خرافه گرایی هنوز شبیه گذشته رواج دارد و اعتقاد به آن حتی از سوی قشر تحصیلکرده نیز دیده می شود. بسیاری از افراد جامعه هنوز در مواجهه با دروغ هایی از قبیل طلسم و سحر و جادو تحت تاثیر قرار میگیرند. در کنار باور کور کورانه این افراد (خرافات) به معضلی تبدیل میشود که سطح فرهنگی و اجتماعی جامعه را به زیر میکشد. القای پوچ گرایی، گسترش آسیبهای اجتماعی، سلب اراده از افراد و صدمات روحی و روانی، تنها قطرهای از دریای آسیبهای رواج این خرافات در جامعه است.
*خرافه پرستی، باعث عقب ماندگی می شود!
صرف هزینههای هنگفت و بی بازگشت، رواج پوچ گرایی و نفی زندگی، سلب اراده و قدرت از انسان و تقدیم آن به افراد دیگر به اسم نیروهای فرا انسانی، تنزل سطح فرهنگی و اجتماعی و تاثیرات مخرب در این زمینه، صدمات روحی و روانی و نشانهای از عقب ماندگی جامعه، تبعات منفی و آسیب هایی است که جامعه به لحاظ ترویج خرافه با آن مواجه خواهد شد. خرافه گرایی در تمام دنیا کم یا زیاد رایج است.
در برزیل افرادی هستند که جنگل میپرستند و بد و خوب زندگی را به خشم یا خوشایند جنگل مرتبط میدانند! در آمریکا نیز نعل اسب را خوش یمن میدانند.
*خرافاتی که باعث ترس شده!
در گذشته به دلیل اعتقادات انحرافی و زودباوری که برخی افراد داشتند هنگامی که اتفاقی میافتاد یا حرفی زده میشد برای انتقال آن حرف و سخن یا اتفاق دهان به دهان میگشت و آن حرف یا اتفاق با تب و تابی که گوینده به شنونده میگفت انجام میشد و شنونده به علت این که به آن طرف اعتماد داشت باور میکرد.
مثالی برای خرافات در زمانهای قدیم ، کسانی بودند که به ( آل) اعتقاد داشتند.آل یکی از موجودات افسانهای در باور مردم ایران قدیم بوده است و به معنی «سرخ رنگ» است. آل یا زائو ترسان موجودی خیالی بوده است و در گذشته بر این باور بودند اگر زن تازه زا یا نوزاد را تنها بگذارند ای آمده و به او صدمه میرساند.
آل بصورت موجودی نامرئی به شکل زنی لاغر توصیف شده.میگویند آل از چیزهای فلزی نوک تیز می ترسد. همچنین زائو و کودک تا شش روز نباید تنها بمانند.
کسانی که به آل اعتقاد دارند میگویند که بالای سر نوزاد تا شش روز یک چاقو یا قیچی گذاشت تا موجوداتی مثل آل به کودک صدمه نزنند.
حتی میگویند که در گذشته به دلیل زیاد بودن اجنه و آل هنگامی که مادر فارغ میشود برای اینکه به کودک و مادر این موجودات آسیبی وارد نکنند اطراف مادر و کودک را میخ میزدند تا نتوانند به آنها نزدیک شوند یا برگردن زن باردار یک شی فلزی میانداختند تا از این موجودات دور باشند.
*این خرافات از کجا آمده است؟
در زمانهای قدیم، شاید از نیم قرن پیش که مشکلات بهداشتی و بیماری در ایران زیاد بوده است، مادر در اواخر بارداری یا پس از زایمان دچار توهماتی میشده است که هنوز این توهمات در بسیاری از زنان باردار دیده میشود.این توهمات امروزه در دسته بیماران (سایکوز) پس از زایمان است و حتی احتمال خودکشی مادر نیز در آن وجود دارد. اما در قدیم چون چنین علمی درباره اینگونه افسردگیها وجود نداشته و گاهی توهمات زائو باعث تولید چنین خرافاتی میشده است.
