به گزارش خبرنگار
حوزه حوادث گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، چندی پیش زن جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق داد و درخصوص علت آن به قاضی گفت: آقای قاضی چند وقت پیش مادرم به دلیل بدهی و چکی که داده بود، بازداشت شد.
وی افزود: وقتی این موضوع را شنیدم به شدت ناراحت شدم و از اینکه مادرم به بازداشتگاه می رفت عصبی بودم. همان زمان موضوع را به شوهرم گفتم و از او خواستم تا هرطور شده بدهی مادرم را جور کند و بپردازد. ولی شوهرم در کمال ناباوری گفت که این موضوع به او ربطی ندارد و نمی تواند اینکار را برای من انجام دهد.
زن جوان ادامه داد:خیلی از این رفتار شوهرم شوکه و ناراحت شدم. من داشتم از ناراحتی و عصبانیت سکته می کردم ولی شوهرم خیلی خونسرد خودش را کشید کنار و ذره ای هم به من و مادرم کمک نکرد. مادرم هر طور شده بود بالاخره از بازداشت آزاد شد و من از طریق دوستانم او را نجات دادم، ولی بعد از این ماجرا دیگر حاضر نشدم لحظه ای در کنار شوهرم زندگی کنم. همانجا متوجه شدم که دیگر زندگی در کنار این مرد فایده ای ندارد و با خودم گفتم به دادگاه بیایم و دادخواست جدایی بدهم.
بعد از صحبت های این زن احضاریه ای برای شوهرش فرستاده شد تا با حضور در دادگاه صحبت های خود را بیان کند.
انتهای پیام/
اون زنه هم خیلی خره که داره زندگیش رو به هم میزنه