به گزارش خبرنگار
سیاست خارجی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان؛ چرا خان طومان به تصرف نیروهای معارض سوری آمد و چرا منطقه خاطون تا این اندازه به لحاظ استراتژیک برای دو طرف درگیر بویژه گروههای تروریستی تکفیری دارای اهمیت است و اساسا خان طومان کجاست؟ در روزهای سپری شده علیرغم برقراری آتش بس در حلب، 8 گروه تروریستی به پشتیبانی8 هزار نفر با سوءاستفاده از فرصت آتش بس به خان طومان حمله ور شده و با توسل به خودروهای بمبگذاری شده و اقدامات انتحاری، تعدادی از نیروهای مقاومت را به شهادن رساندند و عدهای را مجروح یا به اسارت گرفتند.
اگرچه تحولات اخیر در محور جنگ سوریه در روزهای قبل به نام تروریستها به ثبت میرسد ولی این مدیریت میدانی با نیروهای ویژه آمریکائی مستقر در سوریه است. پایگاه اینترنتی گلوبال ریسرچ در یک مقاله پا را فراتر گذاشته و معتقد است:جنگ سوریه، پس زمینه حقیقتی است که در ژنو در جریان است، جائی که دیپلماتهای آمریکائی بر عملیات مشترک و مخفی سیا و پنتاگون در سوریه سرپوش میگذارند و برای اجرای آن زمان میخرند. این تلاش واشنگتن در سوریه، با تاکید بر مواضع مسکو توجیه میشود که پوتین برای حفظ اسد اصرار دارد پس آمریکا هم باید از مخالفین اسد حمایت کند. حتی اگر آنها مشتی تروریست باشند!
با بررسی فهرست مخالفین اسد در مذاکرات ژنو و مقایسه آن با فهرست ائتلاف تروریستهای فعال در سوریه بهتر میتوان دریافت که به وضوح آمریکا و متحدانش به حمایت سیاسی – تبلیغاتی از فهرستی بر روی کاغذ تظاهر میکنند، اما در میدان عمل، حامی مشتی تروریست خونخوار و جنایت پیشه در عرصه میدانی هستند که حتی افشای عملکرد آنها و انعکاس کارنامه سیاه آنها آبروئی برای واشنگتن و متحدانش باقی نمیگذارد.
گلوبال ریسرچ، از جزئیات همدستی آمریکا، انگلیس و برخی رژیمهای منطقه سخن میگوید که با حمایت مالی و لجستیکی در مقیاس آموزش، تجهیز نظامی و تدارک نیازهای پشت جبهه تروریستها، نقش درجه اول در تامین، حمایت و هدایت ماشین جنگی فعال علیه جبهه مقاومت را ایفا میکنند. جمع بندی گلوبال ریسرچ در این زمینه بسیار تکان دهنده و افشاگرانه است که مینویسد:
به سادگی میتوان نتیجه گرفت که جنگجویان مخالف مورد حمایت غرب در سوریه متشکل از تروریستهای شبه نظامی فرقه گرا هستند. در واقع واشنگتن به «مدیریت عملیات میدانی» در سوریه و هدایت القاعده و جبهه النصره و دیگران سرگرم است و بدین ترتیب موجب طوفانی شدن جنگ و خونریزیها میشود.
این، کشف تازهای نیست ولی افشای این مطلب درخصوص ورود مستقیم آمریکا به جنگ در سوریه ماهیت فریبکارانه عملکرد اوباما و دستیارانش در این زمینه را بازگو میکند که هنوز هم ادعا میکند ورود آمریکا به جنگ سوریه را به مصلحت نمیداند ولی واقعاً در جبهه و پشت جبهه جنگ سوریه حضور دارد و نقش آفرینی میکند با این تفاوت که نیروهای پیش قراول را جیره بگیرانی از 85 کشور جهان تشکیل میدهند که در یک جنگ نیابتی، مجری سیاستهای شوم واشنگتن و لندن هستند و از دلارهای آغشته به خون قارونهای نفتی عرب مرتجع منطقه تغذیه مالی میشوند.
