سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

کیسینجر: نابودی داعش واجبتر از سقوط اسد است

وزیر خارجه اسبق آمریکا با اشاره به تغییر ساختار ژئوپولیتیکی سوریه پس از ورود روسیه، نابودی داعش را مهمتر از ساقط کردن اسد دانست.

به گزارش گروه بین‌الملل باشگاه خبرنگاران جوان، هنری کیسینجر وزیر امور خارجه اسبق آمریکا و مشاور امنیت ملی دوران جیمی کارتر رئیس جمهور اسبق آمریکا در مقاله ای در نشریه وال استریت ژورنال نابودی داعش را بر تغییر رژیم در سوریه ارجح تر دانست.

کیسینجر در این مقاله نوشت: با حضور روسیه در سوریه ،ساختار ژئوپولتیکی که برای چهار دهه وجود داشت در حال نابودی است. آمریکا به راهبرد و اولویت های جدیدی نیازمند است. بحث درباره این که آیا طرح جامع اقدام مشترک در رابطه با برنامه اتمی ایران می تواند با توجه به فروپاشی چارچوب ژئوپولتیکی منطقه سبب ثبات در خاورمیانه شود به ندرت مطرح شده است.

اقدام یکجانبه نظامی روسیه در سوریه یکی از آخرین نشانه های از هم پاشیدگی نقش آمریکا در ایجاد ثبات و نظم در خاورمیانه (غرب آسیا)محسوب می شود.این نقش در سال هزار و نهصد و هفتاد و سه و همزمان با جنگ عربی-اسرائیلی خود را بروز داد.

پس از آن جنگ مصر روابط نظامی خود را با شوروی سابق قطع کرد و به جریان مذاکراتی پیوست که آمریکا از آن حمایت می کرد که سبب ایجاد معاهدات صلح بین اسرائیل و مصر ، اسرائیل و اردن و توافق ترک مخاصمه بین اسرائیل و سوریه با نظارت سازمان ملل شد که حتی تا چهار دهه این موضوع تحت نظارت سازمان ملل قرار داشت و از استقلال و تمامیت ارضی لبنان هم حمایت شد.

پس از آن شاهد آن بودیم که تلاش صدام حسین برای الحاق کویت به خاک عراق از طرف ائتلاف بین المللی تحت هدایت آمریکا به شکست وی منجر شد.پس از آن شاهد نبرد نیروهای آمریکایی بر ضد تروریسم در عراق و افغانستان بودیم.مصر،اردن،عربستان سعودی و دیگر کشورهای حوزه خلیج فارس هم پیمانان ما در این تلاشها بودند و حضور نظامی روسیه در منطقه محو شد.

الگوی ژئوپولتیکی منطقه در حال حاضر در حال از هم پاشیدن است.چهار کشور در منطقه حاکمیت خود را از دست داده اند.لیبی،یمن،سوریه و عراق هدف جنبش های غیر دولتی قرار دارند که تلاش می کنند حاکمیت خود را بر آنها تحمیل کنند.در بخش های وسیعی از عراق و سوریه یک ارتش تندرو،ایدئولوژیک که خود را داعش(گروه تکفیری صهیونیستی) می خواند به دشمن بی امان نظم جهانی بدل شده است.این گروه تلاش می کند که خلافت را جایگزین تعدد کشورها کند و یک امپراطوری اسلامی را که قانون شریعت بر آن حاکم باشد ایجاد کند.

داعش (گروه تکفیری صهیونیستی) مدعی است که قصد دارد به جدایی هزارساله بین فرق سنی وشیعه پایان دهد. دیگر کشورهای سنی هم از طرف تب مذهبی داعش (گروه تکفیری صهیونیستی) و هم از طرف ایران شیعه که ذاتا قدرتمندترین کشور منطقه است، تهدید می شوند.

ایران تهدیدات خود را با ظرفیتی دو گانه بروز می دهد.از یک طرف خود را همانند یک کشور مشروع با دیپلماسی سنتی که پادمان های بین المللی را حفظ می کند،نشان می دهد و در این حال بازیگران غیردولتی را سازماندهی و هدایت می کند و به دنبال سیطره بر منطقه بر اساس اصول جهادی است.حزب الله در لبنان و سوریه ،حماس در غزه و حوثی ها در یمن.

