سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

مافیای پزشکی؛ بیماری‌های ساختگی در خدمت «صنعت پزشکی»

هر چند وقت یکبار نام بیماری جدیدی را می شنویم که در گوشه‌ای از دنیا بروز می‌کند و سپس به برخی نقاط دیگر گسترش می‌یابد. بسیاری از این بیماری‌ها نتیجه غذاهای آلوده یا انحرافات موجود در سبک زندگی جدید است اما برخی از آنها نیز این گونه نیست. مثلاً‌ در مورد ایدز،‌ سارس، ابولا و برخی سرطان‌ها و نحوه درمان‌ آن‌ها شواهد زیادی به نفع ساختگی‌بودن آن وجود دارد.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، پزشکی جدید،‌ پیشرفت‌های چشمگیری در تشخیص بیماری و درمان آن داشته است. برای مثال، واکسیناسیون توانسته بسیاری از بیماری‌ها را ریشه‌کن کند،‌ عکس‌برداری‌های پیشرفته امکان شناخت علایم و میزان بیماری‌ها را در عمق بدن بیمار فراهم ساخته، داروهایی برای رفع سریع‌تر بیماری‌‌ها اختراع شده است، مرگ و میر کودکان و زنان باردار را به مراتب کاهش داده است و ... . اما ظاهراً این همه داستان نیست.

بسیاری بر این باورند که پزشکی جدید اساساً ماهیت متفاوتی با طبابت سنتی دارد و مضرات آن بیش از فواید آن است. این افراد به داده‌هایی استناد می‌کنند که نشان می‌دهد چیزی به نام مافیای پزشکی، منافع جامعه پزشکی را بر منافع مردم ترجیح می‌دهد و به جای اینکه به فکر سلامتی انسان‌ها باشد،‌ تنها به فکر پُرشدن جیب خود است. این ادعاها گاهی آن‌چنان قوت می‌گیرد که بوی توهم توطئه از آن به مشام می‌رسد. در این گزارش نمی‌خواهیم فلان باند کلاهبرداری یا بهمان دکتر قلابی را سوژه خود کنیم بلکه به کلیت نظام پزشکی جدید در دنیا می‌پردازیم. قصد داریم میزان واقعیت ادعای وجود مافیای پزشکی را با توجه به ساختار کلی صنعت پزشکی در حد توان خود بررسی کنیم و قضاوت منصفانه‌ای در این زمینه داشته باشیم. لازم به ذکر است آنچه در اینجا می‌آوریم،‌ عمدتاً‌ در مورد کشورهای غربی است چون پزشکی جدید به معنای یک صنعت واحد هنوز در ایران گسترش کامل نیافته است. 

نمی‌توان برای قضاوت منصفانه در مورد ماهیت نظام پزشکی جدید، به ظاهر آن اکتفا کرد، گر چه در مورد باطن آن نیز باید منصف بود



آیا ماهیت پزشکی جدید با سنتی متفاوت است؟

پزشکی جدید موضوع مشترکی با پزشکی سنتی دارد: مدیریت جسم انسان. اما مسائلی موجب شده که ماهیت پزشکی جدید از برخی جهات با پزشکی گذشته متفاوت باشد:

پزشکی جدید، یک «صنعت» است با همه اقتضائات آن. صنعت یعنی این پزشکی،‌ ارتباط مشخصی با حوزه فناوری‌ و اقتصاد دارد. پزشکی جدید، رویه‌هایی را در پیش می‌گیرد که برایش صرف داشته باشد و عمدتاً‌ تلاش می‌کند با استفاده از فناوری‌های جدید، نفوذ خود را در حد ممکن گسترش دهد،‌به همه دنیا و به همه حوزه‌های زندگی انسان. 
پزشکی جدید داروهای واحدی را برای افراد متفاوت تجویز می‌کند چون ساختار صنعتی آن بر تولید انبوه استوار است. اگر قرار باشد برای هر کس داروی ویژه و جدیدی تجویز کند، نمی‌تواند آنها را تولید انبوه کند،‌ پس برایش سود آنچنانی ندارد.
پزشکی جدید عمدتاً بر درمان تمرکز دارد تا پیشگیری. چون اگر کاری کند که همه از بیماری‌ها پیش‌گیری کنند،‌ صنعتش می‌خوابد.
پزشکی جدید آموزش‌های واحدی را برای همه مردمان در سراسر جهان تجویز می‌کند،‌ از هر طبع و نژاد و جغرافیایی که باشند چندان مهم نیست. زیرا پزشکی جدید با درمان بیماری‌ها و فروش داروها کار دارد نه بهبود زندگی انسان‌ها. برای همین به تفاوت‌ انسان‌ها اهمیت چندانی نمی‌دهد.
پزشکی جدید معتقد است اگر شرایط خوبی برای زندگی پزشکان وجود نداشته باشد،‌ کسی به آموختن این رشته علاقمند نمی‌شود، پس باید مزایای مالی برای آن در نظر گرفت. برای همین لزومی ندارد حتماً به پزشکی علاقمند باشید تا آن را برای ادامه تحصیل انتخاب کنید. مزایای مالی به کمک شما می‌آیند و شما را در انتخاب، یاری می‌کنند. قطعاً این بدان معنا نیست که همه پزشکان صرفاً به خاطر پول بیشتر به سراغ این رشته رفته‌اند.