اگرچه ورود مستقیم آمریکا و انگلیس به این بازی رسوا باعث پیچیدهتر شدن اوضاع شده ولی تا همین مرحله به منزله اعتراف صریح به شکست و ناکامی تروریستها در عملیات میدانی بر روی زمین است که در تامین
اهداف و برنامههای جبهه غربی – عبری - عربی در سوریه و حتی عراق به کلی ناکام بودهاند و نتوانستهاند کار زیادی از پیش ببرند، چرا که از ابتدا هم برنامه و ماموریت آنها کسب و تحکیم سلطه بر دمشق و بغداد و تشکیل محور حاکمیت عراق و شام بود که هرگز محقق نشد.
اعترافی از یک دست پخت غربی
اگرچه این روزها از پشت پرده ماجرا کمترین سخنی به میان نمیآید ولی آنچه امروز شاهد آنیم، دست پخت کمیته چهارجانبه تحت مدیریت تونی بلر نخستوزیر اسبق انگلیس است که تلاش میکند مقاومت در منطقه را به حاشیه براند و آنچه ارتش صهیونیستی با حمایت محور غربی – عربی در جنگ 33 روزه علیه حزبالله لبنان و در جنگ 22 روزه علیه حماس و جهاد اسلامی موفق به اجرای آن نشد، از طریق جنگ در سوریه و عراق و تخریب زیرساختها در پشت جبهه حزبالله و حماس، تامین و اجرا شود. این یک تحلیل سیاسی و یا گمانه زنی رسانهای نیست بلکه عیناً جزو اعترافات ژنرال وسلی کلارک فرمانده سابق ارتشهای ناتو محسوب میشود که با صراحت گفت: کاخ سفید به همراه متحدان خود در خلیج فارس، داعش را برای مقابله با حزبالله ایجاد کرد».
این اعتراف تکان دهنده ژنرال کلارک نشان میدهد که ادعای امروز آمریکا و رژیمهای فاسد منطقه در برخورد با داعش تا چه اندازه فریبکارانه و خلاف واقعیت است. حتی اردوغان حاکم شیاد ترکیه که میگوید در مقابله با داعش تنها مانده، سعی دارد با این جملات عوام فریبانه بر نقش و ماموریت خود برای آموزش، تجهیز و هدایت داعش در پشت جبهههای سوریه و عراق سرپوش بگذارد درحالی که خط مقدم حمایت از تروریستهای داعش را در اختیار دارد.
اعترافات این فرمانده ارتشهای ناتو به خوبی گواه آنست که حتی بیانیههای رنگارنگ شورای همکاری، اتحادیه عرب و سازمان همکاری اسلامی در معرفی حزبالله قهرمان لبنان به عنوان مظهر تروریسم!! از کجا صادر و به رژیمهای فاسد منطقه دیکته شده است. از همین دیدگاه بهتر میتوان دریافت که ادعای آمریکا برای اعزام نیروهای ویژه به منظور سرکوب داعش و القاعده در یمن و سوریه دروغ حیلهگرانهای بیش نیست و آنها عملاً برای نجات داعش و ممانعت از سقوط آخرین سنگرهای تروریستی در منطقه وارد عمل شدهاند.
اما آیا ماموریتی که از هزاران تروریست خون آشام در طول سالها بر نیامد، ممکن است مشتی جنایتکار آمریکائی موفق به اجرای آن شوند؟ البته با درک این اقدام مشترک آمریکا و رژیمهای فاسد منطقهای به نظر میرسد پاسخ آنها به این سوال مثبت باشد ولی آنها در عین آنکه ممکن است دردسرهائی برای ملتها و دولتهای مستقل فراهم کنند ولی
این آرزو را برای همیشه به گور خواهند برد که بتوانند اهداف و برنامههای شوم خود برای به حاکمیت رسانیدن تروریستها در منطقه را عملیاتی نمایند و چون آنها آخرین نفسها را میکشند و اقدامات شتاب زده آمریکا و مزدورانش در منطقه نیز اعتراف عملی به شکست محور تروریستی را بازگو میکند. مقابله با تروريسم تکفيری، مبارزه اي از نوع سهل و ممتنع است و از اين رو پيچيدگی هايی دارد که آن را از انواع ديگر متمايز می کند در عين حال می توان گفت در چنين مبارزه ای،
هيچ نظامی به اندازه جمهوری اسلامی توان مقابله و کسب موفقيت در مقابل آن ندارد.
