سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

یادداشت؛

باران طلا روی پرده‌ی نقره‌ای

سینمای ایران ابدیست. عاطفه دارد، خشم دارد، معنویت دارد، معترض است، با معرفت است و لوطی‌گری دارد، بیدار است و همیشه یک قدم از سیاست جلوتر راه می‌رود.

حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ شاید همه‌چیز از اتفاقی ساده در گوشه‌ی یک پیاده‌رو شروع شود؛ وقتی که یک هنرمند، زن و مردی را در حال جر و بحثی معمولی می‌بیند و ذهنش درگیر این ماجرا می‌شود. اما شاید هنرمندی دیگر، وسط یک معرکه‌ی جنگی گلوله بخورد و در حالی که از درد به خودش می‌پیچد، ایده‌ی‌ اولیه‌اش هم شکل بگیرد.

شاید یکی پیدا شد که شب‌هنگام به ستاره‌ها نگاه کند و عاشقانه‌ای ببافد و شاید یکی‌دیگر، وقتی نگاهش در همان آسمان ذوب شد، ماجرایی علمی- تخیلی به ذهنش رسید.

سر میز صبحانه، توی مترو و اتوبوس، در حال گپ‌زدن با کودکان، هنگام ورق‌ زدن روزنامه‌ها، توی مسافرت و هر جا و در هر زمانی و توی هر موقعیتی که بشود یا حتی نشود فکرش را کرد، سینما ناگهان خلق می‌شود.

اول ایده می‌آید و بعد، قلم لای انگشتان نویسنده می‌لغزد. بد کم کم سر و کله‌ی بقیه‌ی بچه‌ها پیدا می‌شود و بالاخره آن روز باشکوه از راه می‌رسد که تخته کلاکت را روی هم می‌کوبند و جهانی‌ترین و همه‌پذیرترین بیانیه‌ی هنری، از بلندگوی دستیار کارگردان قرائت می‌شود؛ صدا، دوربین، حرکت.

توضیح صحنه؛ روز/ داخلی/ توی دل تمام عاشقان سینما

سلام آقای مِلی‌یـِس، آقای گریفیث، آقای چاپلین. سلام خانم می‌مارش؛ خانم لیلیان گیش سلام.
راستی یکی دارد با ناو جنگی می‌آید؛ اوه آقای آیزنشتاین! 

اینجا برای همه جا داریم. توی دل بچه‌های عشق سینما، برای همه، جا هست؛ حتی اگر همه‌ی دنیا هم فیلمساز بشوند.

شهری در محاصره‌ی آلمان‌هاست و عده‌ای با به هم چسباندن نگاتیو‌های ارزان‌قیمت عکاسی، از وضعیت وحشتناک خودشان فیلمی تولید می‌کنند به نام «رُم شهر بی‌دفاع» اما آن طرف، یک بانوی هنرمند به نام لِنی‌ ریفـِنـِشتال با 180 تا دوربین 35 میلی‌متری «پیروزی اراده» را برای سر کرده‌ی متحدین می‌سازد و ما عجیبیم چون هر دو را دوست داریم.

تاریخ سینما شبیه به هیچ تاریخ دیگری نیست. لج بازی و جنگ هم در این جا جور دیگریست. فیلمساز‌ها از توی فیلمشان به هم شلیک می‌کنند وگلوله‌ها بین راه حتی از تن مخاطبان رد می‌شوند، اما تا حالا که کسی نمرده. اصلاً همه‌ی جذابیت سینما به همین الکی بودن است، به همین چاخان‌هایی که حتی از خود واقعیت بیشتر واقعی‌اند.

سینمای وطنم؛ همیشگی و زیبا

یک لحظه دنیا را بدون ایران تصور کنید! هیچ چیزی از تاریخ همین‌طوری که الان هست و توی کتاب‌ها نوشته‌اند، سر جایش باقی نخواهند ماند.

شاید خیلی از کشورها باشند که اگر حذفشان کنیم، خاک از خاک تکان نخورد. آن‌ها اصلاً نیستند و فقط اسمشان وجود دارد و همین اسم هم خیلی کم می‌شود که به میان بیاید. بعضی کشورها هم تنها در یک بازه‌ی زمانی خاص بوده که به هر دلیلی مطرح شده‌اند و بعد دوباره به کـُنج گنجه‌ها رفته‌اند وخبری از آن‌ها نشده. اما ایران، روی پرده‌ی تاریخ، همیشه یکی از نقش‌های اصلی را بازی می‌کرده.

حالا بیایید و یک لحظه سینمای دنیا را بدون ایران تصور کنید؛ باور کنید که هنر هفتم دنیا بدون ما یک چیزی کم داشت و اصلاً همین شکلی نمی‌شد که الان هست.

حتی حقیقتش را بخواهید، سینما برای اینکه در ایران طرفدار پیدا کند باید اول ایرانی می‌شد. خب مگر می‌شود که یک هنری پدید بیاید و ایرانی از آن بی‌حظ و بهره بماند؟ مگر ممکن است که ارتفاعی به نام سینما وجود داشته باشد و پرچم‌های ایرانی بر قله‌ی‌ آن کوبیده نشوند؟ 

ابراهیم گلستان، پرویز کیمیاوی، جلال مقدم، فریدون گله و سهراب شهید‌ ثالث جزو اولین خوبان این طریق هستند اما هفتمین چشمه از ذوق هنری ایرانیان آنقدر جوشید و جوشید که دست آخر اقیانوسی بزرگ پدید آمد. حالا ببینید موج‌های این دریا را؛ از حاتمی‌کیا تا کیا‌رستمی، از مهر‌جویی تا ساموئل خاچیکیان و از سیروس الوند تا بهرام بیضایی.

خب سینمای ایران یعنی همه‌ی این‌ها؛ یعنی از ناصر تقوایی تا فرج‌الله سلحشور و از مسعود ده‌نمکی تا جناب آقای جیم پ! 

سینمای ما روز بد داشته، روز خوب هم داشته. گاهی دوان دوان می‌رفته، گاهی نفس‌زنان، گاهی روی زانو و حتی گاهی سینه‌خیز... اما به هر حال از حرکت نایستاده و نمی‌ایستد.

سینمای ایران ابدیست، عاطفه دارد، خشم دارد، معنویت دارد، معترض است، با معرفت است و لوطی‌گری دارد، بیدار است و همیشه یک قدم از سیاست جلوتر راه می‌رود.

اینجا برای همه جا به اندازه‌ی کافی هست و ما همه را می‌خواهیم. ما حتی آن‌هایی را دوست داریم که ازشان منتفر هستیم و برای ما بچه‌های عشق سینما، هر روز، روز ملی سینماست.




یادداشت از: میلاد جلیل زاده



انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
تینا
۱۷:۳۱ ۲۱ شهريور ۱۳۹۴
خب سینمای ایران یعنی همه‌ی این‌ها؛ یعنی از ناصر تقوایی تا فرج‌الله سلحشور و از مسعود ده‌نمکی تا جناب آقای جیم پ!
اسحاق
۱۷:۲۷ ۲۱ شهريور ۱۳۹۴
اون تیکه‌اش که گفته از ناصر تقوایی تا فرج الله سلحشور کشت منو