پزشکی جدید، یک صنعت است که بدون آموزش انبوه، تولید انبوه و فروش انبوه، سودآوری ندارد. این مؤلفه‌ها همان‌قدر که به گسترش بهداشت در جهان کمک کرده،‌ همان‌قدر نیز مانع توجه صرف به سلامتی انسان‌ها می شود


ما نمی‌گوییم طبیبان در قدیم،‌ هیچ انگیزه اقتصادی نداشتند یا هرگز جیب خود را به سلامتی بیمار ترجیح نمی‌دادند. اما تفاوتی که در آن زمان وجود داشت،‌ این بود که به دلیل عدم یک صنعت گسترده و واحد،‌ مردم می‌توانستند بین دو طبیب که یکی به جیب خود و دیگری به سلامتی مردم اهمیت می‌دهد،‌ انتخاب کنند. اما اکنون چنین امکانی به حداقل رسیده است و در مورد عمده بیماری‌ها، تجویز پزشکان شبیه یکدیگر است. پیش‌تر عمده داروها توسط خود طبیب ساخته می‌شد اما اکنون شرکت‌های داروسازی به دنبال کسب درآمد از فرآیند درمان بیمار هستند. این شرکت‌ها می‌توانند با یک زدوبند ساده با دولت یا دو سه شرکت دیگر،‌ اجازه تأسیس شرکت‌های دیگر و موفقیت آنها را بگیرند و آن وقت مردم مجبورند تنها از محصولات همین یکی دو شرکت استفاده کنند که معلوم نیست چه موادی را با چه قیمتی به مردم می‌فروشند. این مسائل پیشتر نبود.

دکتر لانکتوت، پزشک کانادایی در کتاب خود با نام «مافیای پزشکی» (که انتشارش موجب محرومیت وی از پزشکی تا آخر عمر شد) پس از تجربیات گوناگون به این باور رسیده است که 75% از پولی که در نظام سلامت جدید خرج می‌شود، غیرضروری است یعنی نه به جیب پزشک می‌رود و نه به درد سلامتی بیمار می‌خورد. او نام نظام فعلی را «نظام بیماری» (به جای نظام سلامت) می‌گذارد و بیان می‌کند «اگر هم پزشکان و هم بیماران ناراضی هستند، پس کس دیگری باید خوشحال باشد که موجب شده این نظام، دائمی شده و در تمام دنیا گسترش یابد... همان کسی که از آن سود می‌برد... رسماً به ما گفته می‌شود که این نظام، در خدمت بیماران است اما عملاً در خدمت صنعتی است که آن را با ریسمان‌هایی نگه داشته و یک «نظام بیماری» را به سود خود تداوم می‌بخشد. ما آن را مافیای پزشکی می‌نامیم».

کتاب «مافیای پزشکی» محرومیت دائمی نویسنده آن از پزشکی را بدنبال داشت.