صفحه ای از کارنامه مردود تروریسم تکفیری
خان طومان يک صفحه از کارنامه مردود تروریسم تکفيری است که می تواند تا اندازه زيادی از يک سو پيچيدگی ها و از سوی ديگر موفقيت جمهوری اسلامی و بطور کلی جبهه مقاومت را تبيين کند.
برای بررسی بتهر اينتوجه مطالب ذیل به مخاطبان گرامی توصیه می کنیم:خان طومان يک منطقه خاص در جنوب غرب شهر استراتژيک حلب است که حدود 12 کيلومترمربع مساحت دارد و اطراف آن را کوهها و تپه هايی فرا گرفته اند و اين شهرک با حدود ده هزار نفر جمعيت - که مدت هاست محل زندگی خود را ترک کرده اند - در واقع يک دره به حساب می آيد. اهميت اين منطقه عمدتا به قرار داشتن در مجاورت مهمترين اتوبان سوريه است که حلب را به دمشق و بقيه مناطق جنوبی سوريه وصل می کند.
خان طومان در اوايل 1392 به تصرف جبهه النصره درآمد و به نقطه بارانداز تجهيزات تروريستی و مديريت نيروهای اين گروه تبديل شد و از آنجا که به طور کامل خالی از سکنه مردمی بود، نقش مهمی در تثبيت موفقيت آنان داشت. تروريست های جبهه النصره از طريق اشراف بر اتوبان اعزاز عملابر منطقه وسيعی از حلب تا زبدانی سيطره داشتند در اين مدت چند مورد عمليات نظامی از سوی ارتش سوريه صورت گرفت ولی همه آنها بي نتيجه ماند تا اينکه قرارگاه شمالي سوريه به مرور يک طرح پيچيده و در عين حال شجاعانه اي را آماده کرد پيچيدگي هاي اين عمليات به اين نکته بازمي گشت که در چهارطرف اين منطقه به گروههاي تروريستي آلوده شده بود.
عمليات آزادسازی اين منطقه حساس بالاخره از اول محرم- نيمه آبان - سال گذشته آغاز شد و مرحله به مرحله تا نيمه بهمن ماه پيش رفت.
در اين عمليات که به نصر1 و 2 موسوم بود رزمندگان اسلام نزديک به 3000 کيلومترمربع از دل منطقه دشمن را آزاد کردند که آزادی خان طومان بخشی از اين عمليات بود. در عمليات رزمندگان اسلام در واقع منطقه ای آزاد شد که اطراف آن هنوز در دست دشمن باقی مانده بود و از اين جهت تاثير تعيين کننده ای در تقويت روحيه نيروهای خودی و تضعيف روحيه دشمن داشت به گونه ای که دشمن در بخش های شمالی، غربی و جنوبی منطقه عملياتی پا به فرار گذاشته و يا تسليم شد.
در واقع
در عمليات نصر1 و 2 که حدود 3 ماه به درازا کشيد دست کم 1500 نفر از تروريست ها کشته شدند و رقم زخمی های آنان هم از مرز 3000 نفر گذشت که بعضي از فرماندهان برجسته آنها مثل عبدالله مميسنی فرمانده تروريست عمليات حلب از جمله آنان بود. کشته شدن فرماندهان تاثير زيادی در
فروپاشی درونی نيروهای موسوم به جيش الفتح داشت.
از آن طرف هم اين عمليات روحيه کشورهای حامی تروريست ها را بشدت تضعيف کرد در چنين فضايی آمريکايی ها با زيرکی خاصی روسيه را پای ميز مذاکره آورده و با طرح اين مسئله که قبلاروسيه طرحی با محوريت آتش بس ارائه کرده و الان زمينه اجرايی شدن آن فراهم شده است، مسکو را واداشت که به مذاکره پيرامون آينده سياسی سوريه تن دهد. روسيه درست در زمانی که نيروهای مدافع دمشق در بهترين وضعيت بودند، آتش بس را پذيرفت و آمريکايی ها و
کشورهايی نظير ترکيه و عربستان که تا پيش از اين حاضر به مذاکره درباره بشاراسد نبودند و اعلام می کردند که سرنوشت اسد در ميدان جنگ تعيين می شود، بعد از عمليات بسيار موفق حلب، از لزوم حل پرونده امنيتی سوريه از طريق سياسی حرف زدند و ميز مذاکرات وين را چيدند.
