به گزارش خبرنگار
سیاست خارجی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، هر گونه و مدلی از آينده نگری در خصوص نظام بين الملل و تحولات مربوط به آن، در گرو چهره پردازی و توصيفی دقيق از گذشته است. اصلی ترين شاخصه تحولات نظام بين الملل در سالهای اخير، بروز شکافهای تازه در جهان و آغاز دگرديسی بنيادين در مناسبات شرق و غرب است. هرچند اين تحولات عمده هنوز به مرحله تکامل خود نرسيده است، اما
بروز شکافهای تازه ميان آمريکا،اتحاديه اروپا و روسيه نشان دهنده خيزی تازه جهت بر هم زدن چارچوبهای فعلی حاکم بر مناسبات جهان است. در اين خصوص نیازمند آن هستیم به برخی وقايع مهمی که طی يک سال اخير رخ داده است بپردازیم.
نگاهی بر چگونگی بازی غرب در زمین سیاست خارجی
توافق هسته ای ميان ايران و اعضای 5+1 ،يکی از مهم ترين رخدادهای سال 1394 محسوب می شد. سرانجام در تيرماه سال 1394 و پس از سالها رايزنی فشرده و مستمر، طرفين به جمع بندی مشترکی در خصوص مباحث و در واقع منازع هسته ای غرب با ایران رسيدند. پس از آن نيز توافق هسته ای به تصويب کنگره آمريکا و همچنين به تاييد مجلس شورای اسلامی ايران رسيد و در نهايت اجرايی گرديد. هم اکنون در فاز اجرايی شدن توافق هسته ای قرار داريم.
با اين حال کارشکنيهايی که از سوی ايالات متحده آمريکا در نقض ماده 29 برجام صورت می گيرد( از جمله وضع محدوديتهای ويزا و يا تحت فشار قرار دادن بانکهای اروپايي برای تعامل با ايران ) موضوعاتی نيست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت. اين روند در سالجاری نيز ادامه پيدا خواهد کرد. از اين رو آينده نگری در قبال واقعه صورت گرفته يا همان توافق نهايی بالقوه با اعضای 5+1 يک "ضرورت غير قابل انکار" محسوب می شود.
تاکنون بارها عنوان شده است که اگر ما توافق نهايی احتمالی ميان ايران و اعضاي 5+1 را به عنوان " واقعهاي قطعی و غير قابل تغيير" در سياست خارجی، اقتصاد و سياست داخلی خود محسوب کنيم، با هرگونه تغييري در راهبرد،رفتار و حتی گفتار طرف مقابل دچار آشفتگی خواهيم شد. در چنين معادلهای ضريب آسيب پذيری ما در برابر آمريکا و شاید ديگر اعضای 5+1، که به صورت بالقوه توان بر هم زدن توافق نهايی را دارند، افزايش خواهد يافت.
اين دقت بايد در حوزه سياست خارجی ما بيشتر خود را هويدا سازد. در حوزه تدوین راهبرد یا همان دکترین سیاست خارجی ،تنها نقاطی می تواند حکم " نقطه ثقل راهبردی" ما را داشته باشند که " غير قابل تغيير" و بسيار محکم باشند.اگرچه توافق هسته ای با اعضاي 5+1 به غایت يک "نقطه عطف تاکتيکی" در سياست خارجی جمهوری اسلامی است، اما پیوند دادن جمیع موضوعات با دستی و کلان کشور با محوریت مناسبات هسته ای به عنوان يک "مرکز راهبرد" خطايی سخت و جبران ناپذير خواهد بود.
از اين رو ضرورت دارد نگاه ما در حوزه سياست خارجی نسبت به توافق هسته ای صورت گرفته ميان ايران و اعضاي 5+1 بر مبنای بی اعتمادی به طرف مقابل تنظيم و تعريف گردد و با آينده نگری، عواقب و تبعات ناشی از هرگونه سوء رفتار طرف مقابل را در اين معادله مدنظر قرار دهيم. (توضیح اینکه بر بی اعتمادی ایران نسبت به طرف غربی بویژه کاخ سفید،بارها از سوی مسئولین سیاست خارجی جمهوری اسلامی مورد تاکید قرار گرفته است).
