سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

عروس جوان در ماه عسل با چاقو به جان شوهرش افتاد

زوج جوان برای آغاز زندگی مشترک خود به مشهد آمده بودند. آنها در یک هتل اقامت داشتند. مرد جوان چشم‌هایش گرم خواب شده بود که ناگهان تیزی چاقو پهلویش را شکافت.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، مرد جوان هراسان و وحشت زده از خواب بیدار شد. باورش نمی‌شد چه می‌بیند. همسرش با چاقوی خون آلود بالای سرش ایستاده بود. مرد جوان بلافاصله چاقو را از دست همسرش گرفت و در برابر این حرکت نوعروس 18 ساله مقاومت نشان داد.

رئیس پلیس مشهد در این باره  گفت: با گزارش موضوع به پلیس 110 مأموران کلانتری 12 بلافاصله وارد عمل شدند. سرهنگ محمد بوستانی افزود: تازه داماد با آمبولانس  اورژانس 115 به بیمارستان انتقال یافت. وی گفت: بر اساس نظریه پزشکی قانونی   مرد 33 ساله از ناحیه کبد و روده  دچار جراحت شده است.

رئیس پلیس مشهد اظهار داشت: نوعروس 18 ساله با تشکیل پرونده برای سیر مراحل قانونی به مراجع قضایی معرفی شد و تحقیقات برای روشن شدن علت و چرایی وقوع حادثه و نقاط ابهام این  انتقامجویی با توجه به ادعاهای زن جوان آغاز شد.سمیرا 18 سال دارد. او در تحقیقات اولیه پرونده اظهار داشت: 16 ساله بودم که با مسعود آشنا شدم. سن  او دو برابر سن من بود. به خواستگاری‌ام آمد. با اصرار من خانواده‌ام رضایت دادند به عقد هم در بیاییم.چندماهی از دوران عقدمان گذشت. به این نتیجه رسیدم که مال هم نیستیم.  هر بار که به شوهرم می‌گفتم علاقه ای به او ندارم می‌گفت به مرور زمان علاقه ایجاد می‌شود. رفتارهای سرد و بی روح مسعود نسبت به من  آتش نفرت را روز به روز در وجودم شعله‌ورتر می‌کرد.
 
نوعروس جوان آهی کشید و افزود: دو سال و نیم از عقدمان گذشت. مسعود پولی برای شروع زندگی‌مان جفت و جور کرد. ولی همچنان نسبت به من سرد و بی‌تفاوت بود. این طور برای تان بگویم که اصلاً مرا نمی‌دید و به خواسته‌ها و علایقم توجهی نداشت.ما برای ماه عسل به مشهد آمدیم. در هتل  سر حرف‌های تکراری که چرا به من توجه نمی‌کنی و دوستت ندارم  با من جرو بحث کرد.
 
 
 در حال صحبت با او بودم که خودش را به خواب زد. می‌خواست این طوری مرا آرام کند وبه من بفهماند که برای گفته‌هایم ارزشی قائل نیست.نمی‌دانم چرا ناگهان  تصمیم  عجیبی گرفتم. خیلی آرام و آهسته به آشپزخانه سوئیت رفتم. چاقو را برداشتم و پاورچین پاورچین برگشتم. بالای سرش ایستادم. خوابیده بود. چاقو را به پهلویش زدم.  با فریادی از جا پرید. خون جلوی چشمانم را گرفته بود. می‌خواستم دومین ‌ضربه را بزنم. شوهرم از درد به خودش می‌پیچید. بسختی بلند شد و مانع از این کارم شد.نمی‌دانم اگر دستم را نگرفته بود و دومین ضربه را هم می‌زدم چه بلایی سرم می‌آمد.اصلاً باور نمی‌کنم من چنین کاری کرده باشم.  در کمتر از چند ثانیه، ملحفه سفیدی که شوهرم روی سرش کشیده بود غرق در خون شد.سمیرا گفت: من اشتباه کردم و خیلی پشیمانم. ای‌کاش  راه‌حل مناسب و منطقی برای  مشکلات مان پیدا می‌کردم. با این کارم اوضاع خیلی خراب شد.

منبع: روزنامه ایران

انتهای پیام/


تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۸
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۱۹:۰۱ ۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۵
آیا این راه حل را از طریق دیدن فیلمهای ماهواره ای فرا گرفته اند ؟؟؟!!!

تا آنجا که عمرمان قد میدهد هرگز چنین راه حلهائی توسط بانوان محترم سنتی خود ندیده ایم.!!!
ناشناس
۲۱:۵۳ ۱۶ فروردين ۱۴۰۳
اره بانوان محترم سنتی شما فقط بلد ان کتک بخورن و به قتل برسن! زدن و قتل دیکری کار اونا نیست
ناشناس
۱۸:۴۹ ۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۵
والا من مثل پروانه دور زنم میچرخیدم ولی خانوم میگه دوست ندارم
ناشناس
۱۸:۴۵ ۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۵
پس آقایون حواسشونو جمع کنند اگر ذره ای از ابراز علاقه دریغ کنن با رفتار سخت و خشن بانوان مواجه می شوند
ناشناس
۱۸:۱۴ ۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۵
برو دكتر خوب ميشي
ناشناس
۱۷:۳۶ ۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۵
حق مردی که میره زن هم سن دخترش میگیره همینه.
ناشناس
۱۵:۲۱ ۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۵
سردی و بی تفاوتی
آقایان مواظب باشند زن بی کله هم پیدا میشود
ناشناس
۱۵:۲۱ ۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۵
سردی و بی تفاوتی
آقایان مواظب باشند زن بی کله هم پیدا میشود