سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

ماجرای شاهدی که به قتل اعتراف کرد!

شب از نيمه گذشته بود که مرد ميانسال با سر و وضعي خون آلود وارد منزلش شد. همسر او که با ديدن لباس هاي خونين و دست زخمي شوهرش دست و پاي خود را گم کرده بود، نگران و حيرت زده، دست زخمي او را پانسمان کرد.

به گزارش خبرنگار باشگاه شبانه باشگاه خبرنگاران جوان  ،شب از نيمه گذشته بود که مرد ميانسال با سر و وضعي خون آلود وارد منزلش شد. همسر او که با ديدن لباس هاي خونين و دست زخمي شوهرش دست و پاي خود را گم کرده بود، نگران و حيرت زده، دست زخمي او را پانسمان کرد.

مرد در حالي که لباس هاي خون آلودش را عوض مي کرد در پاسخ به سوالات مکرر همسرش گفت: وقتي وارد خيابان محل سکونتمان شدم ناگهان 2نفر را ديدم که اموالي را داخل کيسه ريخته و از ساختمان در حال احداث مقابل بيرون آمدند.

 به خاطر اين که چند بار ديگر در اين منطقه سرقت شده بود، به آن ها شک کردم و به سوي آن ها رفتم. در اين لحظه يکي از آن دو نفر «تنه اي» به من زد و ديگري هم چاقويش را بيرون کشيد. وقتي مقاومت کردم آن ها مرا با چاقو زخمي کردند و در تاريکي شب گريختند.

من هم با همين وضعيت آن دو نفر را تعقيب کردم ولي آن ها سوار يک دستگاه خودرو دوو سيلو مشکي رنگ شدند که چند کوچه بالاتر ديگر نتوانستم آن ها را پيدا کنم و به ناچار به منزل بازگشتم. زن شلوار خون آلود همسرش را شبانه شست و ديگر لباس هايش را نيز داخل ماشين لباسشويي انداخت و ...

این گزارش حاکي است، صبح روز بعد (هفتم مرداد) خودروهاي پليس آژيرکشان مقابل ساختمان در حال احداث واقع در امامت توقف کردند. لحظاتي بعد خبري در محله پيچيد که نگهبان 51ساله ساختمان داخل اتاق نگهباني به قتل رسيده است. اين خبر در حالي دهان به دهان مي گشت که قاضي ويژه قتل عمد نيز با حضور در محل وقوع جنايت، تحقيق درباره اين قتل را آغاز کرده بود.

همسر مرد زخمي وقتي پنجره رو به خيابان را گشود متوجه شد قتل در همان ساختماني رخ داده که همسرش با «دزدان» رو به رو شده بود، بنابراين او از (ج – الف) خواست تا نزد قاضي برود و ماجراي ديشب را بازگو کند شايد اظهارات او در دستگيري «دزدان قاتل» موثر باشد.

مرد ميانسال به ناچار عينک دودي اش را روي چشمانش گذاشت و در ميان شک و ترديد نزد قاضي سيدجواد حسيني رفت و گفت: شب گذشته با دزداني که در محل ديده، درگير شده است!

و بدين ترتيب ماجراي شب گذشته را براي مقام قضايي تشريح کرد. اين در حالي بود که استرسي عجيب سراپايش را فرا گرفته و سعي مي کرد لرزش دست و پايش را از ديد قاضي پنهان کند اما قاضي حسيني که متوجه نگراني هاي خاص شاهد صحنه سرقت شده بود، با طرح چند سوال تخصصي او را به تناقض گويي انداخت.

