سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

زن جوان در دادگاه خانواده ؛

از دعوا با همسرم خسته شدم

زن جوان راهی دادگاه خانواده شد تا به جنگ و دعوا با شوهرش برای همیشه پایان دهد.

به گزارش خبرنگار حوزه حوادث گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان ، چندی پیش زن جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق داد و در خصوص علت آن به قاضی گفت: آقای قاضی شوهرم مرتب به دنبال دعوا با من است و هر اتفاقی می افتد یک جنگ بزرگ به راه می اندازد. هر شب موضوعی را بهانه می کند و با من جر و بحث می کند. بعد از آن دعوا به راه می اندازد تا جاییکه هردویمان سر درد می گیریم و تمام روز را با ناراحتی می گذرانیم.

وی افزود:باور کنید خیلی خسته شدم. شوهرم یک جنگجو است و سرش درد می کند برای دعوا. باور کنید حتی کوچکترین و بی اهمیت ترین موضوع در زندگیمان به خاطر رفتارهای شوهرم تبدیل به یک دعوای بزرگ و حل نشدنی می شود. آنقدر با شوهرم دعوا کردم که دیگر حتی سر بزرگترین موضوعات هم حوصله جر و بحث کردن ندارم.

زن جوان ادامه داد:باور کنید دارم مریض می شوم آنقدر که با شوهرم دعوا کردم. برای همین می خواهم به این زندگی پر از جنگ و دعوا پایان دهم.

بعد از صحبت های این زن قاضی شوهر او را هم به دادگاه احضار کرد تا صبحت هایش را بشنود.

انتهای پیام/
برچسب ها: طلاق ، دادگاه ، خانواده ، قاضی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۶
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۱۸:۵۰ ۱۳ دی ۱۳۹۹
بله سخته بخصوص اگه پای خانواده میون باشه
ناشناس
۱۹:۵۹ ۰۳ مهر ۱۳۹۵
موافقم
جفری1
۱۸:۳۰ ۳۱ تير ۱۳۹۴
این جور مردان در خانواده ای بزرگ شدند که والدینش اینگونه کارها سرگرمی روزانه اشان بوده. من یکی را میشناسم که همین کارها را با همسرش میکرد تا اینکه روزی که همسرش خسته شده بود بی خیال همه چیز شد تا می توانست با چوب و چماق به جان شوهرش افتاد تا جاییکه شوهرش التماس میکرد از این دعواها توی خونه نداشته باشد
زیبا
۱۰:۵۶ ۳۱ تير ۱۳۹۴
من میدونم چی میگه
عین منه
با این وجود که مال من حقوقمو هم بزور ازم میگیره تازه قدرنشناس هم هست
فائزه
۰۹:۰۵ ۳۱ تير ۱۳۹۴
نگران نباش ما هم همین طور زندگی می کنیم برای موضوعات بسیار پیش پا افتاده دعوایی به پا می کند که نگو ولی چه کنم من هم خیلی خیلی خسته شدم به خاطر فرزندانم مجبور به تحمل هستم
زهرا
۰۸:۰۱ ۳۱ تير ۱۳۹۴
چقدر سخته اینطوری زندگی کردن