بنابراین خاورمیانه(غرب آسیا) سنی از طرف چهار عامل و خطر مورد تهدید قرار دارد.ایران شیعه، جنبش های تندرو که به دنبال ساقط کردن ساختارهای سیاسی هستند،درگیری بین گروههای مذهبی و قومی در این کشورها که ناشی از فروپاشی کشورها از زمان جنگ جهانی اول است و فشارهای داخلی که ناشی از سیاست های داخلی اقتصادی،اجتماعی و سیاسی تعیین کننده نشات می گیرند.

سرنوشت سوریه مثالی زنده از این موضوع است.همه چیز با قیام سنی ها بر ضد علوی ها ی طرفدار بشار اسد شروع شد.بشار اسد مستبد سبب شد که کشور ما بین گروههای قومیتی و مذهبی چند تکه شود به طوریکه شبه نظامیان هرکدام از یک گروه و جناح حمایت می کنند و خارج از چارچوب قدرت به دنبال منافع راهبردی خود هستند.ایران از رژیم اسد که عامل نفوذش از تهران تا مدیترانه است،حمایت می کند.

کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس بر کنار رفتن اسد پافشاری می کنند تا توطئه های ایران شیعه را که از داعش (گروه تکفیری صهیونیستی)خطرناک تر می دانند،خنثی کنند. آنها در این حال به فکر شکست داعش (گروه تکفیری صهیونیستی)هستند و در این حال با ایران مقابله می کنند.این نگرانی آنها با توجه به توافق اتمی ایران عمیق تر شده است به طوریکه بسیاری از این کشورها از آن به عنوان رضایت دادن آمریکا به سیطره ایران بر منطقه تعبیر می کنند.

این تمایلات متضاد همراه با عقب نشینی آمریکا از منطقه روسیه را قادر ساخته است که عملیات های نظامی را در عمق خاورمیانه(غرب آسیا) انجام دهد.ما شاهد لشگر کشی بی سابقه در تاریخ روسیه هستیم.

نگرانی عمده روسیه این است که سقوط رژیم اسد می تواند سبب ایجاد هرج و مرجی شبیه لیبی شود و داعش(گروه تکفیری صهیونیستی) را در دمشق بر سر کار آورد و تمامی سوریه به مکانی امن برای فعالیت های تروریستی بدل شود و این ناآرامی به مناطق جنوبی روسیه و در مرزهای قفقاز و ماوراء آن منتقل شود.

از طرف دیگر دخالت نظامی روسیه در خدمت راهبرد ایران در سوریه و حفظ عامل شیعی خود در این کشور است.اگر عمیقتر به این موضوع نگاه کنیم اهداف روسیه به ادامه حاکمیت بی منتهی اسد نیازی ندارد.این به منزله یک مانور و موازنه قدرت است که تهدید تروریستی سنی را از مرزهای جنوبی روسیه دور می کند.

این به منزله یک اقدام ژئوپولتیکی است و نه یک اقدام ایدئولوژیکی.اینکه عامل حضور نیروهای روسیه در منطقه و مشارکت آنها در عملیات نظامی چیست این به منزله چالشی برای راهبرد آمریکا در خاورمیانه(غرب آسیا) محسوب می شود.این راهبرد در چهل سال گذشته با این چالش روبرو نشده بود.

راهبرد آمریکا در منطقه در تلاش است که در بین تمامی جناح های نوعی ارتباط برقرار کند و بنابراین در حال از دست دادن قدرت خود برای شکل دهی به حوادث است.آمریکا در برخی موارد مخالف برخی مسائل و در برخی موارد حامی برخی مسائل دیگر است.

در رابطه با حقوق بشر در مصر،در رابطه با عربستان سعودی درباره یمن و همچنین درباره هرکدام از جناح های سوری با اهداف مختلف موضوع به همین نحو است.آمریکا مدعی است که مصمم به برکناری اسد است اما هیچ تمایلی از خود برای استفاده موثر از حربه سیاسی و نظامی نشان نمی دهد.آمریکا حتی یک ساختار سیاسی جایگزین هم برای اسد در نظر نگرفته است.

روسیه، ایران، داعش و گروههای تروریستی گوناگون وارد این خلاء قدرت در سوریه شده اند.روسیه و ایران به دنبال حفظ اسد هستند. تهران به دنبال گسترش طرح های جهادی و سلطه طلبانه خود است.کشورهای سنی حاشیه خلیج (فارس) اردن و مصر با نبود یک ساختار جایگزین سیاسی مناسب برای سوریه روبرو هستند از ساختاری آمریکایی حمایت می کنند اما از آن ترس دارند که تبعات آن سبب شود که سوریه به یک لیبی دیگر بدل شود.

