وراثت مقولهای ذاتی است که بخشی از رفتارهای افراد بر این اساس شکل میگیرد و در صورتـــی که دو قلو و همسان باشند با شباهتهای ژنتیکی نزدیک به صد درصد مواجه خواهیم بود. به این معنا که گویی هر دو نفر آنها به لحاظ ژنتیکی مانند یک نفر رفتار میکنند.
به گزارش ایران، عامل محیط نیز بر نوع رفتار دوقلوهای همسان تأثیر میگذارد چراکه بدیهی و طبیعی است رشد و پرورش آنها در محیطی یکسان، بر میزان وابستگی آنها نسبت به هم بیفزاید. محققان در این خصوص تحقیقاتی صورت دادهاند که بر همین اساس دوقلوهای همسان ر ا در محیطهای متفاوتی قرار دادهاند و در نهایت نتیجه تحقیقات ثابت کرد، زوایای منفی جدایی آنها از یکدیگر مشکلات متعددی را برای شان به وجود میآورد. برای ایجاد تغییر در افراد، باید ابعاد متفاوتی را در نظر داشت که یکی از آنها بعد شناختی است، زمانی که قرار باشد دوقلوها جدایی را تجربه کنند، پیش از هر چیز باید با آنها صحبت کرد تا شرایط جدید را بپذیرند. در مواقعی که قرار باشد ازدواج آنها را از یکدیگر جدا کند باید به آنها تفهیم شود این جدایی منطقی است، اما در صورتی که با وجود گفتوگوی منطقی، پذیرش جدایی با آسیب همراه باشد، باید این روند را به صورت تدریجی به جریان درآورد تا آمادگی پذیرش ایجاد شود، این در حالی است که با استفاده از یکسری مکانیسمها و پیشرفتهای تکنولوژی مانند فرصتها و ارتباطات مجازی میتوان تا حدی این جدایی و آسیبها را جبران کرد.
ابعاد رفتاری نیز مادامی نمایان میشود که تغییر ایجاد شده اتفاقات منفی یا مثبتی را رقم زند، این در حالی است که اگر فرد در بعد شناختی پذیرش بهتری پیدا کند، در بعد رفتاری کمتر دچار مشکل میشود و احساس تنهایی یا افسردگی نخواهد کرد. باید خاطرنشان کرد، ضمن اینکه دو قلوها وابستگی زیادی به یکدیگر دارند، احساس همدلی، همکاری و داشتن تکیه گاهی که بخوبی دیگری را درک میکند در میان شان موج میزند که عاملی مهم برای قوت قلب آنها است، در این موارد خانواده نقشی کلیدی ایفا میکند از این بابت که اگر این قبیل جداییها را برای فرزندان شان یک عامل الزامی قلمداد و آنها را راهنمایی کنند که ازدواج فرآیندی است که فرد را به تکامل میرساند، به رشد و شکوفایی استعدادهایش کمک میکند، توانایی پاسخ به نیازهای خود در کنار نیازهای دیگران را مییابد و با تولد فرزند، مسئولیتپذیری را رقم میزند، فرد را به نظاره تجلی و شکوفایی ابعاد نهفته وجودش مینشاند و آمادگی کافی برای جدایی در دوقلوها ایجاد میشود.
وقتی خطبه عقد جاری شد تنها زمانی بود که دو برادر دوقلو باید هر کدام به تنهایی جواب مثبت میدادند و به این ترتیب پس از دو سال در یازدهمین روز از فصل بهار زندگی مشترک این دو برادر کنار دو خواهر دوقلو آغاز شد.
صدای هلهله و شادی فضای اتاق عقد را پر کرد و اشک در چشمان همه نشست. آخرین خواسته پدر قبل از مرگ این بود که ابوذر و سلمان هیچگاه از هم جدا نشوند و با ازدواج با دو خواهر دوقلو این صمیمت را ابدی کنند.