موضوع بعدی که بايد نسبت به آن توجه ويژه داشته باشيم، معطوف به بازی خطرناک امنيتی غرب در منطقه و شبه قاره هند است. آنچه مسلم است اينکه غرب در سال جديد، يعنی سال 1395 به تلاش خود جهت تاثيرگذاری معکوس بر نهضتهای اسلامی در خاورميانه ادامه خواهد داد. تقويت و تسلیح گروههای تروريستی و تکفيری(به اصطلاح آنان اسلام گرا)، نبش غرب دوباره طالبان با هدف ورود به معادلات امنيتی و سياسی افغانستان و پاکستان، برنامه ريزی دوباره برای اجرای سياستهای کلان ناتو در اوکراين، خاورميانه و شبه قاره هند و.....جملگی اقداماتی است که صد البته موارد مطروحه از رصد هوشمندانه دستگاه ديپلماسی کشورمان عبور کرده است و همواره در اولویت تحلیل گران این نهاد تصمیم ساز مملکتی می باشد.(با تحلیل سفرهای محمد جواد ظریف بطور مثال شرق آسیا و نیز رایزنیهای متعدد ایشان در آسیای صغیر می توان بهتر به نتیجه رسید).
شواهد و تحولات میدانی موجود در عرصه سیاست خارجی غرب بویژه واشنگتن به خوبی نشان می دهد که کاخ سفید و برخی متحدان اروپايی آن به رويکرد تقابلی و تهديد محور خود نسبت به جمهوری اسلامی ايران و جهان اسلام ادامه خواهند داد. در اين ميان دستگاه ديپلماسی کشورمان حتما ضمن درک تهديدات ،فرصتها و شکافهايی که در نظام بين الملل به وجود آمده است، بهترين تصميم گيری و اقدام ممکن را در راستای تقويت استراتژيها و مبانی ثابت سياست خارجی جمهوری اسلامی ايران اتخاذ خواهد نمود.
در اين خصوص نظر به پایش اقدامات و رایزنیهای نهاد سیاست گذار حوزه دیپلماسی کشور، ميان جمهوری اسلامی ايران و تحولات بنيادين نظام بين الملل را به طور دقيق و جدی محاسبه می گردد که البته خیلی مهم است که، هرگونه رفتار،کنش و واکنش خود را بر اساس تغییر زمین بازی غرب تدوین وتعیین گردانند.بديهی است که در اين صورت غرب نيز قدرت و جرات ورود به خطوط قرمز ترسيم شده از سوی نظام جمهوری اسلامی ايران را نخواهد داشت. غربی که عهد شکن است، غربی که بر خلف وعده خویش آستانه ای قائل نبوده و نیست و نیز غربی که به باور خود مردان دیپلمات مذاکره کننده ما با ایران از سر آشتی در نیامده و آنها ناگزیر به کنار آمدن با تهران بودند چرا که توان "شل کردن پیچ و مهرهای تحقیقات وفناوری پاک ایران را نداشتند".
همان گونه که از منظر خوانندگان ارجمند گذشت؛ ایالات متحده در حال تغییر زاویه جغرافیایی خود در زمین بازی است. حال که سیاستهای خصمانه و منفعت طلبانه غرب در منطقه به گیم اور شدن گراییده است، مهره تعویضی خود یعنی طالبان را مجددا به زمین بازی فراخوانده اند و با نبش قبر کردن این گروهک به یقین خودشان پیکارجو در صدد اکران تازه ای از شیوه طالبانی بر صفحه سیمای سیاستهای ناکارآمد خویش هستند.شوربختانه حاکمان اروپا و آمریکا یا نمی خواهند و یا نمی توانند از عقبه تاریک خود در منطقه درس بگیرند و هر آینه و به هر قیمت که شده بر تبل بد عهدی و جنگ افروزی خود در منطقه می کوبند و از هر فرصتی برای بازی دادن مهره های سیاه وسفید خود فروگذار نمی کنند.
خوشبختانه نظام مقتدر و هوشمند جمهوری اسلامی ایران به پیروی از منویات رهبری انقلاب و نیز تلاش مستمر مسئولین کشور، اشراف لازم و کافی را نسبت به تحولات بین المللی داشته و دارند لذا حاکمیت ایران به تناسب و رفتار سنجی طرف مقابل اقدام کرده وخواهد کرد؛چنانچه همیشه از سوی مقامات عنوان می شود دشمن مکار و حیله گر است!! بله سندرم حیله، عنصر ناگسستنی از پیکره دشمن نابخرد است که اگر نبود ما هر لحظه شاهد تغییر رنگ لعاب بازی آنها در جهان نبودیم.
محمدرضاشجاعیان
انتهای پیام/