حوزه رادیو تلویزیون گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ خشایار الوند برادر سیروس الوند، فیلمنامهنویسی را بعد از شغل دستياری و برنامهریزی در سینما شروع کرد و فیلمنامههای «مزاحم» و «برگ برنده» را نوشت و در آینده نیز «هر چی بخوای» و «کیش و مات» را نیز به رشته تحریر در آورد.
وی در بخشی شبکه خانگی «ساخت ایران»، «قهوه تلخ»، «ويلاي من» و «شوخی کردم» را نوشته و در سریالهای تلویزیونی «شبهای برره»، «مرد هزار چهره»، «مرد دوهزار چهره»، «مسافران»، «پایتخت»، «پایتخت 3»، «در حاشیه» و «پایتخت 4» را به قلم نگارش در آورده است.
کارهای الوند نشان دهنده آن است که همکاری خوبی با مهران مدیری و سیروس مقدم داشته که این موضوع به ارزش کار هنریاش کمک شایانی میکند.
سابقه درخشان او در عرصه فیلمنامهنویسی باعث شد در خصوص برخی مسائل و مشکلات این حرفه با وی به بحث و گفتگو بنشینیم.
آقای الوند تعارف را کنار بگذاریم ، پیمان قاسمخانی به لحاظ فیلمنامهنویسی جایگاه خوبی دارد ، شوخی هایش مردم را جذب میکند و کاراکترهایش کاراکترهای محبوبی هستند و احساس میکنم خشایار الوند نیز کار سخیف نمیکند چه از زمانی که از پیمان قاسمخانی جدا شدید و به گروه مدیری رفتید و الان در پایتخت فعالیت دارید دلیلش چیست؟
از اینجا شروع کنم. متأسفانه من از زمان کودکی به دلیل موقعیت خانوادگی و محیط مطبوعاتی و هنری که اطرافم بود یعنی برادرم سیروس الوند، عمویم احمد الوند و دائیام عباس پهلون، این حرفه را از خود حرفه یاد گرفتم و تحصیلات عالیه این رشته را نداشتم و اگر فیلمنامهنویسی را یاد گرفتم و چیزی بلد شدم از خواندن فیلمنامه و دیدن فیلمها بوده است و با همین یاد گرفتهها سعی میکنم کاری دیدنی و مورد پسند عام انجام دهد.
شما نوسندهای هستید که با پروژههای بزرگی و دیدنی فعالیت داشتید و قدرت نگارش هر موضوع یا ژانری را دارید. تمایل خود شما به سمت نگارش چه موضوعاتی و سبکی است؟
سلیقه من به سمت کارهای رئال است و این موضوع را در «شبهای برره» در قسمتهای «بودجه یعنی چه»؟ یا «جشن استقلال برره» با آن فضای فانتزی میبینید یعنی نزدیکترین چیزها به مشکلات روز جامعه را نوشتم. به عنوان نمونه به زورو يا غول برره که رئال نیستند پرداختم.
به نظرم شما «مرد هزار چهره» کار بهتری است یا «در حاشیه» و چرا؟
در ابتدا بگویم که ذهنیت درخشان فانتزی در کارهای مدیری از مهراب و پیمان قاسمخانی میآید، من فکر میکنم «مرد هزار چهره» از مجموعه «در حاشیه» بهتر است چون با وجود اینکه فانتزی هم دارد متوجه مسائل روز است و این علاقه من را به کار رئال نشان میدهد.
نظر شما در این خصوص که چگونه میتوانیم اغراقأهای آثار طنز را به مسائل دیدنی و جذاب برای مخاطب تبدیل کنیم؟
به هر حال در کار طنز اغراق وجود دارد و برای خنداندن و جذب مخاطب باید واقعیت را کمی دستکاری کنیم اما نباید به طور کامل واقعیت را نادیده گرفت. خود من سعی کردم این تعادل را در کارها حفظ کنم و اغراقها را طوری دستکاری کنم و بنویسم که برای مخاطب جذاب باشد.
نظر شما در خصوص پرکار بودن برخی فیلمنامهنویسان و لطمهای که میتواند به فیلمنامه بزند چیست؟
همه ما کار بد و خوب داریم نکته در این است که وقتی شما زیاد کار میکنید به تبع آثار بد شما زیاد میشود چون به دست آوردن و تولید کار خوب زمانبر است. پیمان قاسمخانی اگر در این جایگاه ایستاده به خاطر این است که هر 2 سال يکبار فیلمنامه مینویسد و برای نوشتن آن زحمت میکشد، فکر میکند، روی هر لحظه آن انرژی خرج میکند، بارها مینویسد و خط میزند. اخیراً در حال نگارش فیلمنامهای است که مدتی پیش بعد از یک سال نگارش همه نوشتهها را پاره و دوباره شروع کرد به نگارش. این اقدام موضوع تمایل او را برای رسیدن به کمال مدنظرش نشان میدهد. اگر پیمان سالی پنج فیلمنامه مینوشت پیمان قاسمخانی نبود. اما به دلیل شرایط اقتصادی مجبور به زیاد کار کردن میشویم به این خاطر کارهای متوسط و ضعیف ما زیاد میشود و کارهای درخشان کم.
