سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

دوازده ساعت پیاده‌روی به‌دنبال نان

پیراهن و تنبان نسواری به تن داشت و پاچه‌های تنبانش را تا زیر زانو بالا زده بود. گرمی آفتاب آزارش می‌داد، تلاش می‌کرد تا کراچی را که در آن تصویرهای انواع آیسکریم روی آن نصب شده بود پیش براند.

به گزارش حوزه افغانستان باشگاه خبرنگاران، سایه بلال هشت ساله در زیر نور گرم آفتاب، دو چند جسامت خودش معلوم می‌شد. او را در حالی که کراچی سیار آیسکریم را در بلندی گردنه باغ بالا به پیش می‌راند، دیدم. پیراهن و تنبان نسواری به تن داشت و پاچه‌های تنبانش را تا زیر زانو بالا زده بود. با آن‌که عقربه‌های ساعت روی عدد ۱۲ ظهر تقرب می‌کرد و گرمی آفتاب آزارش می داد، اما دستمال پشمی چهار‌خانه به دور گردنش پیچیده بود. هرچند نفسش به شمارش افتاده بود، اما هنوز هم تلاش می‌کرد تا کراچی سرخ رنگش را که در آن تصویرهای انواع آیسکریم نصب شده بود و آلارم می‌زد، به پیش براند.

بلال، ساعت پنج صبح این کراچی را از یکی از نمایندگی‌های آیسکریم، تسلیم شده و قرار بود تا پنج عصر آن را به فروش برساند و مفاد خود را نیز به‌دست آورد.

در فاصله چند‌متری بلال، دو پسر دیگر که سن‌شان از سیزده سال افزون‌تر نیست و هر کدام نیز مصروف فروش آیسکریم بودند، به چشم می‌خورد که بلال را تحت نظر داشتند.

بلال می‌گوید که باشنده جلال‌آباد است و با دو برادر بزرگ‌تر از خودش، به‌دنبال پیدا کردن پول و کار به کابل آمده‌اند و قرار است سه ماه رخصتی تابستانی را یک جا در کابل به سر ببرند.

او که به درستی نمی‌توانست به فارسی حرف بزند، می‌گوید که خانواده آنان را شش نفر تشکیل می‌دهد. پدرش را در حالی که از بیماری رنج می‌برد، چند سال قبل هنگامی که او شش سال داشت، از دست داده است. بعد از مرگ پدر، دو برادر بزرگش در جاده‌ها مصروف کارهای شاق بوده‌اند و از دو سال به این‌سو بلال نیز با برادرانش یکجا کار می‌کند.

بلال می‌افزاید: «از دو سال به این‌سو با دو برادرم مصروف فروش نیشکر، جواری جوش داده، پلاستیک فروشی و فروش آیسکریم می‌باشم، اما فروش آیسکریم در گرمی آفتاب مشکل است، چون بسیاری از آیسکریم‌ها تا ختم روز نرم و خراب می‌شوند.»

او می‌گوید: «شب‌ها را با برادرانم به تنهایی در سرای شمالی به سر می‌بریم. آن جا یک اتاق را کرایه گرفته‌ایم که هر کدام ما در یک شب باید پنجاه افغانی بدهیم. اما ما مجبور هستیم، چون جایی برای بود‌و‌‌باش نداریم.»

به‌گفته بلال، وی تنها روزانه شش الی هشت‌صد افغانی فروش دارد و روزانه مبلغ شش‌صد افغانی را از نمایندگی آیسکریم می‌خرد و بعد به فروش می‌رساند. روزانه مبلغ دو الی سه‌صد افغانی از بابت فروش آیسکریم مفاد به‌دست می‌آورد. همین طور برادران بزرگ‌تر از خودش نیز خرید و فروش‌های خود را دارند.

او می‌گوید: «قیمت‌های آیسکریم از ۱۰ تا ۵۰ افغانی است. کراچی آیسکریم را از منطقه سینما پامیر تسلیم می‌شوم و بعد به کارته چهار، کوته سنگی، سیلو، باغ بالا، کارته پروان و همان طور به قوای مرکز و ده افغانان می‌آیم، اما بیشترین فروش در عقب دروازه‌ها و کوچه‌ها‌ می‌باشد. وقتی ساعت پنج دیگر شد، دوباره به سینما پامیر می‌رویم و کراچی‌ها را تسلیم نمایندگی می‌کنیم.»

به‌گفته بلال، در طول روز با بیشتر از دوازده ساعت پیاده روی در جاده‌ها و کوچه‌ها خیلی احساس خستگی می‌کند، اما او و برادرانش مجبور هستند این سختی‌ها را بکشند.

بلال می‌گوید که بعد از ختم رخصتی‌های تابستانی، دوباره به جلال‌آباد می‌رود و در آن‌جا ضمن رفتن به مکتب، مصروف فروش نیشکر و جواری جوشانده خواهد شد.

هشت صبح: سهیلا وداع خموش

انتهای پیام/
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.