بدن‌هایی که ضعیف می‌شوند

دکتر کالوکرینوس در مورد داروهایی جدیدی به جر متادون که برای ترک اعتیاد،‌ کشف کرده است، به نکات جالب توجهی اشاره می‌کند:«ما یک پروسه غیرسمی برای خروج سموم طراحی کردیم که با آن می‌شد معتادان را از هروئین و متادون خلاص کرد بدون اینکه عوارضی داشته باشد. معتادان هیچ انگیزه‌ای برای بازگشت به مواد نداشتند و اگر داشتند، با یک اقدام ساده مثل آب‌خوردن از بین می‌رفت. آن پروسه بسیار کامل و سریع بود... از زاویه مباحث متابولیسم بدن، ضرر متادون برای بدن،‌ خیلی بیشتر از هروئین است... وجدان من اجازه نمی‌دهد که یک نفر را به متادون معتاد کنم بدون اینکه راهی برای خلاصی از آن داشته باشد.»


تصویر بالا یک مکالمه کاریکاتوری میان پزشک و بیمار است که به یکی از معایب داروهای شیمیایی یعنی از بین بردن عوارض بیماری و واکنش بدن به جای نابودسازی عامل بیماری اشاره دارد:
پزشک: اگر تشریف بیارید اونجا، ما سیستم ایمنی شما را تخریب و بدن شما را با سموم مهلک ویران می‌کنیم. این حالتان را بهتر می‌کند.
بیمار:‌ چه خوب. ممنون آقای دکتر!


گفته‌های دکتر کالوکرینوس نشان می‌دهد پزشکی جدید،‌ نمی‌خواهد اعتیاد از جامعه رخت بربندد بلکه تنها یک اعتیاد را به اعتیاد دیگر و یک بیماری را به بیماری دیگر تبدیل می‌کند تا بدن‌هایی ضعیف در جامعه وجود داشته باشد چون این بدن‌های ضعیف خیلی بیشتر مستعد بیماری‌های دیگر هستند. این اتفاق فقظ در مورد معتادان به هروئین نمی‌افتد. شاید شایع‌ترین بیماری،‌ سرماخوردگی باشد. پزشکی جدید بدون اینکه به رفع عامل سرماخوردگی بپردازد، تنها حساسیت بدن را نسبت به عامل بیماری کم می‌کند. بنابر این بیماری در بدن شما وجود دارد و در حال تضعیف قوای شما است،‌ اما چون سیستم واکنش بدن از حساسیت افتاده و عوارضی چون عطسه و آبریزش ندارد،‌ فکر می‌کنید درمان شده‌اید.

داروهایی که کشف نمی‌شود

دلایل زیادی برای عدم کشف داروهای جدید وجود دارد. یکی از آنها چیزی بود که دکتر کالوکرینوس گفت و مورد دیگر که در کتاب «تاریخچه آزمایش‌های سری آمریکا بر روی بشر»‌ آمده است، به بیماری پالاگرا مربوط می‌شود. بعد از اینکه میلیون‌ها انسان در اثر این بیماری در طول دو دهه جان باختند،‌ تازه وزارت بهداشت آمریکا در 1935 به فکر افتاد که ریشه آن را کشف کند. مدیر آژانس خدمات بهداشت عمومی آمریکا پذیرفت که حدود 20 سال است که می‌داند پالاگرا در اثر کمبود نیاسین به وجود می‌آید اما نمی‌توانسته اقدامی کند زیرا عمده تلفات این بیماری در بین فقرای سیاه‌پوست رخ می‌داده است! 

دکتر پالینگ با توجه به تجربیاتش به این نتیجه رسیده است که «هرکس باید بداند که شعار جنگ علیه سرطان یک فریب است و جامعه سرطان آمریکا آنچنان بی‌صاحب است که نمی‌تواند وظایفش را در قبال مردمی که از آن حمایت می‌کنند،‌ انجام دهد».


همین بیماری شایع سرطان که اخیراً‌ درمان‌هایی برای آن کشف شده است،‌ تا مدت‌ها اجازه کشف داروی آن داده نمی‌شد. دکتر رابرت اتکینز با اشاره به این مطلب گفته بود:«نه تنها یک درمان،‌ بلکه درمان‌های متعددی برای سرطان وجود دارد. اما همه آنها به صورت نظام‌مند سرکوب می‌شود،‌توسط مؤسساتی چون ACS، NCI و مراکز تومورشناسی عمده. آنها مناقع بسیار زیادی در تداوم وضع موجود دارند.» اشاره اتکینز به انجمن شیمیست‌های آمریکا و مؤسسه ملی سرطان است. این خیلی تلخ است که انسان بفهمد همان مراکزی که به ظاهر برای هم‌افزایی و تجمیع تلاش‌ها در جهت بهبود زندگی انسان‌ها و درمان بیماری‌ها تشکیل می‌شوند،‌ در عمل به لحاظ ساختاری دارای منافعی هستند که در موارد متعددی به آنها اجازه حرکت در مسیر آن اهداف را نمی‌دهد.

