سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

قتل شوهر بداخلاق در وسط خیابان

زنی که چهار سال قبل شوهرش را کشته بود از سوی اولیای دم مقتول بخشیده شد و بار دیگر به زندگی بازگشت.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ، مأموران پلیس استان تهران روز ٢٢ فروردین چهار سال قبل مطلع شدند مردی جوان به نام تورج در بیمارستان جان باخته است. آنها وقتی به مرکز درمانی رفتند با پرس‌وجو از کادر پزشکی دریافتند این مرد بر اثر اصابت ضربه چاقو به قلبش کشته شده است. از افرادی که تورج را به بیمارستان منتقل کرده بودند، بازجویی شد و همگی از زنی جوان به ‌عنوان قاتل یاد کردند. یکی از آنها گفت: «مقتول مقابل قهوه‌خانه‌ای ایستاده و مشغول صحبت بود. او ناگهان به زمین افتاد و آن زن نیز به سرعت فرار کرد. وقتی خودم را به این مرد رساندم، دیدم پیراهنش خونی است. سریع او را با کمک مردم به بیمارستان رساندم؛ اما پزشکان نتوانستند برای نجات وی کاری انجام دهند».

کارآگاهان در جریان تحقیقاتی که انجام دادند پی بردند تورج از مدت‌ها قبل با همسر خود به نام مرضیه اختلاف داشت. به‌همین‌دلیل مرضیه به ‌عنوان مظنون به قتل شناخته شد؛ اما زمانی که مأموران به خانه پدری این زن رفتند، فهمیدند او آنجا را ترک کرده و به مکانی نامعلوم رفته است. بعد از آن جست‌وجوها برای یافتن این زن ادامه پیدا کرد تا اینکه سرانجام متهم تصمیم گرفت، تسلیم شود. او با مراجعه به پلیس خود را معرفی و به قتل شوهرش اعتراف کرد. 

متهم گفت: «من و تورج چهار سال قبل با هم ازدواج کردیم، و اوایل همه‌چیز خوب بود و مشکل خاصی نداشتیم، اما شوهرم حدود دو سال قبل هنگام کار دچار حادثه شد. بعد از آن به دلیل معلولیتی که برایش پیش آمده بود، نتوانست سر کار برود؛ از آن زمان به بعد به شدت بداخلاق شده بود و مرتب مرا کتک می‌زد. همین مسئله باعث شده بود تصمیم بگیرم از او جدا شوم. من حدود یک‌سال‌ونیم پیش به حالت قهر به خانه پدرم رفتم؛ اما تورج با طلاق مخالف بود. از او شکایت کردم، ولی فایده‌ای نداشت. شوهرم حتی یک‌بار مرا با چاقو زخمی کرده بود، با وجود این باز هم با طلاق موافقت نمی‌کرد و به آزارهایش ادامه می‌داد.

چند روز پیش ما برای پیگیری پرونده‌مان به شورای حل اختلاف احضار شدیم. وقتی به آنجا رفتیم تورج یک‌بار دیگر مرا کتک زد و به سرعت فرار کرد». متهم به قتل در ادامه اعترافاتش گفت: «روز قبل از قتل با تورج تماس گرفتم و از او خواستم شناسنامه‌ام را برایم بیاورد. او هم جلوی یک قهوه‌خانه با من قرار گذاشت.

وقتی به محل ملاقات رسیدم، او جلو آمد و گفت در هیچ شرایطی حاضر نیست شناسنامه‌ام را بدهد و اگر بخواهم اعتراض کنم مرا با چاقو می‌زند. او چاقویی را از جیبش بیرون آورد، اما قبل از آنکه بتواند کاری انجام بدهد، من نیز چاقوی ضامن‌داری را که همیشه در کیفم داشتم بیرون کشیدم و با آن ضربه‌ای به همسرم زدم. من اصلا قصد نداشتم او را به قتل برسانم، بلکه فقط می‌خواستم وی را بترسانم».

مرضیه ادامه داد: «بعد از آنکه تورج روی زمین افتاد، از ترس فرار کردم و به خانه یکی از دوستانم در همدان رفتم؛ اما وقتی فهمیدم شوهرم مرده است دچار عذاب وجدان شدم و تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم. از کاری که کرده‌ام پشیمان هستم و باز هم تکرار می‌کنم به هیچ عنوان قصد قتل نداشتم». متهم در ادامه تحقیقات صحنه جرم را بازسازی کرد و بعد از صدور قرار مجرمیت و کیفرخواست به دادگاه کیفری استان تهران معرفی شد. مادر مقتول در جلسه دادگاه به‌عنوان ولی دم برای عروس‌اش درخواست قصاص کرد و قضات با توجه به اینکه جرم متهم محرز بود، او را به مرگ محکوم کردند.

زن جوان به این حکم اعتراض کرد و حکم به دیوان‌عالی کشور ارجاع داده شد؛ اما قضات دیوان‌عالی اعتراض را وارد ندانستند و مرضیه را مستحق مرگ تشخیص دادند؛ به‌این‌ترتیب نام زن جوان در فهرست اعدامیان جا گرفت تا اینکه چند روز پیش مادر مقتول به دادسرای جنایی تهران رفت و اعلام گذشت کرد.  این زن گفت «مرضیه پسرم را در خیابان به قتل رساند. از کاری که او کرده بود به شدت ناراحت و عصبانی بودم، به‌همین‌دلیل نیز در دادگاه برای او درخواست قصاص کردم؛ اما چند شب پیش پسرم به خوابم آمد و به من گفت قاتل را به احترام ایام محرم ببخشم. من نیز تصمیم گرفتم همین کار را انجام بدهم».

بعد از اعلام گذشت از سوی ولی دم مقتول، پرونده وارد مرحله تازه‌ای شد و اکنون مرضیه در زندان منتظر است تا بار دیگر به دادگاه فراخوانده و این دفعه به‌دلیل جنبه عمومی جرم محاکمه شود. 

منبع: روزنامه شرق
انتهای پیام / 
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۱۰:۵۷ ۲۱ مهر ۱۳۹۴
آخرش که گفت به احترام محرم بخشیدمش اشکم در اومد....