سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

گزارش/

سرنوشت کودکان بدون پدر و مادر به کجا می رسد؟

من حس نبود پدر و مادر را حس کرده‌ام واین فرض ، محال است که بگذارم فرزندم...

به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان ؛ کودکی که به دنیا آمده تا کانون یک خانواده را گرمتر کند ، حالا شاهد سردی روابط والدینش است. این کودک که از مشکلات بیخ پیدا کرده بین والدین سر در نمی‌آورد، امروز فقط سنگی جلوی آرامش و جدایی آن‌ها شده است.اما والدین تصمیم خود را گرفته‌اند و با علم به اینکه طلاق و پایان دادن به یک زندگی مشترک آخرین راه حل است، آن را برمی‌گزینند تا از این بند رها شوند و در این بین کودکی معصوم نیز رها می شود.

**کودکان با طلاق کنار نمی‌آیند

گاهی به اجبار ماندن در یک زندگی سخت و طاقت فرسا به مراتب تاثیرهای منفی و بدتری نسبت به یک طلاق می‌گذارد.از طرفی هم اگر طلاق سبب تغییرات زیادی در زندگی کودک نسبت به قبل شود، پیمودن مسیر زندگی را برای او دشوارتر می‌کند. 

تکلو ، مشاور خانواده ، ضمن اینکه طلاق را بر اجبار ماندن در زندگی نادرست ارجح می‌داند، می‌گوید: والدین می‌دانند که با جدایی آن‌ها فرزندانشان مسیر سختی را پیش رو دارند که آماده جذب هرگونه آسیبی است ، ولی گاهی یک طلاق خوب و به جا به مراتب بهتر از ماندن در زندگی اشتباه است.می‌توان با رعایت اصل یک نواخت و یک دست آسیب‌های وارده طلاق را به حداقل رساند و شرایط را طوری تنظیم کرد که زندگی گذشته کودک با زندگی بعداز طلاق والدینش تفاوت چندانی نداشته باشد.برای کودکان از بدو تولد تا 3 سالگی فراهم کردن نیازهای اولیه چون خواب، تغذیه، سرگرمی‌های کودکانه، اهمیت بالایی دارد و همچنین سعی کنیم از طریق بازی و هم بازی شدن با آن‌‌ها و هم سالانشان در مسیر عادی رشد قرارشان دهیم.

** مراقبت‌های ویژه تا 7 سالگی

کودکان و خردسالان آن‌طور که باید مفهوم طلاق و جدایی والدین خود را درک نمی‌کنند و فقط تحت تاثیر جنگ روانی رخ داده، ممکن است دچار افسردگی یا اختلالات روحی روانی شوند.

امین، 24 ساله، در سن 2 سالگی شاهد طلاق پدرو مادرش بوده است. او بعد از جدایی والدینش با پدر و خانواده پدری‌اش زندگی کرده است و اعتقاد دارد کودکان به هیچ وجه نباید از طرف اطرافیان به خاطر اتفاقی که هیچ دخلی به آن‌ها نداشته سرکوفت بخورند و زیر سوال بروند.

یک کودک 3 - 4 ساله به هیچ عنوان متوجه این بگو مگو و طعنه ها نمی‌شود و اطرافیان فقط با این کار جنگ اعصاب به وجود می‌آورند و باعث آزردگی خاطر او می‌شوند.

تکلو ، دراین باره می گوید: از 3  تا 6 سالگی بچه‌ها نسبت به اطرافیان لجباز می‌شوند و به اصطلاح جنگ قدرت دارند و می‌خواهند به هرشکلی قدرت خود را به نمایش بگذراند.سعی کنیم با بچه‌ها در این سن طوری رفتار کنیم که انگار آن‌ها محور قدرت‌اند؛ قبول کنیم که به ما تسلط دارند.اگر هم کودک بهانه عدم حضور والدینش را گرفت ، به او دروغ نگویید که پدر یا مادرت برمی‌گردند و تنهایی او را تایید کنید که بچه به حس خود شک نکند مبادا دچار اشتباه شده است. در کل بچه ها در سن 3 تا 6 سالگی به دنبال چرایی نیستند، آن‌ها در قبال بهانه هایشان فقط یک ضمانت و گارانتی می‌خواهند، همین که شما به او بفهمانید ترکش نمی‌کنید، تجربه تلخ رهاشدن در گذشته را جبران می‌کنید.