ابوذر خیری داماد 32 ساله که 5 دقیقه از برادرش سلمان کوچکتر است زندگی پر از مهر و محبت پدر و مادرش با عمو و زن عمویش را دلیل اصلی انتخاب دو خواهربرای ازدواج میداند. او با بیان اینکه پدر و عمویم باهم باجناق هستند و ما شاهد مهر و محبت بین آنها و فرزندان هردو خانواده بودیم گفت: 22 خرداد سال 62 من و سلمان به دنیا آمدیم. سلمان 5 دقیقه زودتر از من به دنیا آمد.
ما فرزندان پنجم و ششم خانواده بودیم و در روستای نصرت آباد از توابع ملکان زندگی میکردیم. پدرم پاسدار بود و دوست داشت به کشور خدمت کند. وقتی چشم باز کردم و برادرم را دیدم احساس کردم بخشی از وجودم مقابلم قرار گرفته است. از همان روز احساس ما این بود که یک روح در دو بدن هستیم. دنیای کودکی مان در خانه روستایی پر از خاطرات شیرین بود. باهم به باغهای میوه میرفتیم و به پدر و مادر در برداشت میوه کمک میکردیم. سلمان همه وجودم را در بر گرفته بود. او هم برادرم بود و هم دوست و نزدیکترین کسی که میتوانستم به او اعتماد کنم. برای لحظهای نمیتوانستیم از هم دور باشیم. دوران تحصیل دبستان و راهنمایی در مدرسه روستایی بسرعت سپری شد و ما برای ادامه تحصیل به ملکان آمدیم. شباهت بین ما بسیار زیاد است به طوری که پدرم بعضی اوقات ما را نمیشناخت و وقتی قرار بود من تنبیه شوم خودم را به جای برادرم معرفی میکردم و به این ترتیب برادرم به جای من تنبیه میشد.
در مدرسه نیز چند بار اتفاق افتاد که اگر برادرم بیمار میشد و به مدرسه نمیآمد من به جای او سر کلاس حاضر میشدم و کسی متوجه غیبت او نمیشد. همیشه از یکدیگر حمایت میکردیم و همه جا باهم بودیم.
وقتی مادرم از من میخواست تا برای خرید نان بروم سلمان نیز همراهم میآمد. ما از لحاظ روحی نیز شباهت زیادی به یکدیگر داریم به طوری که وقتی من ناراحت بودم سلمان نیز ناراحت بود و همزمان از ته دل آه میکشیدیم. خوشحالی او خوشحالی من بود و تصمیم گیریهای ما مشترک بود.
وی ادامه داد: دو قلویی در خانواده پدری ما ارثی است. عینالله خیری یکی از عموهایم با یکی از برادرانش که در 2 سالگی بر اثر بیماری فوت کرد دوقلو بودند.
ابوذر ادامه داد: پس از قبولی در کنکور کارشناسی رشته حقوق به مراغه آمدیم و بعد از کارشناسی تصمیم گرفتیم تحصیلات را تا مقطع کارشناسی ارشد ادامه دهیم و به این ترتیب در مراغه ماندیم. سال 1386 وقتی پدرم فوت کرد، احساس کردیم پشتوانه بزرگی را در زندگی از دست داده ایم.
پدرم عاشق خانوادهاش بود و آرزو داشت ما دو خواهر را برای ازدواج انتخاب کنیم. او به تحکیم خانواده اهمیت زیادی میداد و میگفت: ازدواج باید باعث تحکیم و دوام نظام خانواده شود. اگر دو برادر با دو خواهر ازدواج کنند نزدیکی بین این دو خانواده بیشتر خواهد شد و فرزندان آنها نیز مثل خواهر و برادر از یکدیگر حمایت خواهند کرد. پدرم این درس را بخوبی در زندگی خود به ما آموخت. ما همیشه شاهد ارتباط عاطفی او و برادرش بودیم. آنها با هم باجناق بودند و همراه با هم مشکلات را حل میکردند.
بعد از مرگ پدر، خانواده تلاش زیادی برای پیدا کردن دختران مناسب برای ازدواج کردند ولی پیدا کردن دوقلوهایی که مثل ما همسان باشند و شرایط و ویژگیهای مورد نظر خانواده ما را داشته باشند بسیار کم بود.