دکتر اروین استون پرده دیگری از این نمایش را رو می‌کند. وی در مورد سرطان خون به یک درمان ویژه اشاره می‌کند: «در یک مورد، امکان بهبود کامل سرطان خون فراهم شد... بیمار هر روز 22 تا 24 گرم ویتامین c مصرف می‌کرد... این باورنکردنی است که هیچ کس از این روش پیروی نکرد... با رفع کمبود ویتامین c،‌ سرطان خون تقریباً یک بیماری خوش‌خیم و غیرکشنده است. من یک مقاله در مورد این روش درمانی جدید نوشتم تا بلکه این روش در مراکز درمانی مورد استفاده قرار گیرد. من مقاله خود را به سه نشریه تخصصی سرطان  و سه نشریه تخصصی خون ارسال کردم. هیچ ‌کدام از آنها حاضر به چاپ مقاله من نشدند... حتی دو تا از این نشریه‌ها اصلاً مقاله من را نخواندند.»

ظاهراً اخذ مجوز برای نشریات، فقط به درجه علمی و مانند آن مربوط نمی‌شود. مجوزها به کسانی داده می‌شود که ملاحظات مراکز درمانی و مراکز داروسازی را لحاظ کنند و مطلبی چاپ نکنند که منافع مالی آنها را به خطر بیاندازد، حتی اگر بدون چاپ آن مطلب، زندگی خیلی ار بیماران به خطر بیافتد.


بیماری‌هایی که اختراع می‌شود

ایجاد یک بیماری جدید خیلی سود دارد وقتی می‌دانی درمانش چیست و مطمئنی به زودی بازار بزرگی برای داروی تو فراهم می‌شود! اگر در کشور خودت نتوانستی این کار را بکنی، لااقل در کشورهای فقیر آفریقا هر چه می‌خواهی انجام بده!

هر چند وقت یکبار نام بیماری جدیدی را می شنویم که در گوشه‌ای از دنیا بروز می‌کند و سپس به برخی نقاط دیگر گسترش می‌یابد. بسیاری از این بیماری‌ها نتیجه غذاهای آلوده یا انحرافات موجود در سبک زندگی جدید است اما برخی از آنها نیز این گونه نیست. مثلاً‌ در مورد ایدز،‌ شواهد زیادی به نفع اختراعی‌بودن آن وجود دارد.

این نقشه شیوع ایدز در جهان است. ظاهراً‌ جنوب آفریقا، جنوب شرق آسیا و برخی کشورها مانند روسیه اصلاً وضعیت خوبی ندارند


دکتر الان کانت‌ول در مورد اختراع ویروس ایدز می‌‌گوید: «دو پژوهشگر،‌دکتر گراث نیکلسون و همسرش نانسی یک باکتری میکروبی (یک مایکوپلاسما) را در خون حدود نیمی از سربازانی که دچار بیماری در جنگ خلیج فارس شدند، پیدا کردند. باورکردنی نبود که این عامل عفونی، دارای میزانی از HIV (همان ویروس ایدز) بود. این میکروب هرگز نمی‌تواند به صورت طبیعی به وجود آید. بلکه برعکس، فرمول این میکروب نشان می‌دهد که یک عنصر در جنگ بیولوژیک است چون دست‌ساز است و ژنتیک آن مهندسی شده است.»
 