**ما بچه‌های طلاق نیستیم

بعضی‌ها نگاهشان سنگین است و به دنبال هر بهانه‌ای هستند که بگویند پدر و مادر بالای سرش نبوده که به راه کج کشیده شده است. مگر می‌توان به همین راحتی قضاوت کرد و نسخه پیچید؟!

امین می‌گوید: بچه‌هایی که در خانواده‌های از هم فروپاشیده بزرگ می‌شوند نسبت به بچه‌هایی که سرسفره پدر مادرشان بزرگ شده‌اند، سختی و مشقت‌های بیشتری را متحمل شده‌اند و این سختی‌ها مقدمه‌ای برای دشواری‌های مراحل مختلف زندگی است. من حس نبود پدر و مادر را حس کرده‌ام واین فرض محال است که بگذارم فرزندم نیز این تجربه را داشته باشد.

**ازدواج برایمان تبدیل به یک معضل شده است

وقتی می‌گوییم بچه‌های طلاق، آن هم با لحن ناشایست، ناخودآگاه حس منفی به اطرافیان منتقل می‌کنیم.

تکلو ، با اشاره به اینکه آمار طلاق بچه‌های طلاق زیاد است می‌گوید: راجع به جامعه آماری نرمال حرف می‌زنیم،به طور معمول بچه‌های طلاق حس عدم اطمینان و سوءظن به هر شخصی را دارند و ممکن است مدام در حال کنترل اطرافیانشان باشند.آن‌ها از نزدیک‌ترین افراد در زندگی خود این حس را بدست آورده‌اند گاهی تا این حد پیش می‌روند که نکند تقصیر ما بوده که والدینمان طلاق گرفته‌اند. در هنگام ازدواج کودکان طلاق نباید به خاطر مشکلی که در زندگی والدین آن‌ها روی داده است برچسب «طلاق» براین بچه‌های بی‌گناه گذاشته شود.به طور مثال برای ازدواج، باید ملاک، طرف مقابلمان باشد. بسنجیم که آیا تحت تاثیر آسیب‌های ناشی از طلاق قرار گرفته است و متاثر از آن‌ها رفتار می‌کند؟ یا اینکه با اندکی ریشه یابی بفهمیم، نه تنها آسیب‌هایی چون اعتیاد، بد خلقی و ... را دچار نشده است بلکه چالش‌های زندگی او را ورزیده کرده و همانند گلی است که با وجود اینکه شرایط روییدن را نداشته ، بازهم روییده است.

به قول امین ،نباید بچه‌ها تقاص اشتباه دونفر دیگر را  پس دهند.شاید یک ازدواج خوب بتواند احساس کمبود محبت و در واقع همه خلاء‌های دوران بچگی را جبران کند.باید فرصت دهیم و آگاهانه رفتار کنیم؛ شاید آن‌ها بتوانند با تجربه‌ای که از طلاق کسب کردند یک ازدواج خوب و بدون طلاق را ضمانت دهند.


گزارش از نیلوفر افتتاحی



انتهای پیام/ 

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۱۲:۴۸ ۲۵ آذر ۱۳۹۴
وقتی هدف ازدواج جبران اعتماد به نفس از دست رفته فرد باشه اینجور چیزا زیاد دیده میشه
ناشناس
۱۰:۰۵ ۲۵ آذر ۱۳۹۴
خدایا بساط درد و رنج رو کی جمع می کنی ؟ تا کی باید شاهد طلاق و قتل اعتیاد خودکشی و بد بختی باشیم ای کاش عمر از اینهم که هست کوتاهتر بود