در دور اول مذاکرات، طرفين روی يک فرمول که آمريکايی ها از آن به فرمول جايگزينی در سوريه ياد می کردند و روس ها آن را آسان سازی غلبه بر تروريسم می خواندند، به توافق رسيدند. در اين بين يک مقام ارشد روسيه از تبديل سوريه واحد به يک سوريه فدرالی صحبت کرد و پس از آن آمريکايی ها اگرچه با فدرالی موافقت نکردند اما بر بازگشت مخالفان اسد و
کنار رفتن بشار اسد تاکيد نمودند که خود اين می تواند دولت دمشق را به دولتی تحت حاکميت جدايی طلبان و فدرالی تبديل نمايد.
آتش بس که برقرار شد دولت سوريه و نيروهاي سوری و غيرسوری بطور طبيعی به آن پايبند بودند هر چند اين نيروها برای تثبيت موقعيت خود به زمان احتياج داشتند چرا که فاصله چندان ميان زمان غلبه بر جبهه النصره و زمان آتش بس وجود نداشت از آن طرف گروههايی مثل احرارالشام، فيلق الشام زير ورقه آتش بس را امضا کردند در حالی که هيچکس بطور رسمی اجرای آتش بس توسط اين گروهها را تضمين نکرد حتی
داعش و جبهه النصره با صراحت عليه مذاکرات سياسی صحبت و اعلام کردند آتش بس را به رسميت نمی شناسند.
از آن طرف دولت های عربستان، قطر و ترکيه روی حضور نيروهايی در مذاکرات وين تاکيد می کردند که مذاکره با دولت را نپذيرفته و آن را قانونی نمی دانستند! کاملا واضح بود که طرف مقابل - چه گروههای تروريستی و چه دولت های حامی آنان - به آتش بس پايبند نخواهند ماند.
در اين بين دولت سوريه بر سر دو راهی قرار داشت از يک طرف می دانست که اين آتش بس دست او و متحدانش را می بندد و از سوی ديگر موقعيت تضعيف شده گروههای تروريستی را ترميم مي کند با اين جمعبندی دولت و متحدان آن نبايد آتش بس را می پذيرفتند نتيجه نپذيرفتن اين بود که پيروزی هاي نصر1 و 2 محفوظ می ماندند اما در عين حال از اعتبار خارجی دولت بشدت کاسته می شد و مناسبات دمشق مسکو هم بهم می ريخت و اين در حالی بود که
بخشی از موفقيت ها در عمليات های سه ماهه نصر محصول همکاری نزديک نظامی-امنيتی ايران، روسيه و سوريه بود.
درسهایی از حیله و نیرنگ غربی -عبری-سعودی
آمريکايی ها حسن نيتی در چيدن ميز مذاکره نداشته اند چرا که اگر حسن نيت داشتند، همزمان فکری برای ناقضين آتش بس می کردند ولی در واقع هم در العيس و هم در خان طومان آمريکايی ها در عمل دست دولت سوريه را بستند. استفاده بسيار گسترده تروريست ها از سلاح های پيشرفته ای مثل موشک تاو که همه به آمريکايي ها تعلق دارند و نقل و انتقال اين سلاح ها از مناطق ديگر به سمت منطقه خان طومان و در عين حال عدم واکنش آمريکا- با وجود اشراف اطلاعاتي آن- بيطرفی آمريکا و صداقت آن در مبارزه با تروريسم را بشدت زير سوال می برد.
همان گونه که رزمندگان اسلام خان طومان را در نيمه آبان سال قبل از دست تروريست ها آزاد کردند امروز قادرند بار ديگر اين منطقه را آزاد نمايند و اين در حالی است که آزادسازی خان طومان امروز آسان تر از ديروز است. خان طومان
آينه ای است که نشان می دهد امکانات جهانی برای به شکست کشاندن يک دولت بسيج شده است. به عنوان مثال اسرائيلی ها که خيلی سعی می کنند، دخيل در پرونده سوريه ديده نشوند، چند روز پيش با صراحت اعلام کردند نمی خواهيم سوريه ای وجود داشته باشد به اين معنا که شرايط ناامنی بايد تداوم يابد تا دولتی و جنبشی ضدصهيونيستی را در خود پرورش ندهد.
محمدرضاشجاعیان
انتهای پیام/