هنگامی که پیتر به اتاق مادرش وارد شد و مطمئن شد وی خواب است سعی در کشتن او کرد درحالی که مادرش قبل از این حادثه در خواب فوت کرده بود.
هیئت منصفه اعلام کرد او نمیتواند در دادگاه محاکمه شود بنابراین وی قرار است در یک بیمارستان روانی بستری شود.
هنگامی که این پسر روانی به تیمارستان انتقال یافت، برای یکی از پرستان تعریف کرد که چگونه سر مادرش را ازتنش جدا کرد. پزشک معالج "پیتر" گفت که او سعی داشته مرا قانع کند که جنگ جهانی سوم از سال 1990 آغاز شده (سالی که به این بیماری مبتلا شده) و از آن زمان کشور در دست آلمانهاست.
پس از مرگ پدرش او تنها کسی بود که از مادرش مراقبت میکرد. هنگامی که از او درمورد مادرش سوال شد، او پاسخ داد که مادرش دیگر در قید حیات نیست زیرا که او به مادرش قرص دیازپام خورانده و سپس سر او را از بدنش جدا کردهاست.
افسر پلیس آدام ریدلزدون بیان کرد: «آنچه من هنگام ورود دیدم چیزی مانند یک تکه گوشت بود که در سالن افتاده بود. در یک سمت من سر جدا شده از تن قرار گرفته بود و در قسمت دیگر اره برقی خون آلود». هنگامی که پلیس به خانه آنها رسید، سر جدا شده خانم اندرسون را کنار اره برقی یافت و بدنش روی زمین افتاده بود.
انتهای پیام/