قاضي ويژه قتل عمد که ديگر به مرد 52ساله مشکوک شده بود، از او پرسيد آيا شب گذشته همين شلوار را پوشيده بودي؟ مرد پاسخ داد: بله! اما همسرم آن را شست و بعد از آن که خشک شد دوباره آن را پوشيدم.مقام قضايي که متوجه کبودي هايي نيز روي بدن مرد مذکور شده بود، از پزشک قانوني که در محل حضور داشت، خواست تا زخم روي دست «شاهد صحنه» را بررسي کند اما ناگهان پزشک قانوني به آرامي کنار قاضي قرار گرفت و گفت: شک نکنيد که او «قاتل» است.پزشک قانوني ادامه داد: تيغه چاقويي که نگهبان با آن به قتل رسيده با آثار زخمي که روي دست شاهد قرار دارد مطابقت مي کند! نظر قاطع پزشک قانوني ديگري جاي شبهه اي را باقي نگذاشته بود که قاضي حسيني به «ج. الف» گفت: اگر تو چاقو را از دست دزدان گرفته اي بايد کف دستت زخمي مي شد نه پشت انگشتت!

بر اساس این گزارش، دقايقي بعد ورق برگشت و قاضي ويژه قتل عمد دستور بازرسي منزل «ج.الف» را صادر کرد. هنگام بازرسي منزل کفش هاي خون آلود وي نيز کشف شد اما او مدعي بود که کفش هايش به خاطر خون ريزي دستش در خيابان خون آلود شده است اما در بررسي هاي بيشتر هيچ خوني کف خيابان مشاهده نشد و بدين ترتيب مرد عينکي با صدور قرار بازداشت موقت از سوي مقام قضايي، توسط کارآگاهان اداره جنايي دستگير و به پليس آگاهي هدايت شد.

او که توسط سرگرد نجفي (افسر پرونده) مورد بازجويي هاي فني و پليسي قرار گرفته بود، چند ساعت بعد لب به اعتراف گشود و راز اين جنايت هولناک را برملا کرد.«ج.الف» که ديگر چاره اي جز بيان حقيقت نداشت، در حالي که به دستبندهاي آهنين خيره شده بود، گفت: شب براي ديدن يکي از دوستانم رفته بودم اما هنگام بازگشت تصميم گرفتم نزد نگهبان ساختمان بروم. با او از حدود 6ماه قبل آشنا شده بودم و با يکديگر مواد مخدر مصرف مي کرديم.

او کليد حياط ساختمان در حال احداث را به من داده بود و من يکي از خودروهايم را آن جا پارک مي کردم. ولي مدتي بعد با يکديگر به اختلاف خورديم چرا که او قصد داشت پول سهم مواد مخدري را که من خريداري مي کردم به من ندهد. از آن روز به بعد هم کليد حياط را از من گرفت و حتي به تلفن هايم پاسخ نمي داد.شب حادثه کاردي را که از قبل تيز کرده بودم پشت سرم پنهان کردم و نزد او به اتاق نگهباني رفتم. پس از آن که کمي مواد مصرف کرديم ناگهان من پشت سر او قرار گرفتم و ضربه اي به گردنش زدم سپس او را روي زمين انداختم و ضربات متعدد کارد را بر بدنش فرود آوردم.

وقتي او کشته شد مقداري از لوازم آن جا مانند سنگ فرز را سرقت کردم و شبانه اموال مسروقه را به همراه کارد خونين به منزل برادرم در منطقه سيدي بردم و به زن برادرم دادم.بنابراين گزارش، با اعتراف صريح متهم و در حالي که پزشک قانوني تعداد ضربات وارده بر بدن مقتول را 48ضربه اعلام کرده است، وي براي تحقيقات بيشتر با صدور دستوري از سوي قاضي حسيني در اختيار کارآگاهان اداره جنايي قرار گرفت و بدين ترتيب راز قتل نگهبان ساختمان چند ساعت بعد فاش شد.

انتهای پیام/
برچسب ها: قتل ، اعتراف ، پلیس
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
انیس
۰۱:۴۶ ۱۲ مرداد ۱۳۹۴
نامردیه که بخاطر پول جون یه ادمو بگیری چون پول میاد جای پول اما ین جون ادمه که هیچوقت برنمیگرده