شما چه نمرهای را به دوران فعالیت خود می دهید؟
به نسبت تعداد فیلمنامهای که نوشتم معدل خوب و نمره قبولی به خودم میدهم ، البته بدون فروتنی الکی و بدون اینکه برای خودم نوشابه باز کنم.(خنده)
ممیزیها در زمان نگارش فیلمنامه تا چه حد دست و پای شما را برای نوشتن یک کار خوب میبندد و چه لطمهای به نوشتار شما می زند؟
دو تا نظریه وجود دارد یکی اینکه برخیها میگویند محدودیت باعث خلاقیت میشود یعنی اگر جلوی شما باز باشد نویسنده هر کاری که دوست دارد انجام داده و کارش جذاب نمیشود. اینکه نویسنده راههایی پیدا میکند که با این محدودیت بتواند آن موضوع و شوخی مورد نظر را بپروراند، کنایه بزند و انتقاد کند و باعث خلاقیتش خواهد شد، به عنوان نمونه یک نگاه واقعبینانهای به کارکردن من به طور اجبار در موضوعات طنز میاندازیم، علاقه من به موضوعات درام و ملودرام است و زیاد به طنز علاقه ندارم اما چون سفارشهایی که به دستم میرسد موضوع طنز دارد شاید از بد حادثه این کار را انجام میدهم. همه این حرفها ما را به اینجا میرساند که 5 موضوع و بستر اصلی برای کمدی یعنی سیاست، مذهب، قومیت، رنگ پوست، جنسیت و نهاد خانواده وجود دارد که در كشور به برخی از آنها میخواهیم و میتوان و برخی نمیخواهیم و نمیتوان پرداخت و با آن شوخی کرد. این موضوع شاید مثل شمشیر دو دم است از یک طرف باعث میشود نویسنده راهای دیگری پیدا کند و از طرفی دیگر کاملاً قفل شده و راجعبه هیچ کدام از پنجگانهها نمیتواند شوخی کند.
این صحبتهای شما در خصوص سریال «در حاشیه» هم صدق میکند؟
بله. شما ببینید دکترها چه بساطی زمان پخش «در حاشیه» راه انداختند؟ که باید به آنها گفت شما اگر رشوه و زیرمیزی نمیگیرید و مواظب مریض هستید چرا به شما بر میخورد؟ بلکه باید کسانی که خلافکار هستند اعتراض کنند در غیر این صورت خود شما مشکل دارید. اینکه واقعاً نمیدانم محدودیتها باعث خلاقیت میشود یا جلوی ما را میگیرد. فعلاً در چهارچوبی که هست باید کار کنیم و بنویسیم. جملهای است که میگوید جدیترین حرفها را با شوخی میشه زد.
با توجه به معنی این جمله، طنز در کار هنری ما تا چه حد میتواند به پیشرفت فرهنگ و اجتماعی البته با دیدگاه انتقادی به جامعه ما کمک کند؟
بیشتر مواقع با زبان شوخی بهتر میتوان عیب یک نفر را به او نشان داد تا با زبان تند. به نظر من ما در این شرایط اجتماعی که از نظر اقتصادی تحت فشاریم. از لحاظ سیاسی خستهایم، از جهت مناسبات اجتماعی به هم ریختهایم، در یک دوران تحول ماندهایم، نقشهایمان از نوعی دیگر است، مدرنیزه یک چیز میگوید، یک سری بایدها و نبایدهای الکی به ما تحمیل شده و این همه تناقض در ذهن ما وجود دارد واقعاً فکر میکنم که طنز یک گریزگاه و کمدی یک مفّری است که به واسطه آن میتوان 5 دقیقه به ذهن خود استراحت داد و پیچیدهترین حرفها را در قالب طنز بزنیم.
به عنوان سؤال آخر چرا ما بین شما و افراد مشهوری چون مدیری و سیروس مقدم همکاریهای خوبی میبینیم و آنها با شما همکاری میکنند؟
روزی با پیمان قاسمخانی در حین دیدن فیلم در این خصوص بحث کردیم که پیمان گفت ما یک چشممان در شهر کورها است آنقدر بقیه بد هستند که ما به نظر خوب میآئیم.
گفتگو از اشکان منصوری
انتهای پیام/
اگر راست میگید مثل ژاپن یک فیلمی بسازید که قدرت پزشکی ایران رو به رخ دنیا بکشه