همین یافته‌ها در مورد سارس،‌ ابولا و مانند آن نیز وجود دارد. ما تئوری توطئه را ترویج نمی‌کنیم اما وقتی می‌دانیم که بومیان سرخ‌پوست آمریکا بر اثر پتوهای اهدایی از طرف مهاجران اروپایی جان باختند، پتوهایی که آلوده به بیماری‌های کشنده بود، تعجبی نمی‌کنیم اگر خیلی از متخصصان معتقد باشند این بیماری‌های جدید، ساختگی است. پرفسور برادریک از اساتید دانشگاه لیبریا و دلاویر بر این باور است که ابولا، یک بیماری دست‌ساز در آزمایشگاه‌های ژنتیک شرکت‌های داروسازی غربی بوده است که از طریق برنامه‌های واکسیناسیون سازمان ملل در آفریقا گسترش یافته است. او که یادداشت خود را در  Liberian Daily Observer منتشر کرده است، هدف از این کار تکراری را علاوه بر سود بالای آن برای شرکت‌های داروسازی، نسل‌کشی از آفریقاییان برای دست‌یابی به معادن سنگ‌های قیمتی در این منطقه می‌داند. وی مؤسسه تحقیقات پزشکی ارتش آمریکا، مرکز ملی پایش بیماری‌ها در آمریکا و چند مرکز دیگر از جمله سازمان جهانی بهداشت را در این پروژه دخیل می‌داند. توهم توطئه یا سیاه‌دیدن همه سازمان‌های جهانی کار درستی نیست. اما فارغ از این مسأله، احتمال ساختگی‌بودن بیماری‌های جدید، بسیار قوی است.

 
درمان‌های بی‌خاصیتی که تجویز می‌شود

یکی از مهمترین درمان‌هایی که در مورد نتیجه‌بخش بودن آنها تردید جدی وجود دارد: جراحی است. توماس اسمیث در کتاب خود با نام «گانگسترهای پزشکی» می‌نویسد: «بخش بزرگی از این فاجعه پزشکی که آمریکا در حال حاضر تجربه می‌کند،‌ با نحوزه سازمان‌دهی جامعه پزشکی ما مربوط است. اساساً جامعه پزشکی ما برای شفای بیماری‌ها و درمان آنها شکل نگرفته است بلکه،‌ به ویژه در سطوح بالا، یک واحد اقتصادی است که با هدف پولسازی برای اعضایش سازمان یافته است.»

واقعاً همه جراحی‌هایی که پزشکان توصیه می‌کنند،‌ برای سلامت بیماران ضروری است؟

وی به ذکر مثال‌هایی می‌پردازد تا ایده خود را تقویت کند: «مثلاً یک جراح قلب،‌ هیچ کاری برای درمان بیماری قلبی انجام نمی‌دهد. 3 تا 5% از بیماران قلبی که بر روی تخت جراحی جان می‌دهند. اما بقیه هم که جان سالم به در می‌برند هیچ مدرکی دال بر بیشتر زنده‌ماندن آنها تا سه سال بعد از عمل، نسبت به کسانی که از درمان‌های دیگر استفاده کرده‌اند، وجود ندارد. یک پژوهش در دانشگاه هاروارد در مورد 200 هزار بیمار قلبی،‌ این واقعیت را آشکار ساخت کسانی که جراحی کرده‌اند، به هیچ وجه بیش از آنهایی که جراحی نکرده‌اند، زنده نمانده‌اند.»

قطعاً عمل جراحی برای خارج‌ساختن برخی تومورها یا غده‌‌ها ضروری است اما گسترش آن به بیماری‌های دیگر مانند بیماری‌های قلبی و یا مشکلات کمر و ستون فقرات از دو وجه،‌ ناکارآمد است: اولاً عمده این جراحی‌ها درمان مؤثری نیست؛ ثانیاً‌ عمده این بیماری‌ها ناشی از سبک زندگی غلط است که خود جامعه پزشکی جدید باید به دنبال اصلاح آن باشد اما به دلیل اشتراک منافع با کلیت صنایع جدید، از انجام اقدام مؤثر، ناتوان است.

دو سناریوی متفاوت

همه پزشکان بد نیستند کما اینکه همه آنها نیز انسان‌های خوبی نیستند. اما اینجا اصلاً بحث ما در مورد آدم‌ها نبود. این نوشتار به ماهیت پزشکی جدید و ابعاد آن اشاره داشت و نشان داد پزشکی جدید، ابعاد مثبت بسیاری دارد که از پزشکی سنتی برنمی‌آمده است. با این حال برخی جنبه‌های آن نشانه‌های هشداردهنده‌ای از ضرورت اصلاح ساختاری در این حوزه یادآور می‌شود. این هشدارها بدان معنا است که دو سناریو برای صنعت پزشکی جدید وجود دارد که ما آن را در قالب تأسیس یک بیمارستان خصوصی بیان می‌کنیم:

