سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

روايتي از يک کارآگاه جنايي؛

3 ناله‌ و 3 کودک که در خون غلتيدند

پدري رواني که قرار بود تحت مراقبت باشد در يک شب تاريک 3 کودکش را با 3 ضربه چاقو کشت و اجساد تحويل ماموران انتظامي داد.

به گزارش خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران؛ شب از نيمه گدشته بود و بي‌خوابي به سراغ خانواده آمد از جاي خود بلند شد به سراغ يخچال رفت، بطري آب را بيرون آورد و آن را سرکشيد. هرسه فرزند او در گوشه‌اي از اتاق خوابيده بودند. نگاه او به قاب عکس درون هال افتاد و همسرش را در لباس سفيد عروسي ديد. زهر خندي زد و زير لب ناسزا گفت. چند بار تصميم گرفته بود تا عکس را از روي ديوار بردارد، اما هربار به درخواست فرزندانش منصرف شده بود.

سيگاري برداشت و آن را روشن کرد و دود آن را با ولع بلعيد و صداي ناله دختر کوچکش در خواب به سوي او برگشت. دختر 4 ساله در خواب چندين بار مادرش را صدا زد و بار ديگر به خواب رفت. تمام وجود مرد را رعشه فرا گرفت، نگاهش به چاقوي آشپزخانه خيره ماند و با تمام وجود خنده شيطاني سرداد و در تاريکي شب، چندين بار دست او بالا و پائين رفت و صداي 3 ناله که براي هميشه خاموش شد.

همسايه‌هاي ساکن در محل، از چند روز گذشته هيچ يک 3 کودک خردسال همسايه را نديده بودند، آنها مي‌دانستند که پدر خانواده يک بيمار روحي رواني است که رفتارهاي او موجب قهر همسرش از خانه شده بود.

اين نگراني موجب شد تا يکي از آن‌ها که از دوستان مادر خانواده بود در تماس تلفني حال فرزندانش را بپرسد. وقتي او متوجه شد، مادر خانواده نيز از سرنوشت فرزندانش خبر ندارد به دلشوره افتاد و موضوع را به پليس خبر داد.

پس از اين تماس تلفني يکي از واحد‌هاي گشت کلانتري  با مراجعه به محل، چندين بار زنگ خانه را به صدا در آورد اما هيچکس پاسخ نداد. ماموران با هماهنگي قضايي درب  را شکسته و پس از ورود و مشاهده لکه‌هاي خون درون يکي از اتاق ‌ها به تحقيق از همسايه‌ها پرداخته و متوجه شدند ساعاتي قبل، مرد خانواده با ساکي که در دست داشته؛ خانه را به مقصد نامعلومي ترک کرده است. از آنجاکه احتمال جنايت وجود داشت بلافاصله مشخصات مرد خانواده به تمام ماموران اعلام شد. 2 ساعت از اين ماجرا يکي از ماموران انتظامي در ترمينال با مشاهده مردي که در شرايط غير عادي با خود حرف مي‌زد متوجه شد وي همان مرد تحت تعقيب است و پليس جستجو براي دستگيري او را آغاز کرده است.

با دستگيري اين فرد وي در اختيار ماموران کلانتري محل قرار گرفت و زماني که از وي در خصوص سرنوشت 3 فرزندش سئوال شد، او ماموران را به زير زمين خانه‌اش برد و در ميان بهت و ناباوري؛ آنها با جسد 3 فرزند خانواده که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسيده بودند، ربرو شد.

با گزارش جنايت به بازپرس ويژه قتل و حضور پزشکي قانوني اجساد هرسه قرباني به آمبولانس منتقل شد. به فاصله کمي از محل جنايت مادر سه کودک بي‌تابي مي‌کرد و مرد متهم در حالي که دستبندي به دست داشت در گوشه‌اي از حياط، به سيگار خود پک مي‌زد.

زن در تحقيات گفت: شوهرم يک بيمار رواني است و چندي پيش در بيمارستان بستري بود. او مداوم من و فرزندانم را کتک مي‌زد، به طوري که تحمل اين شرايط برايم ممکن نبود. افسر تجسس کلانتري وقتي با آخرين قرباني از زير زمين خارج شد، نگاهي به اطراف انداخت، به جاي شيشه شکسته زير زمين  روزنامه رنگ و رو رفته‌اي جاي آن را گرفته بود. خوب که دقت کرد تيتر روزنامه را خواند روي آن نوشته بود: بيماران رواني تحت کنترل قرار خواهند گرفت.

انتهاي پيام/
برچسب ها: خاطره ، کارآگاهان ، خون
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.