ابوذر که معتقد است آشنایی با همسرش تقدیر الهی است ادامه داد: دو سال قبل برادر کوچکم که در اداره برق تبریز مشغول به کار بود در خوابگاه موضوع من و سلمان را برای یکی از دوستانش تعریف کرد. خواهر این مرد با همسر من و برادرم در خوابگاه دانشگاه تهران هم اتاقی بودند و به این ترتیب ما با آنها آشنا شدیم. به پیشنهاد دوست برادرم یک جلسه آشنایی ترتیب داده شد و من و سلمان با این دو خواهر دوقلو آشنا شدیم. آنها نیز مانند ما دوقلوی همسان بودند و از لحاظ اخلاقی و روحی شباهت زیادی به هم داشتند. پدر آنها سالها قبل معاون جهاد سازندگی در شهرستان محل زندگی مان بود و چند بار برای موضوع باغهای انگوری که داشتیم نزد او رفته بودیم. کبری و صغری فرزندان اول و دوم خانواده بودند و آنها نیز دوست نداشتند هیچگاه از هم جدا باشند. به این ترتیب جواب مثبت را از آنها گرفتیم در یک مراسم ساده به عقد یکدیگر درآمدیم. از اینکه با برادرم باجناق شده بودیم، خوشحال بودیم و تصمیم گرفتیم تا دو آپارتمان در یک مجتمع کنار هم اجاره کنیم تا برای همیشه کنار یکدیگر باشیم. دو سال از عقد ما سپری شد و همسرم و خواهرش که در رشته حسابداری دانشگاه تهران تحصیل میکردند با گرفتن انتقالی به ارومیه آمدند.
وی در مورد میزان مهریه همسران شان گفت: مهریهای که تعیین شد 135 سکه بهار آزادی بود. قناعت و گذشت از ویژگیهای بارز همسرم و همچنین خواهرش است که در این مدت آن را بخوبی لمس کردیم. با وجود آنکه کارشناس ارشد حقوق هستم ولی کار مناسبی ندارم و در این مدت هیچگاه همسرم لب به شکایت باز نکرده است. برادرم برای کار مجبور شد به تبریز برود و در طول هفته دو روز به خانه میآید. سختترین روزهای زندگیام پس از رفتن او به تبریز آغاز شد. احساس میکردم نیمی از وجودم را گم کردهام. در طول روز بیش از 5 بار تلفنی با هم حرف میزنیم ولی نمیتوانم دوری او را تحمل کنم.
خاطرات شیرین
سلمان خیری برادر بزرگتر خاطرات شیرینی از روز ازدواج دارد. میگوید: وقتی برای عقد به دفتر ازدواج رفتیم عاقد هنگام نوشتن چند بار با تعجب به ما نگاه کرد. وقتی شناسنامه ابوذر را وارد دفتر کرد و همه موارد لازم را نوشت با بازکردن شناسنامه من با تعجب نگاهی به آن انداخت و گفت من خسته شدهام. چند بار باید همه این موارد را بنویسم. مشخصات این شناسنامه داماد را که قبلاً وارد دفتر کرده ام. وقتی پدرهمسرم موضوع دوقلو بودن ما و همچنین دخترانش را گفت عاقد که سالخورده بود از اطرافیان خواست تا او را در نوشتن دفتر ازدواج و همچنین عقد نامه کمک کنند. لحظهای که باید بله را میگفتیم تنها زمانی بود که جداگانه پاسخ دادیم. تا پیش از این همیشه باهم جواب میدادیم. بعد از دوسال از عقد جشن عروسیمان روز یازدهم فروردین ماه برپا شد و بسیاری از میهمانان نمیتوانستند عروسها و دامادها را از هم تشخیص دهند. در جشن عروسی مان جای خالی پدر را بخوبی حس میکردیم و ناخودآگاه اشک از چشمان من و ابوذر جاری شد.