راهبرد آمریکا درباره ایران به مرکز راهبرد این کشور در خاورمیانه بدل شده است. دولت آمریکا بر روی این موضوع پافشاری می کند که در برابر طرح های توسعه طلبانه و جهادی ایران خواهد ایستاد و با هرگونه نقض توافق اتمی مقابله خواهد کرد.امابه نظر می رسد که خود را متعهد می داند که دشمنی ها را کمتر کند و بعد تهاجمی راهبرد خود را از طریق مذاکرات تاریخی دچار نوعی دگردیسی کند.

راهبرد آمریکا در قبال ایران اغلب با سیاست باز دولت نیکسون در قبال چین مقایسه می شود.این سیاست با وجود مخالفت های داخلی تا زمان فروپاشی شوروی سابق و پایان جنگ سرد ادامه پیدا کرد.اما این مقایسه مناسبی نیست.گشایش روابط با چین در سال هزار و نهصد و هفتاد و یک بر اساس به رسمیت شناختن این موضوع از طرف هر دو کشور درباره جلوگیری از سلطه طلبی روسیه در اوراسیا و منافع مشترک بود.اما در برابر ما شاهد هیچ توافق راهبردی قابل قیاس بین تهران و واشنگتن نیستیم.

برعکس پس از توافق اتمی آیت الله علی خامنه ای رهبر عالی ایران آمریکا را شیطان بزرگ خواند و هر گونه با آمریکا بر سر مسائل غیراتمی را رد کرد.او همچنین تشخیص ژئوپولتیکی خود را با این موضوع که اسرائیل تا بیست و پنج سال دیگر وجود نخواهد داشت تکمیل کرد.

چهل و پنج سال پیش انتظارات از چین و آمریکا متناسب بود .اما انتظارات از توافق اتمی با ایران اینگونه نیست.ایران به اهداف اساسی خود در آغاز اجرایی سازی توافق می رسد.منافع آمریکا منوط به نوع رفتار ایران و گذشت زمان است.

آمریکا در تلاش برای یکسان نشان دادن انگیزه های همه طرف ها بوده است و از این رو، در آستانه از دست دادن قابلیت شکل دهی به اوضاع قرار گرفته است. آمریکا در حال حاضر با همه طرف های حاضر در منطقه مخالف است یا با آنها مناقشه و اختلاف نظر دارد.

آمریکا با مصر بر سر موضوع حقوق بشر؛ با عربستان سعودی بر سر یمن و همچنین با هر یک از طرف ها در سوریه بر سر اهداف مختلف اختلاف نظر دارد. آمریکا اعلام کرده است در برکناری اسد از قدرت قاطع است اما در ایجاد اهرمی مؤثر -سیاسی یا نظامی- برای رسیدن به این هدف از خود تمایلی نشان نمی دهد. آمریکا همچنین اقدام به پیشبرد گزینه ساختار سیاسی نکرده است که بر اساس آن، اسد باید از قدرت کنار رود.

روسیه، ایران، داعش و سازمان های تروریستی مختلف تلاش کرده اند این خلأ‌ را پر کنند. روسیه و ایران در تلاش برای حفظ اسد بر سر قدرت هستند. کشورهای سنی منطقه خلیج فارس ، ‌اردن و مصر -که با گزینه نبود ساختار سیاسی مواجه هستند- از طرح آمریکا حمایت می کنند اما نگران پیامدهای ناشی از تبدیل شدن سوریه به یک لیبی دیگر هستند.

سیاست آمریکا در قبال ایران در کانون سیاست های واشنگتن در قبال منطقه خاور میانه قرار گرفته است. دولت آمریکا تأکید کرده است علیه جهادگران و امپریالیست های تحت حمایت ایران موضع می گیرد و در صورتی که تهران مفاد توافق هسته ای را نقض کند با تهران با تندی برخورد خواهد کرد.

سیاست غالب آمریکا در قبال ایران اغلب با گشایش در روابط واشنگتن با چین در زمان ریاست جمهوری نیکسون مقایسه می شود که با وجود برخی مخالفت های داخلی انجام شد.


انتهای پیام/

برای آگاهی از آخرین اخبار و پیوستن به کانال تلگرامی باشگاه خبرنگاران جوان اینجا کلیک کنید.
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.