهاى ضعیف، از گذشتهى تاریخ، از سرنوشت ملتها و از سخن متفکران سیاسى دنیا در یاد دارم از سوى دیگر، اعتقاد ندارم به اینکه این دشمنى از بین خواهد رفت. البته اگر بخواهم به دلیل اشاره کنم، در یک جملهى کوتاه مىتوانم عرض کنم: دشمنى امریکا از بین نخواهد رفت؛ چون حکومت اسلامى صرفاً ایجاد یک نظام و رژیم جدید در یک کشور نیست؛ ایجاد یک الگوست. عیب کار براى امریکاییها این است.
آنها حاضرند کنار بیایند، اما به شرط اینکه جمهورى اسلامى، دیگر «جمهورى اسلامى» نباشد؛ «جمهورى» نباشد؛ «اسلامى» هم نباشد؛ نه متّکى به مردم و نه بر محور اسلام باشد. اگر اینطور شد، آنوقت با کمال میل حاضرند جلو بیایند؛ در رأس حکومت هم هر که باشد! آنها با اشخاص به عنوان اشخاص طرف نیستند؛ با جهت ها، با آرمانها و خطها طرفند. تا وقتى «جمهورى» است و «مردمى» است و تا وقتى بر محور اسلام است، من نمىبینم که بتوانند دشمنى را متوقّف کنند.
پاسخ دوم: اگر فرض کنیم که رفع دشمنى ممکن باشد، فقط با اقتدار و عزّت و استقلال ایران ممکن است؛ نه با ذلّت، نه با احتیاج. اگر ایران اسلامى به همّت شما جوانها و به همّت این نسلِ رو به رشد امروز، مدارج علمى را طى کند و از لحاظ صنعت و صنعت برتر، فنآورى و فنآورى برتر و علمى که امروز مورد نیاز است، بتواند سهم وافرى را به خودش اختصاص دهد که نتوانند به او زور بگویند؛ بتواند قدرت نظامى خودش و پایههاى اقتصادى کشور را مستحکم کند، بتواند این محرومیتها را برطرف کند، بتواند از منابع سرشار و غنى این کشور در همه جا بهرهبردارى کند، بتواند معرفت سیاسى را در آحاد مردم بالا ببرد، آنوقت ممکن است دشمنى آنها کم شود. بنابراین اگر ممکن باشد، آن روز ممکن خواهد بود.»
بنابراین : آمریکا «طاغوت اعظم» و «شیطان اکبر» است!!
رهبر معظم انقلاب چندی پیش در دیدار اساتید، قاریان و حافظان برتر شرکتکننده در سی و سومین دوره مسابقات بینالمللی قرآن کریم وظیفه امت اسلام را مبارزه برای روشنگری دانستند و گفتند: متاسفانه بعضی دولتهای اسلامی به ملتهاشان خیانت میکنند و با طاغوت اعظم که آمریکا است همکاری میکنند؛ این گرفتاری امروز دنیای اسلام و منطقه ما است.
ایشان، ایمان به خدا و کفر به طاغوت را مبنای اصلی و واقعی اقتدار دانستند و با تاکید بر اینکه آمریکا «طاغوت اعظم» و «شیطان اکبر» است، فرمودند: امروز مهمترین وظیفه علما، روشنفکران و نخبگان، «روشنگری» و «جهاد تبیینی» در قبال فریبکاریهای طواغیت است و امت اسلامی نیز باید فریب وعدههای قدرتها را نخورد و از تهدیدهای آنها هم نهراسد. رهبر انقلاب اسلامی ضمن قدردانی از برگزارکنندگان و دستاندرکاران این مسابقات، قرآن را محور «وحدت امت اسلامی» خواندند و افزودند: در شرایطی که سیاستهای استکبار بر ایجاد اختلاف و درگیری میان مسلمانان است، امت اسلامی باید با تمسک به این نعمت بزرگ الهی در مسیر وحدت و انسجام حرکت کند.
با توجه به تفاسیر و تعابیر قائم بر منطق رهبری انقلاب، نسبت به فلسفه وجودی ایالات متحده آمریکا می توان به جرات گفت؛ دولت آمریکا در دوره کنونی تا این اندازه گرفتار در برهان علیّت و کلام سیاسی رهبر یک جامعه در سطح بین الملل، رسوا نشده بود.
محمدرضاشجاعیان
انتهای پیام/