حجت الاسلام امیر رضا مهدی ناصح کارشناس مذهبی در رابطه با خرافات و افکار این گونه می گوید: این مسائل بین برخی از مردم رواج پیدا کرده و علتش این است که در قدیم داستان ها از افرادی که مورد اعتماد بوده سینه به سینه ودهان به دهان چرخیده است. عمده این حرفها و کارها دستخوش تحریفاتی شده و به نوعی تغییر رویه داده است.
مواردی از این دست داریم که در سنت و دین اسلام این روایات نقل شده است. اما باید توجه داشته باشیم که این روایات چه سندی داشته است. من توصیهام به این افراد این است که به جای استفاده از چاقو یا لوازم تیز بیایند از کلام خدا استفاده کنند. در روایات داریم که برای عزیزانمان چهار قل و یا آیت الکرسی بخوانیم.
افکاری که در قدیم رایج بوده است به وجود آل و آزار اجنه به انسانها کذب است زیرا در قران هم آمده است که اجنه نباید به انسانها و انسان هم نباید به حریم اجنه وارد شوند. آل به هیچ وجه وجود ندارد و خرافاتی بیش نیست. خرافات از توهمات خود بشر ساخته شده و به آن بال و پر میدهند و با کم و کاستی به دیگران منتقل میکنند.
**با امید به خداوند از شر بدیها در امان خواهیم بود
وجود خرافه پرستی در بین برخی افراد یکی از شاخصههای عقب ماندگی است.امیدواریم با توجه به پیشرفت علم و تکنولوژی و بالا رفتن سطح فرهنگ و آگاهی مردم این گونه خرافات کم کم جای خود را به اعتقادات مذهبی دهند و بشریت با توکل و توسل به خداوند از شر بدیها خلاصی یابد.
انتهای پیام/
تو شهر سراب
آل وجود داشته ومادر بزرگم درزمان کودکی دیده و حتی گردن بندش را پاره کرده ومهره هایش را تا چند سال پیش نگه داشته بود که مهره ها در ۳ رنگ بود
دوستان کاملا واقعی ست آل الان به مرور زمان به دست فراموشی سپرده شده .هیچ وقت فراموش نمیکنم مادر دامادمون پیرزن کمرخمیده و چشمانش دیگه نمیدید برام تعریف میکرد که از دوازده شکم فقط سه تابچه براش مونده همه رو آل میزده و صغد میکرده انگار۹تاازبچه هاشو آل زده .
تعریف میکرد توماه های هفت حاملگی بیشتر آل میامده اونم وقتی تنهامیزاشتنش یکیش رو یادم نمیشه میگفت ازتوی خونه های همسایه میدیم داره میاددرجا زبون بند میشده ازترس وبه پنجره اتاقش میرسیده خم میشده بهش میخندیده اونم بی هوش میشده وبچه هاش صغد میشدن اونجور که اون خدابیامرز میگفت قدش شو به اندازه یه ساختمان سه تا چهارطبقه تخمیل میزد ورنگش سفیدبوده .
حتی درجاده مشهد به زاهدان بعد ازبیرجند نیمه های شب که نسافرها خواب بودن سرپیچ اتوبوس با یک آل که وسط جاده نشسته بوده میزنه که راننده و کوکش و ریدفهای صندلی جلو همه مردن مسافرهای آخر دیدن آل لنگ لنگان خودشو کشونده توبیابون این موضوع تقریبا مال سال ۱۳۸۸ اینهاست اما چون کسی اعتقادنداره دراخبار واینها جدی گرفته نشد .
یاحق
چرا دروغ میگین همش وجود ندارد
مادر من که داداشم رو به دنیا آورد تا الان که داداشم 1 ساله هست هیچ چیزی نشده ❤️
ما میرفتیم پیشش میگفت شما که پیشم هستین نمیان! میگفت اونا میرن پشت در قایم میشن!