با توجه به آنچه گفتیم، اگر بخواهیم بدبینانه فکر کنیم: چند پزشک با یکدیگر جلسه گرفته و با توجه به مدارک تخصصی خود مجوز تأسیس یک بیمارستان خصوصی را می‌گیرند. آنها این بیمارستان را مانند یک شرکت سهامی اداره می‌کنند،‌ یعنی نوعی فعالیت اقتصادی  با رنگ و بوی پزشکی. بخشی از سود بیمارستان برای خرید تجهیزات آن و تعمیر آنها مصرف می‌شود (مثل ماشین‌آلات یک کارخانه) و بخشی نیز به حقوق کارکنان و نظافت‌چی‌ها و پرستارها اختصاص می‌یابد (مانند کارگران). باقی آن سودی است که به هیأت مدیره و سهامداران می‌رسد. راه‌های زیادی برای افزایش سود وجود دارد مثلاً تعرفه‌ها به گونه‌ای تنظیم می‌شود که برای پزشکان سود داشته باشد حتی اگر حقوقی که از بیمارستان دولتی دیگری که در آن مشغولند،‌ می‌گیرند برای زندگی‌شان کفاف دهد. یا اینکه بیمارستان با برخی شرکت‌های داروسازی مخفیانه قرارداد می‌بندد که در ازای دریافت بخشی از سود شرکت داروسازی، در نسخه بیماران نام زیبای داروهای آن را بنویسد. حالا اینکه بیماران بخاطر این مسأله باید ماه‌ها بروند و بیایند و دست آخر متوجه نشوند چرا بیماری آنها درمان نمی‌شود، یا اینکه چرا قیمت داروها اینقدر بالا است، اهمیتی ندارد.

ناجوانمردانه است اگر فکر کنیم همه پزشکان در شغل خود فقط به فکر کاسبی هستند

با توجه به آنچه گفتیم، اگر بخواهیم خوش‌بینانه فکر کنیم: عده‌ای از پزشکان از روی عشق به درمان انسان‌ها در کنار فعالیت در بیمارستان دولتی، به تأسیس یک بیمارستان خصوصی اقدام می‌کنند. آنها تلاش می‌کنند تا بهترین خدمات پزشکی دنیا را با امکانات رفاهی مناسب در اختیار مردم کشور خود قرار دهند. بیمارستان از انعقاد قرارداد خاص با شرکت‌های داروسازی خودداری می‌کند و به جای آن از پزشکان خود می‌خواهد بهترین دارویی که مناسب حال بیماران باشد،‌ تجویز کنند. بیماران در این بیمارستان اگر چه مبلغی بیشتر از بیمارستان‌های دولتی می‌پردازند اما امید آنها به بهبودی بیشتر است. تعرفه‌های ثابتی برای پزشکان در نظر گرفته می‌شود و اساساً‌ بسیاری از بیماران از آنجا که اشتباها تصور می‌کردند مریضی خاصی دارند،‌ بدون دریافت هیچ مبلغی روانه خانه می‌شوند. 

قطعاً حالت‌های میانه‌ای نیز وجود دارد که نه چندان خوش‌بینانه و نه چندان بدبینانه است. این حالت‌های میانه، منصفانه‌تر است.


جمع‌بندی:‌ چه باید کرد

پاسخ قطعی برای این سوال وجود ندارد زیرا صنعت‌شدن پزشکی اقتضائات خاص خود را دارد. با این حال آنچه می‌توان گفت این است که سود صنعت پزشکی عمدتاً نه سلامت بیماران است و نه پولداری پزشکان. بلکه این سود به جیب کسانی می‌رود که حامی تداوم وضع موجود و افزایش قدرت این صنعت هستند. پس اگر قرار است اتفاقی بیافتد جز با همکاری پزشکان و بیماران اتفاق نمی‌افتد. بیماران پول خود و پزشکان تخصص خود را باید از صنعت پزشکی حاضر بازپس گرفته و در مسیر صحیح خود به حرکت بیاندازند. قطعاً مسیر درست، بازگشت کامل به پزشکی سنتی نیست بلکه باید با استفاده از مزایای پزشکی سنتی و جدید،‌ در حد ممکن از آفات هر دو دوری کرد. دوری از آفات علاوه بر همکاری، نیازمند نظارت درونی (تقوا) و نظارت بیرونی (قانون) است.


منبع:مشرق
انتهای پیام/


برای آگاهی از آخرين اخبار و پيوستن به کانال تلگرام باشگاه خبرنگاران جوان اينجا را کليک کنيد.
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.